مطالعات انجام شده در خصوص آسيبشناسي رواني حکايت از آن دارد که علت بسياري از رفتارهاي آسيبزاي فرزندان در خانه و مدرسه مانند پرخاشگري، اضطراب، بزهکاري، افکار مربوط به خودکشي، مصرف سيگار و سوء مصرف مواد مخدر، افت تحصيلي و مواردي از اين قبيل ريشه در کمبود يا ضعف «عزت نفس» آنان دارد. در واقع هر چه فرد از خودباوري و عزت نفس بالاتري برخوردار باشد از موقعيت و کارآمدي بالاتري برخوردار بوده و از آسيبهاي رواني- اجتماعي نيز مصون خواهد ماند. گوته نيز در اهميت «عزت نفس» ميگويد:
- اگر ثروتمند نيستي مهم نيست، بسياري از مردم ثروتمند نيستند.
- اگر سالم نيستي، هستند افرادي که با معلوليت و بيماري نيز خوب زندگي ميکنند.
- اگر زيبا نيستي، برخورد درست با زشتي نيز وجود دارد.
- اگر جوان نيستي، همه با چهره ي پيري مواجه خواهند شد.
- اگر تحصيلات عالي نداري، با کمي سواد هم ميتوان زندگي کرد.
اگر قدرت و مقام نداري، مشاغل مهم متعلق به تعداد معدودي از انسانهاست.
«اما اگر عزت نفس نداري، متأسف باش چون هيچ نداري»
بنابراين فاصله ي خواستن تا توانستن تنها يک گام است و آن کسب «خودباوري و اعتماد به نفس» در انجام کليه امور زندگي است.
خانواده و والدين نخستين واحد اجتماعي و الگوهاي رفتاري هستند که ميتوانند نقش تعيينکنندهاي در ايجاد و تقويت «خودباوري و اعتماد به نفس» اعضاي خانواده، خصوصاً فرزندان داشته باشند که در اين شماره به آن ميپردازيم.
تعريف «عزّت نفس و خودباوري»
عزت نفس يعني: احساس ارزشمند بودن که از طريق مجموعه افکار، عواطف، احساسها و تجربهها بدست ميآيد به نحوي که فرد خود را توانمند، با کفايت و موفق ميداند.
«عزّت نفس و خودباوري» چگونه ايجاد ميگردد
عزت نفس و خودباوري از کودکي، توسط والدين و اطرافيان شکل ميگيرد و ايجاد ميشود. براي مثال:
- «اگر کودکي در محيط پر از ترس بزرگ شود ميآموزد که بترسد» و يا «اگر در محيط پر از تشويق بزرگ شود، ميآموزد که اعتماد کند». عزت نفس کودکان از نوع نگاه نگرش و رفتاري که ديگران نسبت به او دارند، ميتواند شکل بگيرد.
- رفتارهايي چون طرد، عدم محبّت، عدم توجّه، غفلت، جدي نگرفتن، گوش ندادن، عدم احترام، تحقير، تمسخر، سرزنش، تهديد، مقايسه، توجه به نکات منفي، انتظارات بيش از حد و بدرفتاري باعث کاهش عزت نفس در کودک ميشود.
از طرف ديگر رفتارهايي چون پذيرش، احترام، محبّت، توجّه، جدي گرفتن، احساس تعلق، تشويق، حمايت، تحسين، احساس ايمني و انتظارات مناسب موجب افزايش عزت نفس در کودک ميشود.
براي ايجاد «عزت نفس» در فرزندان بهتر است به آنها کمک نمائيم تا بياموزند که:
1- هيچ انساني شبيه ديگري نيست:
هيچکدام از انسانها در طول تاريخ شبيه هم نبوده و نخواهند بود و به خود بگويد «هيچکس شبيه من نيست، من آنچه را که هستم دوست دارم و احساس خوبي نسبت به خودم دارم»
2- به خودشناسي برسند:
نقاط ضعف و قوت خود را منطبق با واقعيات بشناسند و با شناختن خود، خود را بهتر درک کرده و بپذيرد.
3- محدوديتها و توانمنديهاي خود را بپذيرند:
- نقاط ضعف خود را بدون نگراني و ناراحتي پذيرفته و از آنها احساس گناه و شرمساري نکنند چون هيچ فردي نميتواند انساني کامل و به همه چيز دانا و به همه کاري توانا باشد و با آگاهي و پذيرش نقاط مثبت و ضعف خود احساس رضايت و خشنودي ميکند.
4- به احساس ارزشمندي و عزت نفس برسند:
- اگر انساني مراحل سه گانه ي قبل را آموخت، باور خواهد کرد که فرد با ارزشي است، فقط بايستي نکات مثبت، مفيد و با ارزش خود را کشف کرده و به آن ارزش بگذارد و اگر ما نيز اينچنين باشيم سعي ميکنيم «خودمان باشيم نه ديگري»
من هميشه تلاش ميکنم تا خود را هر روز بهتر از پيش بسازم اما آنچه را که امروز هستم دوست دارم.
06-23-2007
1:
ارشمیدوس گفته است :
" نقطه اتکائی به من بدهید، کره زمین را بر سر اهرمی بلند خواهم کرد "
* مهمترین چیزی که باید به خاطر بسپارید این استکه، اعتماد به نفس چیزی نیست که کسی به شما بدهد، بذر اعتماد به نفس را در درون خود دارید.فقط باید آبیاریش کنید تا رشد و نمو کند.
* اعتماد به نفس در طول یک شب حاصل نمی شود، بلکه با فرآیندی منظم و مداوم پرورش می یابد.این فرآیندمانندگلوله برفی استکه در اثر غلطیدن، بزرگ و بزرگتر میشود.
* اعتماد به نفس در طول یک شب حاصل نمی شود، بلکه با فرآیندی منظم و مداوم پرورش می یابد.این فرآیندمانندگلوله برفی استکه در اثر غلطیدن، بزرگ و بزرگتر میشود.
* اعتماد به نفس و نفس تربیت شده، پایه های موفقیت را در ذهن تقویت می کند،نیروی عظیم ذهن را در جهت رسیدن به هدف همسو و همگرا می کند.به بازوان فرد قدرت می بخشد و او را در راه رسیدن به پیروزی و خوشبختی همراهی می کند.
* اعتماد به نفس این امکان را می دهد که در جهت اهداف خویش گام های استوار بردارید و بدون شک و تردیدی به فعالیت بپردازید و ثبات و اطمینان را در خود تقویت کنید.
* انسان های ضعیف النفس، ذهنشان مملو از " اگر " و " شاید " است. دائما به خود می گویند: اگر اینطور نشد چکار کنم؟ ، اگر به هدفم نرسم چه اتفاقی می افتد؟ ، شاید موفق نشوم ، شاید مشکلات و موانعی بر سر راهم وجود داشته باشد و ...
به واسطه همین " اگر ها و شاید ها " ، یا کاری را شروع نمی کنند و یا اگر آغاز کنند با گام های متزلزل و دستانی لرزان به فعالیت می پردازند.
به واسطه همین " اگر ها و شاید ها " ، یا کاری را شروع نمی کنند و یا اگر آغاز کنند با گام های متزلزل و دستانی لرزان به فعالیت می پردازند.
* اعتماد به نفس کامل در برابر هر کس که باشد، و اطمینان به خود بر پایه تواناییهای شخصی برای پیروز شدن، دو ویژگی ضروری برای کسانی استکه می خواهند برای همیشه از کمرویی رهایی یابند و از میان بن بست های زندگی مدرن راه خود را پیدا کنند.
منبع:پرشن وب
منبع:پرشن وب
2:
فرمول پيش بيني قد كودكان
ايرنا: با محاسبه ساده تاريخ تولد و اندازه گيري ابعاد بدن مي توان طول قامت كودك را در بزرگسالي پيش بيني كرد. بسياري از پدر و مادرها علاقه مندند ميزان قد فرزند خود را در بزرگسالي بدانند. اكنون گروهي از محققان كانادايي و بلژيكي با يك معادله رياضي موفق به حل اين مشكل شده اند. آن ها توانستند با افزودن قد كنوني كودك به مقداري كه به قامت او اضافه خواهد شد، طول قامت پسران را با اختلاف 4/5 سانتي متر و دختران را با اختلاف 8/6 سانتي متر پيش بيني كنند. اين شيوه فقط براي دختران 8 تا 16 ساله و پسران 9 تا 18 ساله و در صورتي كه طول قامت فرد در حالت نشسته و ايستاده به درستي اندازه گرفته شده باشد، نتيجه بخش است. سال هاست افراد از ميانگين قد والدين براي پيش بيني قد كودك در بزرگسالي استفاده مي كنند. اما لورن شرر از دانشگاه ساسكاتچوان در كانادا و دانشكده علوم توانبخشي و علم حركات بدن بلژيك از شيوه متفاوتي استفاده كردند. آن ها اين شيوه را بر روي 224 پسر و 120 دختر 8 تا 16 ساله آزمايش كردند.
اولين گام، محاسبه ميزان بلوغ كودك است. يعني كودك تا اوج بلوغ خود كه 92 درصد قد نهايي خود را به دست آورده است چند سال فاصله دارد. با استفاده از سن، جنسيت، وزن، قد كودك در حالت نشسته و ايستاده مي توان اين عدد را به دست آورد. كودكان براساس بلوغ به سه دسته بلوغ زودرس، ديررس، يا معمولي تقسيم بندي مي شوند. گام بعدي، محاسبه مقدار رشد باقي مانده تا زماني كه كودك به قد بزرگسالي خود برسد است. بعد از آن، قد دوران بزرگسالي با افزودن قد كودك در موقع اندازه گيري به قد پيش بيني شده دوران بزرگسالي پيش بيني مي شود. محققان خاطر نشان كردند از آن جا كه اين معادله براساس جمعيت سفيدپوستان معمولي انجام شده است در مورد ديگر نژادها احتمال يك درجه خطا وجود دارد.
ايرنا: با محاسبه ساده تاريخ تولد و اندازه گيري ابعاد بدن مي توان طول قامت كودك را در بزرگسالي پيش بيني كرد. بسياري از پدر و مادرها علاقه مندند ميزان قد فرزند خود را در بزرگسالي بدانند. اكنون گروهي از محققان كانادايي و بلژيكي با يك معادله رياضي موفق به حل اين مشكل شده اند. آن ها توانستند با افزودن قد كنوني كودك به مقداري كه به قامت او اضافه خواهد شد، طول قامت پسران را با اختلاف 4/5 سانتي متر و دختران را با اختلاف 8/6 سانتي متر پيش بيني كنند. اين شيوه فقط براي دختران 8 تا 16 ساله و پسران 9 تا 18 ساله و در صورتي كه طول قامت فرد در حالت نشسته و ايستاده به درستي اندازه گرفته شده باشد، نتيجه بخش است. سال هاست افراد از ميانگين قد والدين براي پيش بيني قد كودك در بزرگسالي استفاده مي كنند. اما لورن شرر از دانشگاه ساسكاتچوان در كانادا و دانشكده علوم توانبخشي و علم حركات بدن بلژيك از شيوه متفاوتي استفاده كردند. آن ها اين شيوه را بر روي 224 پسر و 120 دختر 8 تا 16 ساله آزمايش كردند.
اولين گام، محاسبه ميزان بلوغ كودك است. يعني كودك تا اوج بلوغ خود كه 92 درصد قد نهايي خود را به دست آورده است چند سال فاصله دارد. با استفاده از سن، جنسيت، وزن، قد كودك در حالت نشسته و ايستاده مي توان اين عدد را به دست آورد. كودكان براساس بلوغ به سه دسته بلوغ زودرس، ديررس، يا معمولي تقسيم بندي مي شوند. گام بعدي، محاسبه مقدار رشد باقي مانده تا زماني كه كودك به قد بزرگسالي خود برسد است. بعد از آن، قد دوران بزرگسالي با افزودن قد كودك در موقع اندازه گيري به قد پيش بيني شده دوران بزرگسالي پيش بيني مي شود. محققان خاطر نشان كردند از آن جا كه اين معادله براساس جمعيت سفيدپوستان معمولي انجام شده است در مورد ديگر نژادها احتمال يك درجه خطا وجود دارد.
3:
روان شناسي كودكان
4:
ناخن جويدن در كودكان





5:
نخستين فشارهاي روحي رشد مغز انسان را محدود ميكند


نياز كودكان به مهر و محبت به اندازه كافي شناخته شده است، اما اين شناخت كه عشق و علاقه نه تنها در پختگي عاطفي نقش دارد بلكه ساختار مغز را نيز متاثر ميكند، يافته جديدي است
به گزارش پايگاه اينترنتي مجله علمي "روانكاوي" آلمان، به هنگاميكه دانشمندان كودكان يتيم يك كشور اروپاي شرقي را مورد مطالعه قرار دادند، در مغز آنها "حفره سياهي" يافتند كه طبيعتا بايد
"Kortex "orbitofrontale
باشد. اين همان بخش از مغز است كه مسووليت رشد و تحول در درك احساس و ساخت، عملكرد و هضم عواطف، تجربه زيبايي و لذت، لياقت و هنر رفتار و برخورد عاقلانه با ديگران را برعهده دار
.
پژوهشهاي علم اعصاب و تحقيقات بيوشيمي با كمك و كاربرد تكنيك پويشگري مغز و مطالعات برشهاي آن، ثابت كردهاند كه سيستم اعصاب نه تنها به تحريكات عواطفي عكسالعمل نشان ميدهد، بلكه در اساس شكل ميگيرد
"Kortex "orbitofrontale
باشد. اين همان بخش از مغز است كه مسووليت رشد و تحول در درك احساس و ساخت، عملكرد و هضم عواطف، تجربه زيبايي و لذت، لياقت و هنر رفتار و برخورد عاقلانه با ديگران را برعهده دار
.
پژوهشهاي علم اعصاب و تحقيقات بيوشيمي با كمك و كاربرد تكنيك پويشگري مغز و مطالعات برشهاي آن، ثابت كردهاند كه سيستم اعصاب نه تنها به تحريكات عواطفي عكسالعمل نشان ميدهد، بلكه در اساس شكل ميگيرد
مغز يك نوزاد هنوز به خوبي شكل نگرفته و بدون ساختار است و براي رشد و تحول خود به تحريك نياز دارد، نه تنها به تحريكات محسوس و شناختي در اشكال و انحاء گوناگون مثل بازيها، رنگها يا موزيك، بلكه به برخوردها و رفتارهاي محبت آميز نيز محتاج است
لبخند، تماس چشمها و وجود يك غمخوار و پرستار سبب آرامش و آسودگي خاطر و
همزمان نيز ترشح هورمونهايي در
" "frontale Kortexpr
ميگردد يعني در آن بخشي از مغز كه در همان سالهاي نخستين شكل ميگيرد و در پختگي رشد و تحول رفتار اجتماعي سرنوشت ساز است.
هر چه روابط و تاثيرات متقابل مثبت بيشتري بوقوع بپيوندد، اتصالات و شبكههاي بهتر و بيشتري در اين بخش ايجاد ميگردد
همزمان نيز ترشح هورمونهايي در
" "frontale Kortexpr
ميگردد يعني در آن بخشي از مغز كه در همان سالهاي نخستين شكل ميگيرد و در پختگي رشد و تحول رفتار اجتماعي سرنوشت ساز است.
