در اواخر دوران حکومت سلسلهی قاجاریه، اندیشههای تازهای در سایهی تحولات نوین جهانی وارد ایران شد. یکی از این اندیشههای مدرن که بهنوعی دارای سابقهای طولانی و زمینهای مناسب در جامعه و فرهنگ اهالی این سرزمین بود، اندیشهی باستانگرایی بود. منظور از باستان-گرایی در این تحقیق، بیان نگاه غرورآمیز به دوران ایران پیش از اسلام و تمجید و تعظیم آن است که در ادبیات دوران مشروطه انعکاس یافته و موضوع این پایاننامه بررسی این بازتاب است. این نوع نگرش در قرون اولیهی اسلام نیز در آثار برخی از نویسندگان و شاعران ایرانی به چشم می-خورد. این پدیده در تحقیق حاضر، باستانگرایی کهن نامیده شده است که البته تفاوتهایی با نمونهی مدرن خود دارد. مهمترین این تفاوتها در این است که باستانگرایی مدرن در نتیجهی پیدایی دولت-ملتها و ظهور مکتب ناسیونالیسم در جهان غرب و سپس سرایت آن به جوامع دیگر به وجود آمد. بسیاری از اهالی قلم عصر مشروطه، در آثار خود روزگار ایران پیش از اسلام را به مثابه عصری طلایی و بینقص مورد توجه قرار دادهاند. این توجه، غالباً با نوعی حسرت همراه است که با هدف ترغیب مخاطب به خودباوری و کوشش در جبران انحطاط و عقبماندگی سعی در بیدارسازی اذهان جامعه را دارد. نتیجهی گسترش این پدیدهی فکری توسط ادبیات، در جامعهی ایران عصر مشروطه، بهخوبی در برنامهریزیهای فرهنگی روزهای پایانی قاجاریه و همچنین، در تحولات اجتماعی و حتی سیاسی دوران پس از قاجار به خوبی قابل مشاهده است.
نمایه ها:
باستان¬گرایی |
مشروطه |
ادبیات |
ملی¬گرایی |
نظم |
نثر |