هر چه روابط و تاثيرات متقابل مثبت بيشتري بوقوع بپيوندد، اتصالات و شبكههاي بهتر و بيشتري در اين بخش ايجاد ميگردد
بدين ترتيب، نظريه پيوند "جان بوولبي" كه گهگاه مورد ترديد قرار ميگرفت بوسيله پژوهشهاي بيولوژيكي تاييد شد
نظريه بوولبي ميگويد، رشد و تحول يك كودك از طريق تجربه پيوندها و دلبستگيهاي دوران كودكي به نحو مثبت و يا به گونهاي منفي تحت تاثير قرار مي گيرد
يكي از مطالعات انجام شده در دانشگاه "ويسكونسين" آمريكا نشان داد كه نحوه و چگونگي عكسالعمل يك فرد در مقابل فشارهاي روحي در سنين كودكي تعيين ميشود
نظريه بوولبي ميگويد، رشد و تحول يك كودك از طريق تجربه پيوندها و دلبستگيهاي دوران كودكي به نحو مثبت و يا به گونهاي منفي تحت تاثير قرار مي گيرد
يكي از مطالعات انجام شده در دانشگاه "ويسكونسين" آمريكا نشان داد كه نحوه و چگونگي عكسالعمل يك فرد در مقابل فشارهاي روحي در سنين كودكي تعيين ميشود
"نوزاداني كه با مادران تحت فشار روحي يا افسردگي بزرگ ميشدند، بعدها بيشتر از حد متوسط آسيب پذير بودند. اينها در مواقع سخت و پيچيده با ترشح شديد هورمونهاي فشار عكس العمل نشان ميدهند"
جالب توجه اينجا است كه كودكاني كه در سنين بالاتر مادران خويش را افسرده تجربه ميكردند، از عكس العمل شديد مشابهي برخوردار نبودند
بنابراين خاطرات بد اوليه نه تنها رفتار را نقش ميدهد بلكه بر طبق علوم و شناختهاي جديد، عكسالعملهاي الگويي فيزيولوژيكي مغز را كه تعيينكننده چگونگي برخورد و رفتار ما با احساسات و ديگر اشخاص هستند، نيز تحت تاثير قرار ميدهند
بر اساس اكتشافات جديد، اين پرسش در ظاهر ساده كه آيا بايد نوزاد عاجز گريان را در بغل گرفت و آرام كرد، ديگر به استيل تربيتي مربوط نميشود
واقعيت غير قابل بحث آن است كه نوزادان خود قادر به از ميان بردن فشارهاي روحي و احساسي خويش نيستند، آنها به هنگام هيجان و برآشفتگي، قدرت تغيير خودآگاه و انحراف ذهن خويش را ندارند
در اين موقعيت "هيپوتالاموس" موادي را بعنوان علامت توليد ميكند كه باعث ترشح هورمن فشار "كورتيزول" ميگردد
واقعيت غير قابل بحث آن است كه نوزادان خود قادر به از ميان بردن فشارهاي روحي و احساسي خويش نيستند، آنها به هنگام هيجان و برآشفتگي، قدرت تغيير خودآگاه و انحراف ذهن خويش را ندارند
در اين موقعيت "هيپوتالاموس" موادي را بعنوان علامت توليد ميكند كه باعث ترشح هورمن فشار "كورتيزول" ميگردد
در سالهاي پس از دوران كودكي، مغز در مواقع سختي و فشار يا با توليد بيش از حد هورمون كه نتيجه آن بروز ترس و افسردگي است و يا با توليد كمتر از حد لازم كه نتيجه آن سردي عواطف و بروز خشونت است، عكس العمل نشان مي دهد
نتيجهگيري از اين شناختهاي جديد علمي تنها چنين ميتواند باشد كه نوزاد در سالهاي اوليه زندگيش به فردي نيازمند است كه برايش شناخته شده باشد، فردي كه حال و احوال نوزاد را درك كند، فردي كه به وي لبخند بزند و با محبت و مهرباني رفتار كند
خانم "سو گرهاردت" متخصص روان درماني ترديد دارد كه پرورش و تربيت نوزاد توسط افراد غريبه بتواند اين كيفيت پرورشي را بوجود آورد.
وي ميگويد: در كودكان كم سني كه توسط غريبهها پرورش مييابند، احتمالا اين كمبود تجربه كه وجود و مفهوم خاصي براي ديگري داشته باشد، وجود دارد.
"آنها ميآموزند كه بايد در انتظار علاقه و توجه ديگران باقي بماند"
والدين نيز در سالهاي نخستين نياز به حمايت ديگران دار
خانم "سو گرهاردت" متخصص روان درماني ترديد دارد كه پرورش و تربيت نوزاد توسط افراد غريبه بتواند اين كيفيت پرورشي را بوجود آورد.
وي ميگويد: در كودكان كم سني كه توسط غريبهها پرورش مييابند، احتمالا اين كمبود تجربه كه وجود و مفهوم خاصي براي ديگري داشته باشد، وجود دارد.
"آنها ميآموزند كه بايد در انتظار علاقه و توجه ديگران باقي بماند"
والدين نيز در سالهاي نخستين نياز به حمايت ديگران دار
ند، مثلا در صورت وجود مشكلات با كودك به كمكهاي روان درماني يا به موسسات اجتماعي و گروهها و همدردان مشترك احتياج دارند تا به اين وسيله بتوانند از تنهايي و ايزوله شدن خود جلوگيري نمايند
6:

مشكل دير به خواب رفتن در كودكان
خواب براي كودك همانند تغذيه لازم و ضروري است، بسياري از كودكان براي به خواب رفتن مشكل دارند و به موقع نمي خوابند، در كودكان معمولا بي خوابي اوايل شب اتفاق مي افتد و به اصطلاح به آن بي خوابي شبانه گفته مي شود.
7:


گريه ام را خنده کن!!

در عصر آگاهيها، در عصر تهاجم رسانه، در ميان صدها کتاب و مقاله ي تربيتي، در بين هزاران آرزو و تکاپو براي زيستن کودکان، با خود خلوت کنيم و ببينيم که در کجاي دايره زندگي قرار داريم.
در ميان صدها مدرسه ي انتفاعي و غيرانتفاعي، در ميان انبوه کلاسهاي آزاد و فعاليتهاي غيررسمي ، در جريان تبليغات خرد و کلان براي آينده ي کودکان و دفاتر راهنمائي و مشاوره، با خود فکر کنيم که به عنوان والدين در کجاي اين هجمه ي زندگي قرار داريم؟
آيا به عنوان والدين بايد کاري کرد؟ آيا مدارس و مسوولين بايد براي کودکانمان کاري کنند؟
چنانچه در انتظار يافتن پاسخ باشيم، کودکان کودکيشان را سپري خواهند کرد و نوجوانان به دنبال يافتن هويت کانالهاي تلويزيوني را يک و دو ميکند . شايد هم در مجامع عمومي، مشتاقانه ديگران را نظارهگر خواهد بود.
آيا تنها پدرو مادر بودن کافي است؟
آيا بايد به اين دو کلمه، واژه عشق را افزود و گفت: پدر و مادر عاشق.
آيا دوست داشتن براي تربيت کافي است؟
امروز متاسفانه الگوها، روزي در اوج اند و گاهي در فرود . سرمشقها را گاه با مداد مينويسيم و گاه با جوهر ثابت و گاه نامرئي. هرگز نميتوان قدرت عشق را انکار کرد، همان عشق به کودک است که پاهايش را ساق بلورين ميبينند، لبخندش را زيباترين پديده و سختي شب بيداري را امري ممکن. اما سرمشقها حد و مرز ندارند و عشق و نياز، دائماً در حال تغيير.
- گاه براي حرفهاي تازهاي که آموخته و ميگويد به او ميخنديم و تحسيناش ميکنيم و روز ديگر براي بيان همان مطلب بر او خشم ميگيريم.
- گاه با شنيدن يک داستان خندهدار که برايتان تعريف ميکند، او را بذلهگو و جذاب خطاب ميکنيم و گاهي از گفتن همان مطلب در حضور ديگران رنگ از رخمان ميپرد و در اولين فرصت تنبيه را از او دريغ نميکنيم.
- گاه فردي را برايش الگو ميکنيم و يا او را با کسي مقايسه ميکنيم و روز ديگر آن بت را ميشکنيم.
- کلاسهاي گوناگون، دستورالعملهاي چپ و راست، بمباران اطلاعات بيباز خورد، تنبيه و تشويق، خريدنها و نخريدنها، آري و نههاي بيمنطق. روزي با افتخار جلوي ديگران ميگوييم: «فرزندم آزاد است که خودش تصميم بگيرد». و روز ديگر شکوه ميکنيم: «هر کاري دلش بخواد انجام ميدهد، مگر من ميتوانم جلويش را بگيرم»!
8:
روان شناسی کودک (Child Psychology)
نگاه اجمالی
بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت (Personality) فرد پایهریزی شده و شکل میگیرد. امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایین (طفولیت) فقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی ، عاطفی ، شخصیتی و هوشی را دربر گیرد. این ابعاد عوامل تعیین کننده و اساسی یک انسان هستند که از دوران کودکی پایهگذاری و شکل میگیرند.
9:
اهمیت روان شناسی کودک
روان شناسی کودک اهمیت خود را از کودک میگیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوقالعادهای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان و توانائیهای نوزاد انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانیترین زمان را نیاز دارد که قابلیتها و توانائیهای خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان حدود 18 سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با اهمیتی در زندگی انسان است.
از طرف دیگر ، نوزاد انسان با کمترین تواناییها و امکانات (نظیر بازتابها) به دنیا میآید و به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد (برای مثال در نظر بگیرید که چگونه گوساله گاو پس از به دنیا آمدن روی پای خود میایستد، ولی نوزاد انسان حتی نمیتواند سر خود را راست نگه دارد). ابن مراقبت توسط پدر و مادر در وهله اول و توسط اطرافیان و جامعه در وهله دوم اعمال میشود، ولی این مراقبت بدون آگاهی ، دانش و آموزش شیوههای فرزندپروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روان شناسی کودک نیز از این دو موضوع (زمان طولانی رشد کودکی و شیوههای صحیح فرزندپروری) ناشی میشود.
روان شناسی کودک اهمیت خود را از کودک میگیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوقالعادهای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان و توانائیهای نوزاد انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانیترین زمان را نیاز دارد که قابلیتها و توانائیهای خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان حدود 18 سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با اهمیتی در زندگی انسان است.
از طرف دیگر ، نوزاد انسان با کمترین تواناییها و امکانات (نظیر بازتابها) به دنیا میآید و به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد (برای مثال در نظر بگیرید که چگونه گوساله گاو پس از به دنیا آمدن روی پای خود میایستد، ولی نوزاد انسان حتی نمیتواند سر خود را راست نگه دارد). ابن مراقبت توسط پدر و مادر در وهله اول و توسط اطرافیان و جامعه در وهله دوم اعمال میشود، ولی این مراقبت بدون آگاهی ، دانش و آموزش شیوههای فرزندپروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روان شناسی کودک نیز از این دو موضوع (زمان طولانی رشد کودکی و شیوههای صحیح فرزندپروری) ناشی میشود.
10:
اهداف روان شناسی کودک
روان شناسی کودک به عنوان یکی از زیرمجموعههای «روان شناسی رشد» با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او و یافتن شیوههای صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای تاسیس روان شناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است). در طول این سالها روان شناسان زیادی نظیر ژان پیاژه (Jean Piaget) ، استانلی هال (Stanley Hall) به مطالعه و تحقیق در مورد جنبههای مختلف رشد کودک پرداختهاند.
روان شناسی کودک به عنوان یکی از زیرمجموعههای «روان شناسی رشد» با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او و یافتن شیوههای صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای تاسیس روان شناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است). در طول این سالها روان شناسان زیادی نظیر ژان پیاژه (Jean Piaget) ، استانلی هال (Stanley Hall) به مطالعه و تحقیق در مورد جنبههای مختلف رشد کودک پرداختهاند.
11:
موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی کودک
مطالعه در مورد جنبههای مختلف رشد کودک
رشد یک فرایند چند بعدی است. این رشد شامل رشد جسمی ، رشد زبانی ، رشد عاطفی ، رشد شناختی (Cognitive Development) ، رشد اجتماعی ، رشد اخلاقی و رشد شخصیتی است و توجه به مطالعه در مورد تمام این جنبهها یکی از اهداف روان شناسی رشد است. اهمیت این توجه به تمام ابعاد رشدی باعث آگاهی و شناختی متعادل و چندبعدی در مورد کودک میشود و والدین و سایر افراد مرتبط با کودک را در درک و رفتار صحیح با کودک یاری مینماید.
12:
مطالعه در مورد نیازهای کودک در سنین مختلف
کودکان دارای نیازهای (Needs) متعددی هستند و در سنین مختلف یکی یا چند مورد از این نیازها در مقایسه با سایر نیاز در اولویت میباشد. برای مثال ، در مرحله نوزادی (صفر تا دو سالگی) نیازهای جسمانی در اولویت قرار دارد. در حالیکه در دوران نوجوانی (سنین بعد از 12 سالگی) نیاز به استقلال فردی در اولویت میباشد.
کودکان دارای نیازهای (Needs) متعددی هستند و در سنین مختلف یکی یا چند مورد از این نیازها در مقایسه با سایر نیاز در اولویت میباشد. برای مثال ، در مرحله نوزادی (صفر تا دو سالگی) نیازهای جسمانی در اولویت قرار دارد. در حالیکه در دوران نوجوانی (سنین بعد از 12 سالگی) نیاز به استقلال فردی در اولویت میباشد.
13:
مطالعه در مورد شیوههای صحیح فرزندپروری
شیوههای صحیح فرزندپروری ، نحوه تعامل و روابط مناسب با فرزندان از مهمترین موضوعات برای روان شناسان کودک میباشد. بیشتر پدر و مادرها فرزندپروری را کاری ساده تلقی میکنند و بر این باور هستند که هر کسی میتواند از عهده این امر برآید. (البته این دیدگاه بیشتر در والدین بدون فرزند دیده میشود) اما فرزندپروری نیاز به آگاهی و آشنایی با نحوه عملکرد و اصول آن دارد و تحقیقات حوزه روان شناسی کودک اصول و روشهای متعددی را متناسب با سنین مختلف یافته است
شیوههای صحیح فرزندپروری ، نحوه تعامل و روابط مناسب با فرزندان از مهمترین موضوعات برای روان شناسان کودک میباشد. بیشتر پدر و مادرها فرزندپروری را کاری ساده تلقی میکنند و بر این باور هستند که هر کسی میتواند از عهده این امر برآید. (البته این دیدگاه بیشتر در والدین بدون فرزند دیده میشود) اما فرزندپروری نیاز به آگاهی و آشنایی با نحوه عملکرد و اصول آن دارد و تحقیقات حوزه روان شناسی کودک اصول و روشهای متعددی را متناسب با سنین مختلف یافته است
14:
مطالعه در مورد مقابله با برخی مشکلات رفتاری _ روانی دوران کودکی
کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگیهای روانی _ رفتاری میشوند و این مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنهداری در زمینه انواع این آشفتگیها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی بزرگسالان و همچنین شیوههای درمانی این آشفتگیها شده است. برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری _ روانی کودکان عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالات یادگیری ، اختلالات توجه ، اختلالات دفعی ، ناخن جویدن و ... .
کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگیهای روانی _ رفتاری میشوند و این مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنهداری در زمینه انواع این آشفتگیها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی بزرگسالان و همچنین شیوههای درمانی این آشفتگیها شده است. برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری _ روانی کودکان عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالات یادگیری ، اختلالات توجه ، اختلالات دفعی ، ناخن جویدن و ... .
15:
تاثیر بازی در رشد کودکان
بازی ورشد جسمی
بازی به عنوان وسیلهای مطمئن برای رشد کودکان ، عضلات را نیرومند میکند، استخوانها را محکم و استوار مینماید، و بالاخره باعث تقویت حواس پنجگانه بویژه حس بساوای و حس بینایی میشود.
بازی ورشد ذهنی
بازی امکان تجربه و تعاملهای مستقیم با عوامل محیطی را برای کودک فراهم میکند. بازی نه تنها بر رفتارهای هوشمندانه و قابل مشاهده کودک اثر دارد، بلکه بر ساخت فیزیولوژیکی مغز او تاثیر غیر قابل انکار دارد.
بازی ورشد عاطفی
میان 3 تا 7 سالگی ، کودک عواطف خود را آشکارا ابراز کرده ، به تدریج عواطف خود را شناسایی میکند. مسلما بروز ناگهانی خشم و ترس در کودکان میان 3 تا 7 ساله امری است عادی و ترس در کودکان این گروه سنی به علت نیروی تخیل بسیار فعال آنان است. دیگر اینکه مرتبا با اوضاع و موقعیتهای تازهای روبرو میشوند که برای آنان ناآشنا است. باید توجه داشت که بطور کلی محیطی که کودک در آن زندگی میکند و نوع تجربههایی که بدست میآورد و چیزهایی که یاد میگیرد، در کیفیت بروز عواطف کودک بسیار موثر است
بازی ورشد جسمی
بازی به عنوان وسیلهای مطمئن برای رشد کودکان ، عضلات را نیرومند میکند، استخوانها را محکم و استوار مینماید، و بالاخره باعث تقویت حواس پنجگانه بویژه حس بساوای و حس بینایی میشود.
بازی ورشد ذهنی
بازی امکان تجربه و تعاملهای مستقیم با عوامل محیطی را برای کودک فراهم میکند. بازی نه تنها بر رفتارهای هوشمندانه و قابل مشاهده کودک اثر دارد، بلکه بر ساخت فیزیولوژیکی مغز او تاثیر غیر قابل انکار دارد.
بازی ورشد عاطفی
میان 3 تا 7 سالگی ، کودک عواطف خود را آشکارا ابراز کرده ، به تدریج عواطف خود را شناسایی میکند. مسلما بروز ناگهانی خشم و ترس در کودکان میان 3 تا 7 ساله امری است عادی و ترس در کودکان این گروه سنی به علت نیروی تخیل بسیار فعال آنان است. دیگر اینکه مرتبا با اوضاع و موقعیتهای تازهای روبرو میشوند که برای آنان ناآشنا است. باید توجه داشت که بطور کلی محیطی که کودک در آن زندگی میکند و نوع تجربههایی که بدست میآورد و چیزهایی که یاد میگیرد، در کیفیت بروز عواطف کودک بسیار موثر است
16:
بازی و رشد اجتماعی
بازی برای کودک معادل مطالعه بزرگسالان ، وسیلهای برای بیان احساسات کودکان و کشف روابط و ارضای آنان ، انواع بازی و اسباب بازی ، واژهها و کلمات و جملههای کودکان است. کودکان معمولا میان دو تا سه سالگی بازی با دیگران را آغاز میکنند. اما اگر استعداد ذاتی و علاقه اجتماعی آنان رشد نیافته باشد، با دیگران سازگار نخواهند شد و علاقهای به حفظ روابط اجتماعی و شرکت در بازی کودکان نخواهند داشت. کودک از طریق بازی و همانند سازی و تقلید از رفتارهای بزرگسالان نه تنها رفتارهای اجتماعی را تمرین میکند، بلکه باز فرصتی است برای اصلاح و گسترش شیوههای رفتاری کودکان ، بخصوص رفتار اجتماعی آنان است. از این طریق کودک شهامت داخل شدن در اجتماع را کسب میکند و فرا میگیرد که چگونه میتوان در اجتماع زیست و مسئولیت پذیرفت. همچنین روشهای مختلف مبارزه با مشکلات و پیدا کردن راه حل همان مشکلات را میآموزد.
بازی و رشد شخصیت
بازی در شخصیت سازی و رشد کودک تاثیر فراوان دارد. بازی وسیله کسب تجربههای پرارزشی است که کودکان در خلال آن از جهت احساسی ، اجتماعی و روانی رشد میکنند. الگوهای رفتاری آنان در بازی شکل میگیرد. این الگوها در سراسر عمر کودک سرمشقی مفید برای او خواهد شد. کودک به مدد بازی الگوهای بیشمار و درهم پیچیده و ظریف زندگی آدمی را در مییابد. آن را تجربه و تمرین میکند و رابطه میان این الگوها را میسنجد، تا آنها را فراگیرد. از آن جهت که ناگزیر است در سنین بزرگسالی با آنها روبرو شود و در جامعه آدمیان زیست
بازی برای کودک معادل مطالعه بزرگسالان ، وسیلهای برای بیان احساسات کودکان و کشف روابط و ارضای آنان ، انواع بازی و اسباب بازی ، واژهها و کلمات و جملههای کودکان است. کودکان معمولا میان دو تا سه سالگی بازی با دیگران را آغاز میکنند. اما اگر استعداد ذاتی و علاقه اجتماعی آنان رشد نیافته باشد، با دیگران سازگار نخواهند شد و علاقهای به حفظ روابط اجتماعی و شرکت در بازی کودکان نخواهند داشت. کودک از طریق بازی و همانند سازی و تقلید از رفتارهای بزرگسالان نه تنها رفتارهای اجتماعی را تمرین میکند، بلکه باز فرصتی است برای اصلاح و گسترش شیوههای رفتاری کودکان ، بخصوص رفتار اجتماعی آنان است. از این طریق کودک شهامت داخل شدن در اجتماع را کسب میکند و فرا میگیرد که چگونه میتوان در اجتماع زیست و مسئولیت پذیرفت. همچنین روشهای مختلف مبارزه با مشکلات و پیدا کردن راه حل همان مشکلات را میآموزد.
بازی و رشد شخصیت
بازی در شخصیت سازی و رشد کودک تاثیر فراوان دارد. بازی وسیله کسب تجربههای پرارزشی است که کودکان در خلال آن از جهت احساسی ، اجتماعی و روانی رشد میکنند. الگوهای رفتاری آنان در بازی شکل میگیرد. این الگوها در سراسر عمر کودک سرمشقی مفید برای او خواهد شد. کودک به مدد بازی الگوهای بیشمار و درهم پیچیده و ظریف زندگی آدمی را در مییابد. آن را تجربه و تمرین میکند و رابطه میان این الگوها را میسنجد، تا آنها را فراگیرد. از آن جهت که ناگزیر است در سنین بزرگسالی با آنها روبرو شود و در جامعه آدمیان زیست
17:
گزارش تلخي از قاچاق كودكان براي بردگي در انگليس
ايران اکونوميست: به طور معمول از خشونتهاي جسمي و جنسي براي كنترل قربانيان استفاده ميشود و كودكان گاهي در معرض سكسهاي دستهجمعي، كتك خوردن و سوزاندن با سيگار قرار ميگيرند.
ايران اکونوميست: به طور معمول از خشونتهاي جسمي و جنسي براي كنترل قربانيان استفاده ميشود و كودكان گاهي در معرض سكسهاي دستهجمعي، كتك خوردن و سوزاندن با سيگار قرار ميگيرند.
چهارشنبه 23 خرداد 1386 , ساعت 12:50
تجارت صدها كودك براي سوءاستفاده جنسي، قاچاق مواد مخدر، ازدواج زير سن رشد، جرايم خياباني و بردگي به انگليس، در گزارش دولتي افشا شد.
«گاردين»، در گزارش تهيهشده توسط كميتهاي دولتي، 330 مورد پرونده مظنونان و يا قربانيان قاچاق انسان، شناسايي شده است كه بيشتر آنها از چين و آفريقا ميآيد. اين گزارش همچنين درباره موارد شناسايي و كشف نشده نيز هشدار ميدهد.
ميزان واقعي قاچاق كودكان، بسيار بيشتر از ميزان گفته شده است. شبكههاي سازمان داده شده مانند شبكههاي جنايي بسيار پيچيده، از قاچاق كودكاني كه حتي سن آنان به نه ماه هم ميرسد، سود كلاني ميبرند. در مورد قربانيان آفريقايي، قاچاقچيان به عنوان انگليسيهاي سفيدپوست شناخته شدهاند.
اين گزارش كه در مركز حمايت از كودكان تنظيم شده، چندين مورد را در بر دارد:
• نگراني از امنيت كودكان قاچاقشده تحت مراقبت مقامات محلي. حدود نيمي از كودكان مورد نظر اين تحقيق گم شدهاند و نگرانيهايي در مورد بازگردانده شدن آنان به شبكههاي قاچاق هست.
• بيشتر قربانيان دختر هستند و اغلب به وسيله هوايي وارد انگليس ميشوند تا در شبكههاي زيرزميني فاحشهگري و يا به عنوان خدمتكار مورد استفاده قرار بگيرند.
• با شديدتر شدن كنترلها در مناطقي مانند Hen throw، گاتويك و داور قاچاقچيان نقاط ورود ديگري را مانند Prestwick، Belfast، Don caster، Stansted، Hull و Gravesend برگزيدهاند.
• به طور معمول از خشونتهاي جسمي و جنسي براي كنترل قربانيان استفاده ميشود و كودكان گاهي در معرض سكسهاي دستهجمعي، كتك خوردن و سوزاندن با سيگار قرار ميگيرند.
• قاچاقچيان آلبانيايي، چيني و ويتنامي، سازمانيافتهترين شبكههاي فعال هستند كه با شبكههاي جنايي مواد مخدر، جعل هويت، وام نقدي و شبكههاي جنسي رابطه دارند.
انتشار اين گزارش، در حالي است كه گزارش ديگري نيز همزمان با آن از وضعيت بد سازمانهاي دولتي شهرها، فرودگاهها و بنادر بزرگ براي تهيه اطلاعات لازم در مورد كودكان قاچاقشده خبر ميدهد.
در حالي كه بيشتر موارد كشفشده درباره كودكان بين چهارده تا هفده سال بوده، نگراني در مورد كودكان كم سن و سالتر نيز وجود دارد.
در گزارش به يك نوزاد نه ماهه، يك كودك سه ساله، دو كودك چهار ساله و هشت كودك بين پنج تا دوازده سال اشاره شده است كه برخي از آنان به وسيله قاچاقچياني كه نقش والدين آنان را بازي ميكردهاند، به انگليس وارد شدهاند.
در گزارش آمده است: «اين كودكان زندگي قبلي خود را همراه با جنگ، حقارت، فقر خانوادگي، سالها تحمل آزارهاي جسمي و جنسي، سقط جنينهاي ناموفق، ديدن آدمكشيها و ميل به فرار توصيف ميكنند. شماري از دختران بر اين باورند كه از تهيدستي سابق نجات يافتهاند و هنوز هم قاچاقچيان خود را منجي ميدانند».
قربانيان متعلق به شرق اروپا به علت داشتن پاسپورت اتحاديه اروپا راحتتر قاچاق ميشوند.
18:
قاچاق کودک نمی دونم ولی کودک ازاری در همین ایران خودمون هم هست
امیر حسین سه ماهه با شکستگی در پا و قفسه سینه و ضربه مغزی؟(روزنامه آینده نو 21/9/1385)
یا سوختگی های بدن آرش و آرمین 3 و 5 ساله ؟(روزنامه کیهان23/9/1385)
یا جای گازگرفتگی ها و کبودی های توران 14 ساله؟(روزنامه اعتماد9/8/1385)
یا بدن نیمه فلج امیر حسین 5 ساله ؟(روزنامه اعتماد ملی27/7/1385
امیر حسین سه ماهه با شکستگی در پا و قفسه سینه و ضربه مغزی؟(روزنامه آینده نو 21/9/1385)
یا سوختگی های بدن آرش و آرمین 3 و 5 ساله ؟(روزنامه کیهان23/9/1385)
یا جای گازگرفتگی ها و کبودی های توران 14 ساله؟(روزنامه اعتماد9/8/1385)
یا بدن نیمه فلج امیر حسین 5 ساله ؟(روزنامه اعتماد ملی27/7/1385
19:
متأسفانه حتي در برخي از موارد، كودكان، توسط والدين خود دچار آسيب ميشوند. بخصوص از سوي پدرخواندهها و مادرخواندهها مورد آزار قرار ميگيرند و اين اذيت و آزار اعم از صدماتي است كه جنبه روحي و رواني و جسمي دارد. متأسفانه در قوانين جزائي جمهوري اسلامي ايران، در مورد حمايت از اين آسيبديدگان مقرراتي وضع نشده يا اگر مقرراتي وضع شده، ضمانت اجرايي ندارد.
20:
بزرگترين مشكل در خصوص والدين بحث تربيت است. تربيت چگونه تربيتي است؟ هستند پدر و مادرهايي كه تحت عنوان تربيت بچه به شديدترين اعمال متوسل ميشوند. مثل استفاده از كمربند، شلاق، سوزن زدن و....
تأديب يعني اينكه عملي انجام دهيم كه بچه متنبه شود. آيا با استفاده از كمربند و شلاق زدن بچه متنبه ميشود و بسياري از اين مثالها كه بچههاي مظلوم هدف قرار ميگيرند.
طبق ماده 220 قانون مجازات پدر و جد پدري اگر فرزندش را بكشد قصاص نميشود و فقط بايد ديه دهد. قانون تا اين اندازه اجازه ميدهد كه به منظور تربيت فرزندش را بكشد!!
تأديب يعني اينكه عملي انجام دهيم كه بچه متنبه شود. آيا با استفاده از كمربند و شلاق زدن بچه متنبه ميشود و بسياري از اين مثالها كه بچههاي مظلوم هدف قرار ميگيرند.
طبق ماده 220 قانون مجازات پدر و جد پدري اگر فرزندش را بكشد قصاص نميشود و فقط بايد ديه دهد. قانون تا اين اندازه اجازه ميدهد كه به منظور تربيت فرزندش را بكشد!!
21:
مسئله كودك آزاري مسئله تازه اي نيست و حركتي استوار و قانونمند و همگاني را طلب مي كند و نقش سازمان ها و انجمن هاي حمايت از حقوق كودكان كه حضورشان در برابر اين گونه مسائل بسيار كمرنگ شده است، به منزله اهرمي براي فشار بر روي اذهان عمومي خواهد بود.وقتي سخن از كودك آزاري مي شود، بيشتر افراد كودك آزاري را شكنجه و كتك زدن و كودك آزاري جسمي مي پندارند در حالي كه وارد كردن هرگونه آسيب روحي و رواني به كودكان هم كودك آزاري قلمداد مي شود.اكثر والدين فرزندان خود را چون مال و اموال در نظر گرفته و تصور دارند تسلطي كه نسبت به اموال خود دارند در برابر كودك هم دارند و دخالت هر نهادي را در حمايت از فرزندشان رد مي كنند.بايد به اين نكته توجه كرد كه پيامد ناگوار كودك آزاري تنها متوجه كودك و خانواده وي نبوده و كليت جامعه را در بر مي گيرد زيرا كودكان آزارديده امروز والدين آزارگر آينده خواهند بود و اين روند همچنان ادامه خواهد داشت. به طوري كه براساس يك تحقيق علمي ۹۰ درصد والدين آزارگر در كودكي مورد آزار و اذيت و تنبيه بدني، روحي و رواني قرار گرفته اند.يكي ديگر از مشكلات قانوني مبارزه با كودك آزاري آن است كه كودك آزاري جرمي است كه پيگيري قضايي آن نياز به شاكي خصوصي دارد لذا در اين گونه موارد يكي از اعضاي خانواده اعم از پدر و يا مادر بايد خواستار احقاق حق كودك شود كه به طور معمول كمتر اتفاق مي افتد از سويي راه براي كمك به اين كودكان براي سازمان ها و دستگاه هاي ديگر هم باز نيست.نياز به تصويب قانون جامعي براي حمايت از حقوق قانوني كودكان و وارد عمل شدن دستگاه هاي مرتبط به روشني ديده مي شود. مهمي كه همچنان ناديده گرفته مي شود.
22:
فقر و معضلات اجتماعي، وقوع ازدواج هاي ناموفق و مشكلات روحي و رواني والدين از جمله علل مهم بروز پديده كودك آزاري به شمار مي روند. به ديگر سخن فشارهاي وارده از سوي جامعه بر والدين و به خصوص پدر، براي تخليه شدن راهي به جز وارد شدن بر پيكره كودك نمي يابد. از طرف ديگر سنت ها و باورهاي اجتماعي غلط از مهمترين علل شيوع اين رفتار گزارش شده است.
23:
كسي در مورد نقش پدر در رشد رواني كودك چيزي مي دونه؟
24:
سلام
كسي در مورد نقش پدر در رشد رواني كودك چيزي مي دونه؟
نقش پدر در دوران بلوغ روانی کودک به چند دسته اصلی تقسیم بندی می شود
که هر کدام آنها می تواند به تنهایی شامل زیر مجموعه هایی گردد
1) بلوغ جسمی کودک (که خود وابستگی هایی به رشد روانی او نیز دارد)
2) بلوغ ذهنی کودک (در این دسته کودک به طور مستقیم در رابطه رشد روانی قرار دارد)
در دسته اول و بلوغ جسمی پدر با برطرف کردن بعضی از نیازهای
کودک از جمله تقویت نیروی جسمی که با دادن غذا های مقوی و پروتئینی
که کمک به رشد جسمی و ذهنی کودک در سنین پایین خود می کند را شامل می شود .
در موردی دیگر می توان با بر گرفتن از قدرت حافظه بالای کودک که در برابر
حافظه انسانهای بزرگتر از توانایی بیشتری برخوردار است و آن هم به این دلیل که
از حافظه ای ساکن و بدون داد ه های اولیه و اطلاعات پر حجم ذهنی بر خوردار است
و می تواند تمام داده های انتقال داده شده که ما به او می دهیم را چه از نظر حس بینایی
و چه حس شنوایی به خوبی در حافظه خود ضبط و نگهداری کند .
و در مواردی دیگر می توان با شناخت از نیرو های جسمانی (ورزشی) کودک را در راه
بدنی سالم برای روانی متعادل به انجام آن حرکات ورزشی تشویق نمود تا در آینده
بتواند از نیروی روانی و ذهنی خود حد اکثر بهره وری را ببرد و این وظایف در حیطه
اعمال پدر خانواده است .
در دسته دوم که عمده تفکرات و نظریات روانشناسان را در بر دارد این است
رابطه رشد روانی کودک در ارتباط با پدر به دو دسته اصلی تقسیم بندی می شود
1) بلوغ ذهنی کودک در رابطه مستقیم
2) بلوغ ذهنی کودک در رابطه غیر مستقیم
رابطه مستقیم خود شامل دو دسته می باشد
اول ) جنس کودک موافق با پدر
دوم ) جنس کودک مخالف با پدر
دردسته اول کودک پسر می باشد و با پدر خود رابطه جنسی مخالفی را دارا می باشدو
بلعکس جنس مخالفش که دختر است از روحی خشن و طغیانگر برخوردار است ، زیرا
در برابر خود جنسی سر سخت و مقاوم می بیند که برخلاف میل باطنی پدر او از احساسات
درونی و کنترل نشده پدر خود که همجنس او نیز هست مطلع است و قدرتی فرا تر از حد
تصور پدر خود را در اختیار دارد برای همین است که در بیشتر فرزندان پسر و یا شاید
می توان گفت تمام آنها این میل به خشونت که در آنها و حس تجاوزو استواری و سرسختی
های ذاتی و میل به ریاست به حد اکثر رشد روانی و بلوغ خود می رسد و می توان آنرا در
رابطه های کودکان پسر با یکدیگر در برابر امیال و خواسته هایشان حتی در همان سنین کودکی
نیز دیدو به خوبی از آن مطلع گردید، مثلا در رویارویی با یک دختر کودک اگر دو جنس
پسر یا بیشتر قرار داشته باشد در همان سنین ابتدایی میل به خشونت و جنگ بر سر بدست اوردن
آن خواسته قوی تر از میل از خود گذشتگی و ایجاد رابطه ای مهربانانه وصمیمی با دیگر هم جنسانشان
است و این همان رابطه ای است که آن کودکان پسر در ایجاد روابط خود با پدرانشان به طور غریزی
می آموزند بدون اینکه حتی پدرشان بخواهد به آن کودک یاد بدهد یا اینکه اصلا خود او متوجه این یادگیری
کودکش شده باشد. پس می بینید که نقش پدر ، در اینجا و این تئوری به صورت مستقیم با هم جنس بودن
کودک با او یا هم جنس نبودنش رابطه مستقیم دارد.
در دسته دوم روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که فرزندانی که در جنس مخالف پدرشان
یعنی دختر هستند در رابطه با رفتارهای پدرشان نوعی واکنش غریزی یا رفتاری از خود
بروز می دهند که در برابر کودکان پسر اینگونه نمی باشد بنابر این آنها با شناخت اینگونه
رفتارها و بررسی های کارشناسانه ای که انجام داده اند به این نتیجه رسیده اند که دختران
در ایجاد روابط عاطفی پایدارترند نسبت به رابطه پسران با پدرشان و پدر در هما ن سنین
ابتدایی کودک نسبت به مادر کودک از قدرت نفوذ روانی و ذهنی بیشتری برخوردار است
و این قضیه دقیقا در رابطه با مادران کاملا بلعکس است ، این رابطه از علم روانشناسی
در رابطه با حالات مازوخیسمی و یکی از رابطه های طرح شده فلسفه فروید پایه گذاری شده
که در این رابطه اشاره مستقیمی بهمیل فرزند غیر هم جنس به یکی از والده خود می کند به
گونه ای که خود را در همان سنین کودکی وابسته به جنس مخالف می داند واین غریزه
شهوت اوست که در حال تکامل ورشد خود است ، حتی در همان سنین کودکی که می تواند
رشد روانی کودک را در رابطه با آن حس سنجید . البته تا حدود بسیار زیادی می تواند
درست باشد چرا که به شخصه می توانید در جامعه کنونی آنرا ببینیند .
حال به این مسئله می پردازیم که چگونگی بلوغ کودک را با رابطه غیر مستقیم پدر کودک در
رشدروانی آن بازگو می دارد .
کودک در این رابطه هیچ در زمره قرار گیری در حالات جنس گرایی که در دسته اول که
به طور مستقیم به آن اشاره شد قرار نمی گیرد و بیشتر به احساسات و تمایلات پدرانه نسبت به
آن کودک بر می گردد البته در مواردی که پدران مایل به داشتن فرزندان پسر می باشند را شامل نمی باشد
و این خود بحثی مجزا می باشد اما کنون ما می خواهیم با افکار و روش زندگی پدر در زندگی و اینکه
او خود در چه موقعیتی بزرگ گردیده و از نظر روانی آیا خود دچار تزلزلاتی بوده یا نه صحبت کنیم که می تواند
از نظر علم روانشناسی یکی از بزرگترین علل رشد روانی و مسیر قرار گیری کودک در آن باشد .
میدانیم که اگر فشار روانی در افراد بالا باشد حال اگر موجباتش را هر چیزی فراهم کرده باشد
دیگر نمی توان آن ذهن و روان را الگویی کامل و درست در تعلیم رشد روانی کودک دانست .
مثلا اگر پدری دارای کودکی باشد که خود او در سنین کودکیش در زیر فشارهای روانی و پرخاشگرانه
پدرش یا مادرش قرار می داشته و اکنون در سنین بزرگی که خود دارای فرزندی گشته به دلیل
ضعف روانی و قدرت خود ارضایی که در گذشته کودکیش آنرا نداشته می خواهد آن را بدست بیاورد و تنها راهش را از راه فشار آوردن و همان پرخاشگریها و یا آزارهای جسمانی و روانی بر کودکش می داند ، چگونه آن کودک
می تواند از چنین پدری به طور صحیح آن به رشد روانی و بلوغ ذهنی خود برسد .مسلما آن
کودک خود نیز دچار مشکلات روحی روانی می شود و در آینده خود نیز با مشکلاتی از این قبیل
روبرو می گردد که برای حل آن می بایست از قدرت روحی و روانی بالایی برخوردار باشد وآن نیز
مستلزم کمک رسانی یک دوست و یا کمک گرفتن از یک روانشناس خبره می باشد .
در گونه ای دیگر می بایست تفکرات ذهنی پدر را در رابطه با اینکه چه ذهنیتهایی از
کودک خود در آن سنین را دارد داشت ، و آن نیز رابطه پدر را با کودک خود که از کودکش
چه توقعاتی را در آن سنین دارد را مورد بررسی قار می دهد .
حال اگر بر فرض مثال پدری در نظر داشته باشد تا فرزندش حتما شغل مورد علاقه او را ادامه دهد
و از همان سنین کودکی او را تشویق به انجام دادن کارهایی کند که به گونه ای با آنچه که او برایش
در آینده در نظر دارد مطابق باشد چه رابطه ای میتواند در مخالف بودن میل واقعی آن کودک با گفته های پدرش
بوجود آید ، چه آنکه آن کودک بر میل خود و به خاطر احترام به پدرش اینکار را انجام بدهد ،چه
آنکه با فشار آوردن موضعی و تهدیدات خشونت آمیز فرزندو یا کودک و در ترس از پدرش به آن کارها دست زند .
آیا آینده درست شده با این روند تربیتی و خواستی پدر کودک ، می تواند کودک را در رشد تکاملی و
صحیح آن در راستای رشد روانی و ذهنی در مسیر درستی از شناخت برای او برساند
در مبحثی دیگر پدر کودک خود را ملزم به رها گذاشتن و آزاد گذاردن کودک در راه شناخت زندگی
خود در سنین کودکی می گذاردو تا سن 10 سالگی یا 14 سالگی او را به گونه ای آزاد و خود مختار
در انتخاب های مسیر زندگیش می گذارد تا او خود در مسیر زندگی قرار بگیرد و این روند بیشتر
در جوامع مدرن و پیشترفته غرب متداول گشته که در خانواده های اشرافی به گونه ای بی اعتناء
به آن موضوع و در خانواده های فقیر به دلیل آن فقر رها کردن فرزتدان به خاطر نبود پدر در
خانواده و یا بازدیدهای دیر به دیر آنان با کودکانشان صورت می پذیرد ، البته در این موارد انتهایی
که ذکر گشت نمونه هایی دیگر نیز وجود دارد که می توان آنها را در تمام جوامع بشری در تمام جهان مثال زد
و در تمام آنها نبود پدر یا کمبود دیدارهای پدر با فرزند ، توانسته او را در مسیر رشد روانی و ذهنیتیش در
همان سنین کودکی نسبت به ان مسایلی که در ابتدای بحثمان گفتم دچار تزلزلات روحی روانی
کند و در آینده او به شدت تاثیر گذار باشد .
نمونه ای برتر در این شناخت را می توان پدری کوشا و با نظریات جامعه شناسانه و هما هنگ در
ایجاد رابطه در عرف مکان زندگیش دانست که خود را و خانواده اش را با بالاترین متدهای روانشناسی
روز آشنا کرده و در راستای این رشد روانی کودک که می تواند تمام زندگی آینده اش را رقم بزند قدم برمیدارد
و تمام نیازهای او را اهم از مهر و عشق پدرانه ، فراهم آوری مکانی آرام برای رشد جسمی و ذهنی کودک و
برقراری رابطه ای خودشناسانه به کودک چه هم جنس و چه غیر هم جنس را مثال زد .
امید وارم که توانسته باشم با گفته هایم کمکی در خواسته شما یعنی
نقش پدر در رشد روانی کودک ارائه داده باشم
اگر اطلاعات بیشتر و جامع تری خواستید می توانید برایم مشکلتان را در هر مورد از
سخنانم که برایتان نا مفهوم بود ارسال کنید تا شما را راهنمایی دارم
البته این مطالب کلی بیان شدند و در بعضی از جاها به جزئیات پرداخته شده است
كسي در مورد نقش پدر در رشد رواني كودك چيزي مي دونه؟
نقش پدر در دوران بلوغ روانی کودک به چند دسته اصلی تقسیم بندی می شود
که هر کدام آنها می تواند به تنهایی شامل زیر مجموعه هایی گردد
1) بلوغ جسمی کودک (که خود وابستگی هایی به رشد روانی او نیز دارد)
2) بلوغ ذهنی کودک (در این دسته کودک به طور مستقیم در رابطه رشد روانی قرار دارد)
در دسته اول و بلوغ جسمی پدر با برطرف کردن بعضی از نیازهای
کودک از جمله تقویت نیروی جسمی که با دادن غذا های مقوی و پروتئینی
که کمک به رشد جسمی و ذهنی کودک در سنین پایین خود می کند را شامل می شود .
در موردی دیگر می توان با بر گرفتن از قدرت حافظه بالای کودک که در برابر
حافظه انسانهای بزرگتر از توانایی بیشتری برخوردار است و آن هم به این دلیل که
از حافظه ای ساکن و بدون داد ه های اولیه و اطلاعات پر حجم ذهنی بر خوردار است
و می تواند تمام داده های انتقال داده شده که ما به او می دهیم را چه از نظر حس بینایی
و چه حس شنوایی به خوبی در حافظه خود ضبط و نگهداری کند .
و در مواردی دیگر می توان با شناخت از نیرو های جسمانی (ورزشی) کودک را در راه
بدنی سالم برای روانی متعادل به انجام آن حرکات ورزشی تشویق نمود تا در آینده
بتواند از نیروی روانی و ذهنی خود حد اکثر بهره وری را ببرد و این وظایف در حیطه
اعمال پدر خانواده است .
در دسته دوم که عمده تفکرات و نظریات روانشناسان را در بر دارد این است
رابطه رشد روانی کودک در ارتباط با پدر به دو دسته اصلی تقسیم بندی می شود
1) بلوغ ذهنی کودک در رابطه مستقیم
2) بلوغ ذهنی کودک در رابطه غیر مستقیم
رابطه مستقیم خود شامل دو دسته می باشد
اول ) جنس کودک موافق با پدر
دوم ) جنس کودک مخالف با پدر
دردسته اول کودک پسر می باشد و با پدر خود رابطه جنسی مخالفی را دارا می باشدو
بلعکس جنس مخالفش که دختر است از روحی خشن و طغیانگر برخوردار است ، زیرا
در برابر خود جنسی سر سخت و مقاوم می بیند که برخلاف میل باطنی پدر او از احساسات
درونی و کنترل نشده پدر خود که همجنس او نیز هست مطلع است و قدرتی فرا تر از حد
تصور پدر خود را در اختیار دارد برای همین است که در بیشتر فرزندان پسر و یا شاید
می توان گفت تمام آنها این میل به خشونت که در آنها و حس تجاوزو استواری و سرسختی
های ذاتی و میل به ریاست به حد اکثر رشد روانی و بلوغ خود می رسد و می توان آنرا در
رابطه های کودکان پسر با یکدیگر در برابر امیال و خواسته هایشان حتی در همان سنین کودکی
نیز دیدو به خوبی از آن مطلع گردید، مثلا در رویارویی با یک دختر کودک اگر دو جنس
پسر یا بیشتر قرار داشته باشد در همان سنین ابتدایی میل به خشونت و جنگ بر سر بدست اوردن
آن خواسته قوی تر از میل از خود گذشتگی و ایجاد رابطه ای مهربانانه وصمیمی با دیگر هم جنسانشان
است و این همان رابطه ای است که آن کودکان پسر در ایجاد روابط خود با پدرانشان به طور غریزی
می آموزند بدون اینکه حتی پدرشان بخواهد به آن کودک یاد بدهد یا اینکه اصلا خود او متوجه این یادگیری
کودکش شده باشد. پس می بینید که نقش پدر ، در اینجا و این تئوری به صورت مستقیم با هم جنس بودن
کودک با او یا هم جنس نبودنش رابطه مستقیم دارد.
در دسته دوم روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که فرزندانی که در جنس مخالف پدرشان
یعنی دختر هستند در رابطه با رفتارهای پدرشان نوعی واکنش غریزی یا رفتاری از خود
بروز می دهند که در برابر کودکان پسر اینگونه نمی باشد بنابر این آنها با شناخت اینگونه
رفتارها و بررسی های کارشناسانه ای که انجام داده اند به این نتیجه رسیده اند که دختران
در ایجاد روابط عاطفی پایدارترند نسبت به رابطه پسران با پدرشان و پدر در هما ن سنین
ابتدایی کودک نسبت به مادر کودک از قدرت نفوذ روانی و ذهنی بیشتری برخوردار است
و این قضیه دقیقا در رابطه با مادران کاملا بلعکس است ، این رابطه از علم روانشناسی
در رابطه با حالات مازوخیسمی و یکی از رابطه های طرح شده فلسفه فروید پایه گذاری شده
که در این رابطه اشاره مستقیمی بهمیل فرزند غیر هم جنس به یکی از والده خود می کند به
گونه ای که خود را در همان سنین کودکی وابسته به جنس مخالف می داند واین غریزه
شهوت اوست که در حال تکامل ورشد خود است ، حتی در همان سنین کودکی که می تواند
رشد روانی کودک را در رابطه با آن حس سنجید . البته تا حدود بسیار زیادی می تواند
درست باشد چرا که به شخصه می توانید در جامعه کنونی آنرا ببینیند .
حال به این مسئله می پردازیم که چگونگی بلوغ کودک را با رابطه غیر مستقیم پدر کودک در
رشدروانی آن بازگو می دارد .
کودک در این رابطه هیچ در زمره قرار گیری در حالات جنس گرایی که در دسته اول که
به طور مستقیم به آن اشاره شد قرار نمی گیرد و بیشتر به احساسات و تمایلات پدرانه نسبت به
آن کودک بر می گردد البته در مواردی که پدران مایل به داشتن فرزندان پسر می باشند را شامل نمی باشد
و این خود بحثی مجزا می باشد اما کنون ما می خواهیم با افکار و روش زندگی پدر در زندگی و اینکه
او خود در چه موقعیتی بزرگ گردیده و از نظر روانی آیا خود دچار تزلزلاتی بوده یا نه صحبت کنیم که می تواند
از نظر علم روانشناسی یکی از بزرگترین علل رشد روانی و مسیر قرار گیری کودک در آن باشد .
میدانیم که اگر فشار روانی در افراد بالا باشد حال اگر موجباتش را هر چیزی فراهم کرده باشد
دیگر نمی توان آن ذهن و روان را الگویی کامل و درست در تعلیم رشد روانی کودک دانست .
مثلا اگر پدری دارای کودکی باشد که خود او در سنین کودکیش در زیر فشارهای روانی و پرخاشگرانه
پدرش یا مادرش قرار می داشته و اکنون در سنین بزرگی که خود دارای فرزندی گشته به دلیل
ضعف روانی و قدرت خود ارضایی که در گذشته کودکیش آنرا نداشته می خواهد آن را بدست بیاورد و تنها راهش را از راه فشار آوردن و همان پرخاشگریها و یا آزارهای جسمانی و روانی بر کودکش می داند ، چگونه آن کودک
می تواند از چنین پدری به طور صحیح آن به رشد روانی و بلوغ ذهنی خود برسد .مسلما آن
کودک خود نیز دچار مشکلات روحی روانی می شود و در آینده خود نیز با مشکلاتی از این قبیل
روبرو می گردد که برای حل آن می بایست از قدرت روحی و روانی بالایی برخوردار باشد وآن نیز
مستلزم کمک رسانی یک دوست و یا کمک گرفتن از یک روانشناس خبره می باشد .
در گونه ای دیگر می بایست تفکرات ذهنی پدر را در رابطه با اینکه چه ذهنیتهایی از
کودک خود در آن سنین را دارد داشت ، و آن نیز رابطه پدر را با کودک خود که از کودکش
چه توقعاتی را در آن سنین دارد را مورد بررسی قار می دهد .
حال اگر بر فرض مثال پدری در نظر داشته باشد تا فرزندش حتما شغل مورد علاقه او را ادامه دهد
و از همان سنین کودکی او را تشویق به انجام دادن کارهایی کند که به گونه ای با آنچه که او برایش
در آینده در نظر دارد مطابق باشد چه رابطه ای میتواند در مخالف بودن میل واقعی آن کودک با گفته های پدرش
بوجود آید ، چه آنکه آن کودک بر میل خود و به خاطر احترام به پدرش اینکار را انجام بدهد ،چه
آنکه با فشار آوردن موضعی و تهدیدات خشونت آمیز فرزندو یا کودک و در ترس از پدرش به آن کارها دست زند .
آیا آینده درست شده با این روند تربیتی و خواستی پدر کودک ، می تواند کودک را در رشد تکاملی و
صحیح آن در راستای رشد روانی و ذهنی در مسیر درستی از شناخت برای او برساند
در مبحثی دیگر پدر کودک خود را ملزم به رها گذاشتن و آزاد گذاردن کودک در راه شناخت زندگی
خود در سنین کودکی می گذاردو تا سن 10 سالگی یا 14 سالگی او را به گونه ای آزاد و خود مختار
در انتخاب های مسیر زندگیش می گذارد تا او خود در مسیر زندگی قرار بگیرد و این روند بیشتر
در جوامع مدرن و پیشترفته غرب متداول گشته که در خانواده های اشرافی به گونه ای بی اعتناء
به آن موضوع و در خانواده های فقیر به دلیل آن فقر رها کردن فرزتدان به خاطر نبود پدر در
خانواده و یا بازدیدهای دیر به دیر آنان با کودکانشان صورت می پذیرد ، البته در این موارد انتهایی
که ذکر گشت نمونه هایی دیگر نیز وجود دارد که می توان آنها را در تمام جوامع بشری در تمام جهان مثال زد
و در تمام آنها نبود پدر یا کمبود دیدارهای پدر با فرزند ، توانسته او را در مسیر رشد روانی و ذهنیتیش در
همان سنین کودکی نسبت به ان مسایلی که در ابتدای بحثمان گفتم دچار تزلزلات روحی روانی
کند و در آینده او به شدت تاثیر گذار باشد .
نمونه ای برتر در این شناخت را می توان پدری کوشا و با نظریات جامعه شناسانه و هما هنگ در
ایجاد رابطه در عرف مکان زندگیش دانست که خود را و خانواده اش را با بالاترین متدهای روانشناسی
روز آشنا کرده و در راستای این رشد روانی کودک که می تواند تمام زندگی آینده اش را رقم بزند قدم برمیدارد
و تمام نیازهای او را اهم از مهر و عشق پدرانه ، فراهم آوری مکانی آرام برای رشد جسمی و ذهنی کودک و
برقراری رابطه ای خودشناسانه به کودک چه هم جنس و چه غیر هم جنس را مثال زد .
امید وارم که توانسته باشم با گفته هایم کمکی در خواسته شما یعنی
نقش پدر در رشد روانی کودک ارائه داده باشم
اگر اطلاعات بیشتر و جامع تری خواستید می توانید برایم مشکلتان را در هر مورد از
سخنانم که برایتان نا مفهوم بود ارسال کنید تا شما را راهنمایی دارم
البته این مطالب کلی بیان شدند و در بعضی از جاها به جزئیات پرداخته شده است

25:
عزيز،
بسيار ممنون و متشكر از كمكت


26:
یعنی کمک ما قبول نبود
باشه البته اونم آبجیه ماست فرقی نداره
من اصلا به دل نمی گیرم
پگاه خانم
باشه البته اونم آبجیه ماست فرقی نداره
من اصلا به دل نمی گیرم
پگاه خانم
27:
نههههههه داداش گلم اين چه حرفيه از كمك شما هم خيلي خيلي ممنون و متشكر.

28:
با استفاده از روش های ساده و سرگرم كننده می توانید كودك لجباز را آرام كرده و برای دقایقی او را مجبور به همكاری با خود كنید.در نظر بگیرید می خواهید دندان های فرزندان را مسواك بزنید، دهانش را باز نمی كند. در موقع ناخن گرفتن، او خیلی تكان می خورد. اگر كودكتان پارك را ترك نكند، شما دیر به محل كارتان می رسید ولی او همچنان از تاب بازی دست بر نمی دارد. معمولاً كودكان ۴-۳ ساله، ساز ناسازگاری می زنند، خصوصاً زمانی كه والدینشان به طور جدی كاری را از آنها می خواهند، مخالفت می كنند. علت مخالفت آنها بیشتر برای نشان دادن استقلال و بی نیاز بودن آنها به دیگران است و حرف زدن در این مورد با آنها بی فایده است.
بهترین روش برای مطیع كردن كودكان بدون فریاد زدن یا تهدید كردن چیست؟
با كمی خلاقیت و حوصله، می توانید حواس فرزندتان را به كار مورد نظر جلب نمایید. هنگامی كه قرار است پزشك آمپولی را به كودكتان تزریق كند، یا مجبور هستید برای مدت طولانی در صف خرید فروشگاه منتظر بمانید با به كارگیری روش های زیر می توانید فكر او را به جای دیگری مشغول كنید.
۱- او را بخندانید.خنداندن كودكان بهترین راه برای مسواك زدن یا دارو دادن به آنها است.وقتی كه آنها می خندند، نه تنها فكرشان به جای دیگری مشغول نیست بلكه دهانشان نیز كاملاً باز است. سعی كنید با گفتن جوك های بامزه و شكلك درآوردن فرزندانتان را بخندانید.
۲- خاطرات دوران كودكی خود را تعریف كنید. بهترین روش برای سرگرم كردن فرزندانتان در مواقع ضروری داستان گفتن است، حتی اگر داستان ساختگی باشد. به عنوان مثال: اگر در رستوران بودید و او در جای خود آرام و قرار نداشت، بگویید: «عزیزم تو می دانی، وقتی كه مامان، بچه بود، او هرگز روی صندلی رستوران آرام نمی نشست، تا این كه یك روز ...» در عین حال شما نیز می توانید قدرت تخیل خود را امتحان كنید. با گفتن داستان های طولانی، می توانید زمان بیشتری فرزندتان را سرگرم كنید.
۳- آهنگین و موزون صحبت كنید. معمولاً وقت خوابیدن بهترین زمان برای پشت گوش انداختن خیلی چیزها است، با لحنی موزون می توانید فرزندتان را به مسواك زدن و لباس خواب پوشیدن تشویق كنید. همچنین می توانید زمان آواز خواندن یك یا دو كلمه را اشتباه تلفظ كنید. با این كار حواس فرزندتان به اشتباه شما بیشتر از مسواك زدن جلب می شود.
۴- او را به رقابت در انجام یك كار خاص تشویق كنید. اگر فرزندتان باید كلاه سرش كند و دستكش بپوشد و آنها را زیر میز آشپزخانه پنهان می كند بگویید: «چرا روی سر مامان كلاه نمی گذاری و من هم آن یكی كلاه را سرت كنم.» با این كار با او در یك مسابقه شركت كرده اید كه «چه كسی می تواند زودتر كلاه سرش كند؟ شرط می بندم كه برنده می شوم!»
۵- با تصوراتتان، حواس كودكان را پرت كنید. با صبر و حوصله و خلاقیت می توان كارهایی كه به تحرك كمتری نیاز دارد مانند اندازه گیری درجه حرارت بدن را راحت تر انجام داد. هنگامی كه از دماسنج استفاده می كنید، بگویید:«الآن یك فرشته كوچك اینجاست. می دانی او چه كار می كند؟» به همین صورت مكالمه را برای چند ثانیه یا چند دقیقه كه لازم است او را آرام بنشیند ادامه دهید، «فرشته كوچك یك پشتك زد. وای چقدر جالب! الان او جلوی ما ایستاده!»
۶- تغییر صدا دهید. برای كودكان داستان های جالب با تغییر دادن صدایتان تعریف كنید مانند، صحبت كردن پیرزن بی دندان، صحبت كردن با گویش های مختلف، حرف زدن بچه گانه و یا هر تقلید صدایی كه می توانید انجام دهید. به او بگویید «آیا می توانی شعر» یك توپ دارم، قل قلیه «را مانند آقا خرگوشه از حفظ بخوانی؟» با این كار به راحتی می توان كودكان را در اتاق انتظار پزشك آرام نگاه داشت (اگر چه در بسیاری از مطب ها، تصاویر زیبا و جالب وجود دارد.)
۷- لحظات شیرین را یادآوری كنید. هنگامی كه ناخن پای فرزندتان به لبه فرش گیر می كند و لازم است كه شما آن را بگیرید برای مخالفت نكردن او با این كار، در مورد موضوع یا ماجرای جالبی كه قبلا ً اتفاق افتاده و مورد علاقه او است، صحبت كنید. مثلاً: «یادت می آید روزی كه با پدرت پارك رفتی و به مرغابی های داخل دریاچه غذا دادی؟ مرغابی ها خیلی زیاد بودند. یك، دو، سه، چهار، پنج، بله پنج تا مرغابی. چگونه به آنها غذا دادی؟» وقتی كه ناخن او را می گیرید همه جزئیات را برای او تعریف كنید و سعی كنید در ِیادآوری مطالبی كه فراموش كرده اید،از او كمك بگیرید.
۸- رازی را به او بگویید.اگر تا ۱۵ دقیقه دیگه وقت دكتر دارید و فرزندتان سوار ماشین نمی شود، خم شده و در گوش او بگویید:«من یك راز خیلی مهمی را می خواهم به تو بگویم. می خواهی آن را بشنوی؟» وقتی كه با سر «بله» گفت او را بغل كنید و چیزهای جالب و شیرینی را در گوشش بگویید، سپس با سرعت او را در صندلی ماشین قرار دهید.
۹- روی نكات مثبت تأكید بیشتری كنید. آیا فرزندتان از دست شستن قبل از شام یا شامپو زدن متنفر است؟ تعریف و تمجید كردن از یك مدل قدیمی ترفند خوبی است. بگویید: «هر وقت كه سرت را با شامپو می شویی، موهایت بسیار زیبا و براق به نظر می رسند، همچنین بوی بسیار خوبی هم می دهند.» در همین زمان مقداری شامپو كف دستتان ریخته و آرام آرام آن را روی سر فرزندتان بریزید.
۱۰- او را غلغلك دهید. اگر با به كار بستن تمام این كارها شكست خوردید و به بن بست رسیدید، سعی كنید او را غلغلك دهید. این كار سریع، راحت و نشاط آور است. قبل از این كه متوجه شوید، فرزندتان لباسش را پوشیده و یا دستش را شسته، و ممكن است شما از قهقهه زدن او ناراحت شوید ولی فراموش نكنید خودتان این كار را انجام داده اید.
چند لحظه ژست بگیر!
نگرانید كه چگونه می توانید از فرزندتان در یك آتلیه عكاسی، عكس بگیرید، برای راحتی كار از این سه روش استفاده كنید.با او مجسمه بازی كنید. در طول مسیر برای فرزندتان شرح دهید كه هر دوی ما بازی می كنیم، وقتی كه او را روی صندلی آتلیه می نشیند، شما كناردوربین بایستید. در همین زمان بگویید: «ایست، بی حركت» كسی برنده است كه موقع عكس گرفتن اصلاً تكان نخورد- بی حركت، فقط كمی لبخند.به او جایزه دهید. بگویید كه اگر هنگام عكس گرفتن تكان نخورد، آقای عكاس به او جایزه می دهد و بعد از عكس گرفتن به او جایزه دهید تا هدیه اش را باز كند. اجازه دهید عروسكش را همراه خود بیاورد. بگویید اگر بچه خوبی باشد و آرام بنشیند می تواند با عروسك مورد علاقه خود عكس بگیرد.
بهترین روش برای مطیع كردن كودكان بدون فریاد زدن یا تهدید كردن چیست؟
با كمی خلاقیت و حوصله، می توانید حواس فرزندتان را به كار مورد نظر جلب نمایید. هنگامی كه قرار است پزشك آمپولی را به كودكتان تزریق كند، یا مجبور هستید برای مدت طولانی در صف خرید فروشگاه منتظر بمانید با به كارگیری روش های زیر می توانید فكر او را به جای دیگری مشغول كنید.
۱- او را بخندانید.خنداندن كودكان بهترین راه برای مسواك زدن یا دارو دادن به آنها است.وقتی كه آنها می خندند، نه تنها فكرشان به جای دیگری مشغول نیست بلكه دهانشان نیز كاملاً باز است. سعی كنید با گفتن جوك های بامزه و شكلك درآوردن فرزندانتان را بخندانید.
۲- خاطرات دوران كودكی خود را تعریف كنید. بهترین روش برای سرگرم كردن فرزندانتان در مواقع ضروری داستان گفتن است، حتی اگر داستان ساختگی باشد. به عنوان مثال: اگر در رستوران بودید و او در جای خود آرام و قرار نداشت، بگویید: «عزیزم تو می دانی، وقتی كه مامان، بچه بود، او هرگز روی صندلی رستوران آرام نمی نشست، تا این كه یك روز ...» در عین حال شما نیز می توانید قدرت تخیل خود را امتحان كنید. با گفتن داستان های طولانی، می توانید زمان بیشتری فرزندتان را سرگرم كنید.
۳- آهنگین و موزون صحبت كنید. معمولاً وقت خوابیدن بهترین زمان برای پشت گوش انداختن خیلی چیزها است، با لحنی موزون می توانید فرزندتان را به مسواك زدن و لباس خواب پوشیدن تشویق كنید. همچنین می توانید زمان آواز خواندن یك یا دو كلمه را اشتباه تلفظ كنید. با این كار حواس فرزندتان به اشتباه شما بیشتر از مسواك زدن جلب می شود.
۴- او را به رقابت در انجام یك كار خاص تشویق كنید. اگر فرزندتان باید كلاه سرش كند و دستكش بپوشد و آنها را زیر میز آشپزخانه پنهان می كند بگویید: «چرا روی سر مامان كلاه نمی گذاری و من هم آن یكی كلاه را سرت كنم.» با این كار با او در یك مسابقه شركت كرده اید كه «چه كسی می تواند زودتر كلاه سرش كند؟ شرط می بندم كه برنده می شوم!»
۵- با تصوراتتان، حواس كودكان را پرت كنید. با صبر و حوصله و خلاقیت می توان كارهایی كه به تحرك كمتری نیاز دارد مانند اندازه گیری درجه حرارت بدن را راحت تر انجام داد. هنگامی كه از دماسنج استفاده می كنید، بگویید:«الآن یك فرشته كوچك اینجاست. می دانی او چه كار می كند؟» به همین صورت مكالمه را برای چند ثانیه یا چند دقیقه كه لازم است او را آرام بنشیند ادامه دهید، «فرشته كوچك یك پشتك زد. وای چقدر جالب! الان او جلوی ما ایستاده!»
۶- تغییر صدا دهید. برای كودكان داستان های جالب با تغییر دادن صدایتان تعریف كنید مانند، صحبت كردن پیرزن بی دندان، صحبت كردن با گویش های مختلف، حرف زدن بچه گانه و یا هر تقلید صدایی كه می توانید انجام دهید. به او بگویید «آیا می توانی شعر» یك توپ دارم، قل قلیه «را مانند آقا خرگوشه از حفظ بخوانی؟» با این كار به راحتی می توان كودكان را در اتاق انتظار پزشك آرام نگاه داشت (اگر چه در بسیاری از مطب ها، تصاویر زیبا و جالب وجود دارد.)
۷- لحظات شیرین را یادآوری كنید. هنگامی كه ناخن پای فرزندتان به لبه فرش گیر می كند و لازم است كه شما آن را بگیرید برای مخالفت نكردن او با این كار، در مورد موضوع یا ماجرای جالبی كه قبلا ً اتفاق افتاده و مورد علاقه او است، صحبت كنید. مثلاً: «یادت می آید روزی كه با پدرت پارك رفتی و به مرغابی های داخل دریاچه غذا دادی؟ مرغابی ها خیلی زیاد بودند. یك، دو، سه، چهار، پنج، بله پنج تا مرغابی. چگونه به آنها غذا دادی؟» وقتی كه ناخن او را می گیرید همه جزئیات را برای او تعریف كنید و سعی كنید در ِیادآوری مطالبی كه فراموش كرده اید،از او كمك بگیرید.
۸- رازی را به او بگویید.اگر تا ۱۵ دقیقه دیگه وقت دكتر دارید و فرزندتان سوار ماشین نمی شود، خم شده و در گوش او بگویید:«من یك راز خیلی مهمی را می خواهم به تو بگویم. می خواهی آن را بشنوی؟» وقتی كه با سر «بله» گفت او را بغل كنید و چیزهای جالب و شیرینی را در گوشش بگویید، سپس با سرعت او را در صندلی ماشین قرار دهید.
۹- روی نكات مثبت تأكید بیشتری كنید. آیا فرزندتان از دست شستن قبل از شام یا شامپو زدن متنفر است؟ تعریف و تمجید كردن از یك مدل قدیمی ترفند خوبی است. بگویید: «هر وقت كه سرت را با شامپو می شویی، موهایت بسیار زیبا و براق به نظر می رسند، همچنین بوی بسیار خوبی هم می دهند.» در همین زمان مقداری شامپو كف دستتان ریخته و آرام آرام آن را روی سر فرزندتان بریزید.
۱۰- او را غلغلك دهید. اگر با به كار بستن تمام این كارها شكست خوردید و به بن بست رسیدید، سعی كنید او را غلغلك دهید. این كار سریع، راحت و نشاط آور است. قبل از این كه متوجه شوید، فرزندتان لباسش را پوشیده و یا دستش را شسته، و ممكن است شما از قهقهه زدن او ناراحت شوید ولی فراموش نكنید خودتان این كار را انجام داده اید.
چند لحظه ژست بگیر!
نگرانید كه چگونه می توانید از فرزندتان در یك آتلیه عكاسی، عكس بگیرید، برای راحتی كار از این سه روش استفاده كنید.با او مجسمه بازی كنید. در طول مسیر برای فرزندتان شرح دهید كه هر دوی ما بازی می كنیم، وقتی كه او را روی صندلی آتلیه می نشیند، شما كناردوربین بایستید. در همین زمان بگویید: «ایست، بی حركت» كسی برنده است كه موقع عكس گرفتن اصلاً تكان نخورد- بی حركت، فقط كمی لبخند.به او جایزه دهید. بگویید كه اگر هنگام عكس گرفتن تكان نخورد، آقای عكاس به او جایزه می دهد و بعد از عكس گرفتن به او جایزه دهید تا هدیه اش را باز كند. اجازه دهید عروسكش را همراه خود بیاورد. بگویید اگر بچه خوبی باشد و آرام بنشیند می تواند با عروسك مورد علاقه خود عكس بگیرد.
29:
برخورد با کودکانی که ناسزا می گوینداو ناسزا می گوید، چه باید کرد؟
تغییر برای اصلاح رفتار کودک را از خودمان شروع کنیم. هیچ وقت برای این موضوع دیر نیست. پس از آن نوبت به دوستان فرزندان شما می رسد چنانچه عامل بدزبانی آنها هستند، زمینه دور شدنشان را فراهم کنید. بدزبانی، اگر نشانه اعتراض کودکتان باشد بهترین دلیل برای گوش کردن به اعتراضات اوست. روش های سختگیرانه والدین، اعتراض شدید فرزند را به همراه دارد. تا حد امکان با شنیدن حرف های زشت کودک به او نخندیم بلکه بهتر است اخم کنیم و با این روش به او نشان بدهیم که رفتار پسندیده ای نداشته است.
اگر فرزندتان از ناکامی و افسردگی رنج می برد فرصتی فراهم آورید تا او موفقیت، شادی و نشاط را تجربه کند
تغییر برای اصلاح رفتار کودک را از خودمان شروع کنیم. هیچ وقت برای این موضوع دیر نیست. پس از آن نوبت به دوستان فرزندان شما می رسد چنانچه عامل بدزبانی آنها هستند، زمینه دور شدنشان را فراهم کنید. بدزبانی، اگر نشانه اعتراض کودکتان باشد بهترین دلیل برای گوش کردن به اعتراضات اوست. روش های سختگیرانه والدین، اعتراض شدید فرزند را به همراه دارد. تا حد امکان با شنیدن حرف های زشت کودک به او نخندیم بلکه بهتر است اخم کنیم و با این روش به او نشان بدهیم که رفتار پسندیده ای نداشته است.
اگر فرزندتان از ناکامی و افسردگی رنج می برد فرصتی فراهم آورید تا او موفقیت، شادی و نشاط را تجربه کند

30:
تنبیه یعنی آگاه ساختن و به طور کلی عبارت است از : ارائه یک محرک آزار دهنده یا تنبیه کننده ، به دنبال یک رفتار نامطلوب ، به منظور کاهش دادن یا از بین بردن آن رفتار .
1- کودک باید در حد فهم وتوان عقلی اش، هم درک کند و هم بپذیرد که چرا تشویق یا تنبیه می شود.
2- تشویق و تنیبه ، مناسب با عمل و رفتار انجام شده از جانب کودک و مربی باشد .
3- ریشه و علت خطا برای هر دو ، هم مربی و هم کودک به طور کامل مشخص و روشن شده باشد .
4- تنبیه بدنی ، خشن ترین و نامطلوب ترین روش تغییر رفتار است .
5- تنبیه ، رفتار نا مطلوب را در فرد از بین نمی برد بلکه به شکل موقتی آن را خاموش می کند .
6- تنبیه بدنی ، ممکن است باعث شرکت نکردن کودک ، و به کنارگیری او از فعالیت ها بیانجامد .
7- خشونت تمایل به خشونت را کاهش نمی دهد ، بلکه خشونت موجب خشونت است .
8- تنبیه شدید یا مقید کننده ، می تواند بی اندازه ناکام کننده باشد و ناکامی ، خود یکی از علل اصلی پرخاشگری است .
9- والدینی که تنبیه شدید اعمال می کنند ، فرزندانی پرخاشگر به بار می آورند .
10- تنبیه ، گرانترین و در عین حال کم اثر ترین وسیله یادگیری و اصلاح رفتار است .
11- فرد تنبیه شده ، ممکن است برای احتراز از تنبیه ، از یک رفتار ، اجتناب ، اما رفتارهای دیگر را جانشین آن کند .
12- تنبیه ، کودک را ترسو بار می آورد و کتک نیز ، شخصیت کودک را در هم شکسته و تعادل روانی او را بر هم می زند .
13- شخص تنبیه شونده ، ممکن است سر انجام به تنبیه کننده حمله ور شود و در مقابل او بایستد.
14- تنبیه موقعیت فردی و اجتماعی فرد را متزلزل می کند .
15- تنبیهای بدنی ، ممکن است به ایجاد عقده ، نسبت به اولیاء و مربیان منجر شود و حالت طغیان و سرکشی را در کودک برانگیزاند .
16- تنبیه ، باعث واکنشهای روانی و عاطفی ، مانند : اضطراب – ترس افراطی – دلشوره دائمی و ... شود.
17- تنبیه ، باعث می شود تنبیه شونده از کلیه چیزهایی که در ارتباط با تنبیه است ، متنفر شود.
18- کسانی که شاهد تنبیه شدن افراد ، توسط دیگران بوده اند ، در مواقع و مکانهای دیگر ، خود به تنبیه دیگران اقدام کرده اند .
19- تنبیه ، در کاهش رفتار نامطلوب به طور موقت مؤثر است اما موجب نابودی رفتار نامطلوب نمی شود و چه بسا به افزایش رفتار نا مطلوب کمک کند .
20- نباید در تنبه زیاده روی نمود ، چون در اقر تکرار و زیاده روی ، اثر خود را از دست می دهد و فرد با تنبیه سازگار می شود .
21- معلم ، نباید به هیچ وجه امر تنبیه را به دانش آموزان دیگر محول کند، که این امر ، در روان کودک و همچنین در روابط فیمابین دانش آموزان اثر ناروا و زیانبخش بر جای می گذارد.
22- تبینه باید بیدرنگ و متناسب با جرم ، سن و توان افراد باشد .
23- تحقیقات روانشناسی نشان می دهد که ، 90 شیطنتهای بچه ها مرضی نیستند .
24- بسیاری از تنبیه ها ، به دلیل عدم درک روان و ذهن کودک در حال رشد است .
25- از تنبیه بدنی ، سرزنش و خجالت دادن کودک ، جداً و قویاً خود داری کنید .
26- از لجبازی کردن ، سربه سر گذاشتن ، مشاجره با کودک ، خود داری کنید .
27- تنبیه باعث خشم کودک می شود و این احساس را در وی به وجود می آورد که هیچکس اورا درک نمی کند .
28- تنبیه محصول هیجان و عواطف است تا منطق و دلیل .
29- تنبیه بدنی ، گاهی ماهیت ( دیگر آزاری دارد ) یعنی معلم یا والدین با تنبیه کودک از لحاظ عاطفی ارضا می شوند .
30- گروهی از کودکان ، مبتلا به نوعی
31- والدینی که طغیان را با طغیان جبران می کنند ، الگویی از طغیان برای کودک فراهم می کنند.
32- تنبیه کردن ، یعنی آسیب رساندن و تنبیه ، مبارزه با معلول است نه علت .
33- تند ترین و غالباً بی حساب ترین، کم اثرترین و خشن ترین واکنش در برابر رفتار نا مطلوب دیگران ، تنبیه بدنی است .
34- تنبیه بدنی ، شخصیت فرد را مضمحل می کند .
35- تنبیه ، اغلب ، متابعت به بار نمی آورد .
36- هر خطا و اشتباه کودک قابل تنبیه نیست .
37- در مقام تنبیه ، به رخ کشیدن خوبیهای همسالان موجب تحریک حسادت کودک می شود .
38- سعی کنید به جای تهدید و تنبیه ، انتقال و بد بینی ، نقاط مثبت افراد را مد نظر قرار دهید .
39- معروف ترین قانونی که اسلام ، معلمان و مربیان را بدان دعوت کرده است قانون تشویق است.
40- تنبیه امکان دارد رفتار نامطلوب راتقویت نماید .
1- کودک باید در حد فهم وتوان عقلی اش، هم درک کند و هم بپذیرد که چرا تشویق یا تنبیه می شود.
2- تشویق و تنیبه ، مناسب با عمل و رفتار انجام شده از جانب کودک و مربی باشد .
3- ریشه و علت خطا برای هر دو ، هم مربی و هم کودک به طور کامل مشخص و روشن شده باشد .
4- تنبیه بدنی ، خشن ترین و نامطلوب ترین روش تغییر رفتار است .
5- تنبیه ، رفتار نا مطلوب را در فرد از بین نمی برد بلکه به شکل موقتی آن را خاموش می کند .
6- تنبیه بدنی ، ممکن است باعث شرکت نکردن کودک ، و به کنارگیری او از فعالیت ها بیانجامد .
7- خشونت تمایل به خشونت را کاهش نمی دهد ، بلکه خشونت موجب خشونت است .
8- تنبیه شدید یا مقید کننده ، می تواند بی اندازه ناکام کننده باشد و ناکامی ، خود یکی از علل اصلی پرخاشگری است .
9- والدینی که تنبیه شدید اعمال می کنند ، فرزندانی پرخاشگر به بار می آورند .
10- تنبیه ، گرانترین و در عین حال کم اثر ترین وسیله یادگیری و اصلاح رفتار است .
11- فرد تنبیه شده ، ممکن است برای احتراز از تنبیه ، از یک رفتار ، اجتناب ، اما رفتارهای دیگر را جانشین آن کند .
12- تنبیه ، کودک را ترسو بار می آورد و کتک نیز ، شخصیت کودک را در هم شکسته و تعادل روانی او را بر هم می زند .
13- شخص تنبیه شونده ، ممکن است سر انجام به تنبیه کننده حمله ور شود و در مقابل او بایستد.
14- تنبیه موقعیت فردی و اجتماعی فرد را متزلزل می کند .
15- تنبیهای بدنی ، ممکن است به ایجاد عقده ، نسبت به اولیاء و مربیان منجر شود و حالت طغیان و سرکشی را در کودک برانگیزاند .
16- تنبیه ، باعث واکنشهای روانی و عاطفی ، مانند : اضطراب – ترس افراطی – دلشوره دائمی و ... شود.
17- تنبیه ، باعث می شود تنبیه شونده از کلیه چیزهایی که در ارتباط با تنبیه است ، متنفر شود.
18- کسانی که شاهد تنبیه شدن افراد ، توسط دیگران بوده اند ، در مواقع و مکانهای دیگر ، خود به تنبیه دیگران اقدام کرده اند .
19- تنبیه ، در کاهش رفتار نامطلوب به طور موقت مؤثر است اما موجب نابودی رفتار نامطلوب نمی شود و چه بسا به افزایش رفتار نا مطلوب کمک کند .
20- نباید در تنبه زیاده روی نمود ، چون در اقر تکرار و زیاده روی ، اثر خود را از دست می دهد و فرد با تنبیه سازگار می شود .
21- معلم ، نباید به هیچ وجه امر تنبیه را به دانش آموزان دیگر محول کند، که این امر ، در روان کودک و همچنین در روابط فیمابین دانش آموزان اثر ناروا و زیانبخش بر جای می گذارد.
22- تبینه باید بیدرنگ و متناسب با جرم ، سن و توان افراد باشد .
23- تحقیقات روانشناسی نشان می دهد که ، 90 شیطنتهای بچه ها مرضی نیستند .
24- بسیاری از تنبیه ها ، به دلیل عدم درک روان و ذهن کودک در حال رشد است .
25- از تنبیه بدنی ، سرزنش و خجالت دادن کودک ، جداً و قویاً خود داری کنید .
26- از لجبازی کردن ، سربه سر گذاشتن ، مشاجره با کودک ، خود داری کنید .
27- تنبیه باعث خشم کودک می شود و این احساس را در وی به وجود می آورد که هیچکس اورا درک نمی کند .
28- تنبیه محصول هیجان و عواطف است تا منطق و دلیل .
29- تنبیه بدنی ، گاهی ماهیت ( دیگر آزاری دارد ) یعنی معلم یا والدین با تنبیه کودک از لحاظ عاطفی ارضا می شوند .
30- گروهی از کودکان ، مبتلا به نوعی
31- والدینی که طغیان را با طغیان جبران می کنند ، الگویی از طغیان برای کودک فراهم می کنند.
32- تنبیه کردن ، یعنی آسیب رساندن و تنبیه ، مبارزه با معلول است نه علت .
33- تند ترین و غالباً بی حساب ترین، کم اثرترین و خشن ترین واکنش در برابر رفتار نا مطلوب دیگران ، تنبیه بدنی است .
34- تنبیه بدنی ، شخصیت فرد را مضمحل می کند .
35- تنبیه ، اغلب ، متابعت به بار نمی آورد .
36- هر خطا و اشتباه کودک قابل تنبیه نیست .
37- در مقام تنبیه ، به رخ کشیدن خوبیهای همسالان موجب تحریک حسادت کودک می شود .
38- سعی کنید به جای تهدید و تنبیه ، انتقال و بد بینی ، نقاط مثبت افراد را مد نظر قرار دهید .
39- معروف ترین قانونی که اسلام ، معلمان و مربیان را بدان دعوت کرده است قانون تشویق است.
40- تنبیه امکان دارد رفتار نامطلوب راتقویت نماید .
31:
.:: فواید خوابیدن نوزادان در کنار والدین ::.
خوابیدن نوزادان در کنار پدر و مادر هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفی. جنبه مثبت آن این است که تحقیقاتی هستند که ثابت می کند خوابیدن بچه ها و پدرومادرشان در یک تخت (یا حداقل یک اتاق) در شب فوایدی دارد. جنبه منفی آن این است که، فرای تحقیقاتی که به رابطه بین همخوابی کودکان و والدینشان و جلوگیری از SIDS (مرگ ناگهانی کودک) می پردازد، تحقیقات چندانی از جهت کیفی و جنبه های دراز مدت این مسئله انجام نگرفته است. تا وقتیکه این نوع تحقیق انجام شود، باید به جنبه مثبت آن در فرهنگ کشور خودمان و کشورهای خارجی بپردازیم
اما بايد بدانيم تحقیقات چه میگوید ؟
فواید همخوابی برای نوزادان
همخوابی تنظیم فیزیولوژیکی را ارتقاء می دهد .
نزدیک بودن والدین کمک می کند که سیستم عصبی نابالغ نوزاد در طی خواب تنظیم و تعدیل شود. همچنین با پیشگیری از وارد شدن نوزاد به خواب بسیار عمیق، به جلوگیری از SIDS (مرگ ناگهانی کودک) کمک می کند. علاوه بر این، تنفس خود والدین به نوزاد یادآور می شود که او هم باید نفس بکشد.

والدین و نوزادان بهتر می خوابند. به خاطر نزدیک بودن نوزاد، نیاز نیست که نوزادان کاملاً بیدار شوند و گریه کنند تا پاسخ دریافت کنند. درنتیجه، مادر به نوزاد نزدیک میشود بدون اینکه هر دو آنها کاملاً بیدار شوند. درنتیجه، مادران ارزیابی مثبت تری از خواب شبانه شان خواهند داشت، چون به این طریق خواب بهتری داشته و کمتر مجبور می شوند که از خواب بیدار شوند.
نوزادان مراقبت و توجه بیشتری دریافت می کنند. خوابیدن مادر در کنار نوزاد، شیردهی را افزایش می دهد. این می تواند یکی از بهترین فواید و مزایای خوابیدن مادران در کنار نوزاد باشد.
تحقیقات نشان می دهد مادرانی که شب ها کنار فرزندانشان می خوابند دوبرابر مادرانی که جدا از نوزادانشان می خوابند شب ها به فرزندانشان شیر میدهند. علاوه بر فواید شیردهی، عمل مکیدن نوزاد جریان اکسیژن را افزایش می دهد که هم برای رشد و هم برای سیستم ایمنی بدن نوزاد مفید است. همچنین نوزادانی که شب ها کنار مادرانشان می خوابند، مراقبت و توجه بیشتری دریافت می کنند. تحقیقات نشان می دهد مادرانی که شب ها کنار نوزادانشان می خوابند، 5 برابر بیشتر به آنها توجه و مراقبت دارند. این مادران همچنین حساسیت بیشتری نسبت به حضور نوزادانشان در بستر دارند.
فواید دراز مدت
بالا بردن اعتماد به نفس. تحقیقات نشان میدهد که پسربچه هایی که از زمان تولد تا 5 سالگی پیش پدرومادرهایشان می خوابیده اند، اعتماد به نفس بالاتری داشته و احساس گناه و اضطراب کمتری را تجربه می کنند. همچنین تحقیقات نشان داده که دختربچه هایی که در زمان کودکی نزد والدینشان می خوابیده اند، در زمان بزرگسالی کمتر درمورد ارتباطات فیزیکی خود احساس ناراحتی می کنند. خوابیدن به همراه والدین، اعتماد و عزت نفس، و همچنین صمیمیت را ارتقاء می دهد.
رفتارهای مثبت بیشتر. در تحقیقات انجام گرفته مشخص شد که بچه هایی که به همراه والدین خود می خوابند، نسبت به بچه هایی که تنها می خوابند، بیشتر مورد تحسین معلمین خود قرار می گیرند. در تحقیقی که اخیراً در انگلستان انجام گرفت، مشخص شد که بچه هایی که هیچوقت در تختخواب پدر و مادرشان نخوابیده اند، کنترل ناپذیرتر، ناراحت تر، کج خلق تر، هستند و این بچه ها نسبت به بچه هایی که پیش پدر و مادرشان می خوابند، ترسو تر هستند.
ارتقاء سطح رضایت از زندگی. در یک تحقیق بسیار گسترده که بر روی 5 نژاد مختلف در ایالات متحده امریکا انجام گرفت، مشخص شد که در میان همه این گروه های قومی، مردمانی که شب ها پیش هم می خوابند احساس رضایت بیشتری از زندگی دارند.
تصور والدین
والدین تصور می کنند خوابیدن بچه ها پیش آنها، حساسیت را ارتقاء می دهد. خیلی از پدر و مادرهایی که شب ها پیش فرزندان خود می خوابند، احساس می کنند که هماهنگی بیشتری به فرزندان خود پیدا می کنند. آنها احساس می کنند که حساسیت آنها به نیازهای فرزندانشان هنگام شب، در طول روز نیز ادامه پیدا می کند.
کشمکش های موقع خواب را کاهش می دهد والدینی که شب ها فرزندانشان را پیش خود می خوابانند می دانند که بچه هایی که شب ها در اتاق والدینشان می خوابند، ترس از به خواب رفتن ندارند. این بچه ها هرچه بزرگتر می شوند و به اتاقهای خود منتقل می شوند، تصویری بسیار مثبت تر و مطمئن تر از خواب شبانگاه دارند. دیگر دلیل ندارد که خوابیدن را مساوی با تنها شدن بپندارند.
محیطی پذیرا ایجاد می کند در زیر خوابیدن بچه ها در کنار والدینشان، میلی به قبول نیاز آنها به پدر و مادر در طول روز و شب وجود دارد. در این شرایط وقتی بچه ها کوچک هستند و به والدینشان نیاز دارند، پدر و مادر در کنارشان هستند تا به آنها کمک کنند و نیازهایشان را برآورده سازند. والدینی که شب ها پیش فرزندانشان می خوابند باور دارند که این میل به پاسخگویی به نیازهای بچه ها، در طول روز نیز ادامه خواهد یافت و رابطه آنها را با فرزندشان قوی تر خواهد ساخت.
مشکلات تحقیقات موجود (تعصبات فرهنگی)
تحقیقاتی که تاکنون حول خوابیدن بچه ها در کنار والدینشان انجام گرفته است هم مثل همه تحقیقات دیگر، تحت تاثیر فرهنگ محققان و شرکت کننده های آنان بوده است. تحقیقاتی که حول این موضوع در ایالات متحده انجام گرفته است، به شدت تحت تاثیر ارزش بسیار بالایی که امریکایی ها برای استقلال، تکنولوژی، مصرف گرایی، و نیازهای والدین به زمان و داشتن حریم خصوصی قائلند، می باشد. از طرف دیگر، تحقیقاتی که در دیگر فرهنگ ها انجام گرفته، نیاز نوزادان را به خانواده و عملکردهای اجتماعی به اثبات می رساند.
تمرکز بر نتایج کوتاه مدت و خاص تحقیقات بالینی به بررسی نتایج دراز مدت، پیچیده و کیفی این موضوع نمی پردازد. فواید خوابیدن نوزادان در کنار والدینشان، همانطور که بسیاری از این والدین می دانند، فقط کوتاه مدت نبوده و به سادگی ارزیابی نمی شوند. این فواید بالقوه فراتر از پیشگیری از مرگ های ناگهانی نوزادان، افزایش خواب کودک و مادر، و افزایش میزان شیردهی در ماه های اولیه زندگی نوزادان است. مثلاً ممکن است نتایح دراز مدتی مثل تاثیر مثبت بر رابطه کودک با والدین خون، ارتقاء اعتماد به نفس، و از این قبیل را نیز عنوان کنند. بخشی از آنچه این گونه تحقیقات و بررسی فواید دراز مدت این مسئله را دشوار می سازد، این است که رابطه اینها با خوابیدن بچه ها نزد والدینشان به سختی قابل جدا شدن از رابطه آن با سایر کارها و اقداماتی است که
این والدین برای فرزندان خود انجام می دهند. خواباندن بچه ها نزد خود، تنها یک بخش از انتخاب های پیچیده والدین است.
برای انجام تحقیقات بهتر و معتبرتر در این زمینه، محققان باید سوالاتی از قبیل زیر را بپرسند: خوابیدن بچه ها در کنار والدینشان جه نتایجی را در دراز مدت در بر خواهد داشت؟ آیا والدینی که انتخاب می کنند که فرزندانشان شبها نزد خودشان بخوابند، سایر رفتارهایی که بر نتایج مورد تحقیق اثر دارد را نیز انتخاب میکنند؟
عقاید و باورهای غلط (خفه شدن بچه ها )
اخیراً در تحقیقی که توسط کمیسیون امنیت لوازم خانگی انجام گرفت، مشخص شد که تخت های بزرگسالان برای بچه ها خطرناک است. این گفته تاحدودی گمراه کننده و اشتباه است.
والدین باید بدانند که این تحقیق توسط اسپانسرهای انجمن تولیدی لوازم و تختخواب های کودکان و نوجوانان انجام گرفته است و دلیل جز ترغیب والدین به خرید تختخواب جداگانه برای فرزندانشان نداشته است. همچنین والدین باید بدانند که سالانه میلیون ها نفر از پدر و مادرها در کنار فرزندانشان می خوابند و هیچ اتفاقی هم برای آنها نمی افتد.
آنچه مهم است و همه متخصصین تصدیق می کنند این است که نوزادان باید روی سطحی سفت، تمیز، عاری از دود، زیر یم پتوی سبک بخوابند و سرهایشان هم هیچوقت نباید کشیده شود. هیچگونه حیوان یا بالش اضافی نباید در کنار نوزاد گذاشته شود. از خواباندن نوزادان بر روی مبل های راحتی و نیمکت ها هم باید خودداری شود چون هر آن احتمال افتادن آنها وجود دارد.
والدین از این واهمه دارند که اگر در نوزادی فرزندانشان را پیش خود بخوابانند دیگر نتوانند وقتی بزرگتر شدند آنها را به تنها خوابیدن ترغیب کنند. البته هیچ تحقیقی تا به حال روی این موضوع انجام نگرفته است اما خیلی از والدینی که شب ها فرزندانشان را پیش خود می خوابانند گزارش کرده اند که بچه هایشان وقتی به سن دو، سه سالگی می رسند و از نظر جسمی، احساسی و شناختی رشد می کنند، خیلی راحت تخت والدین را ترک کرده و مستقل می خوابند.
این والدین به این مسئله مثل عادتی که باید شکسته شود نگاه نمی کنند، آنها این را الگوی رفتاری می دانند که می توان آنرا ایجاد کرد اما با گذشت زمان رشد کرده و تغییر می کند. این خانواده ها، برای ایجاد زیربنای امنیت و نزدیکی، این وابستگی اولیه را انتخاب می کنند.
خوابیدن نوزادان در کنار پدر و مادر هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفی. جنبه مثبت آن این است که تحقیقاتی هستند که ثابت می کند خوابیدن بچه ها و پدرومادرشان در یک تخت (یا حداقل یک اتاق) در شب فوایدی دارد. جنبه منفی آن این است که، فرای تحقیقاتی که به رابطه بین همخوابی کودکان و والدینشان و جلوگیری از SIDS (مرگ ناگهانی کودک) می پردازد، تحقیقات چندانی از جهت کیفی و جنبه های دراز مدت این مسئله انجام نگرفته است. تا وقتیکه این نوع تحقیق انجام شود، باید به جنبه مثبت آن در فرهنگ کشور خودمان و کشورهای خارجی بپردازیم
اما بايد بدانيم تحقیقات چه میگوید ؟
فواید همخوابی برای نوزادان
همخوابی تنظیم فیزیولوژیکی را ارتقاء می دهد .
نزدیک بودن والدین کمک می کند که سیستم عصبی نابالغ نوزاد در طی خواب تنظیم و تعدیل شود. همچنین با پیشگیری از وارد شدن نوزاد به خواب بسیار عمیق، به جلوگیری از SIDS (مرگ ناگهانی کودک) کمک می کند. علاوه بر این، تنفس خود والدین به نوزاد یادآور می شود که او هم باید نفس بکشد.

والدین و نوزادان بهتر می خوابند. به خاطر نزدیک بودن نوزاد، نیاز نیست که نوزادان کاملاً بیدار شوند و گریه کنند تا پاسخ دریافت کنند. درنتیجه، مادر به نوزاد نزدیک میشود بدون اینکه هر دو آنها کاملاً بیدار شوند. درنتیجه، مادران ارزیابی مثبت تری از خواب شبانه شان خواهند داشت، چون به این طریق خواب بهتری داشته و کمتر مجبور می شوند که از خواب بیدار شوند.
نوزادان مراقبت و توجه بیشتری دریافت می کنند. خوابیدن مادر در کنار نوزاد، شیردهی را افزایش می دهد. این می تواند یکی از بهترین فواید و مزایای خوابیدن مادران در کنار نوزاد باشد.
تحقیقات نشان می دهد مادرانی که شب ها کنار فرزندانشان می خوابند دوبرابر مادرانی که جدا از نوزادانشان می خوابند شب ها به فرزندانشان شیر میدهند. علاوه بر فواید شیردهی، عمل مکیدن نوزاد جریان اکسیژن را افزایش می دهد که هم برای رشد و هم برای سیستم ایمنی بدن نوزاد مفید است. همچنین نوزادانی که شب ها کنار مادرانشان می خوابند، مراقبت و توجه بیشتری دریافت می کنند. تحقیقات نشان می دهد مادرانی که شب ها کنار نوزادانشان می خوابند، 5 برابر بیشتر به آنها توجه و مراقبت دارند. این مادران همچنین حساسیت بیشتری نسبت به حضور نوزادانشان در بستر دارند.
فواید دراز مدت
بالا بردن اعتماد به نفس. تحقیقات نشان میدهد که پسربچه هایی که از زمان تولد تا 5 سالگی پیش پدرومادرهایشان می خوابیده اند، اعتماد به نفس بالاتری داشته و احساس گناه و اضطراب کمتری را تجربه می کنند. همچنین تحقیقات نشان داده که دختربچه هایی که در زمان کودکی نزد والدینشان می خوابیده اند، در زمان بزرگسالی کمتر درمورد ارتباطات فیزیکی خود احساس ناراحتی می کنند. خوابیدن به همراه والدین، اعتماد و عزت نفس، و همچنین صمیمیت را ارتقاء می دهد.
رفتارهای مثبت بیشتر. در تحقیقات انجام گرفته مشخص شد که بچه هایی که به همراه والدین خود می خوابند، نسبت به بچه هایی که تنها می خوابند، بیشتر مورد تحسین معلمین خود قرار می گیرند. در تحقیقی که اخیراً در انگلستان انجام گرفت، مشخص شد که بچه هایی که هیچوقت در تختخواب پدر و مادرشان نخوابیده اند، کنترل ناپذیرتر، ناراحت تر، کج خلق تر، هستند و این بچه ها نسبت به بچه هایی که پیش پدر و مادرشان می خوابند، ترسو تر هستند.
ارتقاء سطح رضایت از زندگی. در یک تحقیق بسیار گسترده که بر روی 5 نژاد مختلف در ایالات متحده امریکا انجام گرفت، مشخص شد که در میان همه این گروه های قومی، مردمانی که شب ها پیش هم می خوابند احساس رضایت بیشتری از زندگی دارند.
تصور والدین
والدین تصور می کنند خوابیدن بچه ها پیش آنها، حساسیت را ارتقاء می دهد. خیلی از پدر و مادرهایی که شب ها پیش فرزندان خود می خوابند، احساس می کنند که هماهنگی بیشتری به فرزندان خود پیدا می کنند. آنها احساس می کنند که حساسیت آنها به نیازهای فرزندانشان هنگام شب، در طول روز نیز ادامه پیدا می کند.
کشمکش های موقع خواب را کاهش می دهد والدینی که شب ها فرزندانشان را پیش خود می خوابانند می دانند که بچه هایی که شب ها در اتاق والدینشان می خوابند، ترس از به خواب رفتن ندارند. این بچه ها هرچه بزرگتر می شوند و به اتاقهای خود منتقل می شوند، تصویری بسیار مثبت تر و مطمئن تر از خواب شبانگاه دارند. دیگر دلیل ندارد که خوابیدن را مساوی با تنها شدن بپندارند.
محیطی پذیرا ایجاد می کند در زیر خوابیدن بچه ها در کنار والدینشان، میلی به قبول نیاز آنها به پدر و مادر در طول روز و شب وجود دارد. در این شرایط وقتی بچه ها کوچک هستند و به والدینشان نیاز دارند، پدر و مادر در کنارشان هستند تا به آنها کمک کنند و نیازهایشان را برآورده سازند. والدینی که شب ها پیش فرزندانشان می خوابند باور دارند که این میل به پاسخگویی به نیازهای بچه ها، در طول روز نیز ادامه خواهد یافت و رابطه آنها را با فرزندشان قوی تر خواهد ساخت.
مشکلات تحقیقات موجود (تعصبات فرهنگی)
تحقیقاتی که تاکنون حول خوابیدن بچه ها در کنار والدینشان انجام گرفته است هم مثل همه تحقیقات دیگر، تحت تاثیر فرهنگ محققان و شرکت کننده های آنان بوده است. تحقیقاتی که حول این موضوع در ایالات متحده انجام گرفته است، به شدت تحت تاثیر ارزش بسیار بالایی که امریکایی ها برای استقلال، تکنولوژی، مصرف گرایی، و نیازهای والدین به زمان و داشتن حریم خصوصی قائلند، می باشد. از طرف دیگر، تحقیقاتی که در دیگر فرهنگ ها انجام گرفته، نیاز نوزادان را به خانواده و عملکردهای اجتماعی به اثبات می رساند.
تمرکز بر نتایج کوتاه مدت و خاص تحقیقات بالینی به بررسی نتایج دراز مدت، پیچیده و کیفی این موضوع نمی پردازد. فواید خوابیدن نوزادان در کنار والدینشان، همانطور که بسیاری از این والدین می دانند، فقط کوتاه مدت نبوده و به سادگی ارزیابی نمی شوند. این فواید بالقوه فراتر از پیشگیری از مرگ های ناگهانی نوزادان، افزایش خواب کودک و مادر، و افزایش میزان شیردهی در ماه های اولیه زندگی نوزادان است. مثلاً ممکن است نتایح دراز مدتی مثل تاثیر مثبت بر رابطه کودک با والدین خون، ارتقاء اعتماد به نفس، و از این قبیل را نیز عنوان کنند. بخشی از آنچه این گونه تحقیقات و بررسی فواید دراز مدت این مسئله را دشوار می سازد، این است که رابطه اینها با خوابیدن بچه ها نزد والدینشان به سختی قابل جدا شدن از رابطه آن با سایر کارها و اقداماتی است که
این والدین برای فرزندان خود انجام می دهند. خواباندن بچه ها نزد خود، تنها یک بخش از انتخاب های پیچیده والدین است.
برای انجام تحقیقات بهتر و معتبرتر در این زمینه، محققان باید سوالاتی از قبیل زیر را بپرسند: خوابیدن بچه ها در کنار والدینشان جه نتایجی را در دراز مدت در بر خواهد داشت؟ آیا والدینی که انتخاب می کنند که فرزندانشان شبها نزد خودشان بخوابند، سایر رفتارهایی که بر نتایج مورد تحقیق اثر دارد را نیز انتخاب میکنند؟
عقاید و باورهای غلط (خفه شدن بچه ها )
اخیراً در تحقیقی که توسط کمیسیون امنیت لوازم خانگی انجام گرفت، مشخص شد که تخت های بزرگسالان برای بچه ها خطرناک است. این گفته تاحدودی گمراه کننده و اشتباه است.
والدین باید بدانند که این تحقیق توسط اسپانسرهای انجمن تولیدی لوازم و تختخواب های کودکان و نوجوانان انجام گرفته است و دلیل جز ترغیب والدین به خرید تختخواب جداگانه برای فرزندانشان نداشته است. همچنین والدین باید بدانند که سالانه میلیون ها نفر از پدر و مادرها در کنار فرزندانشان می خوابند و هیچ اتفاقی هم برای آنها نمی افتد.
آنچه مهم است و همه متخصصین تصدیق می کنند این است که نوزادان باید روی سطحی سفت، تمیز، عاری از دود، زیر یم پتوی سبک بخوابند و سرهایشان هم هیچوقت نباید کشیده شود. هیچگونه حیوان یا بالش اضافی نباید در کنار نوزاد گذاشته شود. از خواباندن نوزادان بر روی مبل های راحتی و نیمکت ها هم باید خودداری شود چون هر آن احتمال افتادن آنها وجود دارد.
والدین از این واهمه دارند که اگر در نوزادی فرزندانشان را پیش خود بخوابانند دیگر نتوانند وقتی بزرگتر شدند آنها را به تنها خوابیدن ترغیب کنند. البته هیچ تحقیقی تا به حال روی این موضوع انجام نگرفته است اما خیلی از والدینی که شب ها فرزندانشان را پیش خود می خوابانند گزارش کرده اند که بچه هایشان وقتی به سن دو، سه سالگی می رسند و از نظر جسمی، احساسی و شناختی رشد می کنند، خیلی راحت تخت والدین را ترک کرده و مستقل می خوابند.
این والدین به این مسئله مثل عادتی که باید شکسته شود نگاه نمی کنند، آنها این را الگوی رفتاری می دانند که می توان آنرا ایجاد کرد اما با گذشت زمان رشد کرده و تغییر می کند. این خانواده ها، برای ایجاد زیربنای امنیت و نزدیکی، این وابستگی اولیه را انتخاب می کنند.
32:
چا جالبه. برخی ها معتقدن خوابیدن فرزندان در کنار والدین باعث وابستگی بیش از حد میشه و بچه استقلال و شجاعت لازم رو پیدا نمیکنه !
33:
سلام به شما .... 
البته همن طور که در متن پیام وجود داره ....
خوابیدن نوزادان .... نه کودکان و فرزندان بزرگتر .... !!!!
خواهر خوبم .... دقت کنید ....

البته همن طور که در متن پیام وجود داره ....
خوابیدن نوزادان .... نه کودکان و فرزندان بزرگتر .... !!!!
خواهر خوبم .... دقت کنید ....


34:
الهي الهي ...
ممنون جالب بود.
ممنون جالب بود.
35:
یاقوت جون ازما که گذشت هی هی
ولی خب واسه نینی خودمون اجراش میکنیم
ولی خب واسه نینی خودمون اجراش میکنیم
36:
بله گلم دیدم. منتها میگن از وقتی بتونه مستقل باشه باید جدا بخوابه.....
شرمنده متوجه نشدم شما نوزاد نوشته بودی !
شرمنده متوجه نشدم شما نوزاد نوشته بودی !
37:
.:: کـــودک بــد غـــذای مــن ::.

رفتارهاي نامناسب هنگام غذا خوردن مادر را كلافه ميكند. گاهي صحنه غذا دادن به كودك بيشباهت به صحنه جنگ مادر و كودك نيست. گاهي مادر متوسل به زور ميشود و گاهي با التماس و خواهش سعي ميكند لقمهاي غذا در دهان بچه بگذارد و حتي براي خوردن غذا جايزه تعيين ميكند. در بعضي از خانوادهها همگي بسيج ميشوند. يكي شكلك و ادا درميآورد، يكي كودك را سواري ميدهد و بازيهاي ديگري مثل اينكه قاشق، هواپيما و يا ماشين است و ميخواهد برود در جايگاه و بالاخره اين كودك لجباز همه را بازي ميدهد و عاقبت غذاي كافي هم نميخورد. در حقيقت اين، مادر است كه در اين جنگ اغلب شكست ميخورد و كودك به لجبازيهايش ادامه ميدهد.
كدام كودك، كدام تغذيه؟
روانشناسان، كودكان را به سه دسته تقسيم ميكنند:
كودكان بدخلق: به طور معمول 10 درصد كودكان در اين دسته قرار ميگيرند.
كودكان راحت: خوشبختانه حدود 40 درصد كودكان در اين دسته هستند.
كودكان ديگر: به طور معمول تركيبي از شخصيت دو دسته ديگر دارند.
والدين كودكان بدخلق به طور معمول احساس خوبي از اين مجادله هميشگي ندارند و احساس ميكنند در اداره كودك خود ناتواناند و از اين مساله در رنج هستند.
هزار و يك پرسش
آيا كودك شما جزو اين دسته است و شما نگران سلامت او هستيد؟ آيا احساس عجز و ناتواني ميكنيد، به طوري كه تصميم گرفتهايد به يك متخصص تغذيه يا روانشناس كودك مراجعه كنيد؟
البته توصيههايي كه در اين مقاله به آنها ميپردازم، تا حدي به شما كمك ميكند چون ممكن است واقعا رفتارهاي شما باعث به وجود آمدن اين مشكل شده باشد.
رابطه ميان شما و كودكتان تا دو سه ماه اول زندگي چگونه بوده است؟ آيا توانستهايد با ارتباطي موثر الگوي خواب و بيداري، گرسنگي و سيري و حالات فيزيولوژيك كودكتان را درك كنيد؟ آيا علايم او را شناختهايد؟ اگر خودتان به دلايل افسردگي يا هر اختلال ديگري توانايي درك اين علايم را نداشتهايد و نتوانستهايد نيازهاي او را كه نميتوانسته بيان كند، درست تعبير كنيد، آيا زمينهاي براي اين جدايي فراهم نكردهايد؟
اگر اين مشكلات درك شده باشند و زود به فكر چاره افتاده باشيد، ميتوانيد با تامل بيشتر و مشاوره با روانشناسان تا حدود زيادي از ادامه اين كنش و واكنش جلوگيري كنيد. گاهي علت اصلي چيز ديگري است.
من نيازهاي ديگري دارم
كودك تا شش ماهگي ارتباط موثرتري با مادر برقرار ميكند. او را ميشناسد و به او دلبسته و وابسته است. حال اگر مادر در دسترس نباشد و يا وقتي كه هست به دليل خستگي و ساير كارهايي كه انجام آنها را ضروري ميداند به كودك توجه نشان ندهد و خلاصه اين رابطه عاطفي مخدوش شود، كودك درست تغذيه نميشود. كودك دلبسته به مادر، به رابطهاي گرم و صميمانه نياز دارد. اين دلبستگي دو طرفه است. براي برقراري همين ارتباط و دلبستگي است كه تماس پوست مادر با نوزاد را در ساعت اوليه پس از زايمان ضروري ميدانند. چون اين عمل روند دلبستگي را سرعت ميدهد. مادر در همان لحظه كه نوزادش را درست بعد از زايمان روي سينهاش قرار ميدهد، احساس ميكند موجودي بسيار نزديك و عزيز مال اوست، از جنس او، از بدن او، از جان او تغذيه شده و عشق و نزديكي بسيار عميقي را حس ميكند. رفتارهاي مناسب مانند در آغوش گرفتن او در هنگام گريه، موجب قطع گريه كودك ميشود چون موجب اعتماد به نفس كودك است. اگر مادري مضطرب و افسرده و نسبت به كودك خود بيتفاوت باشد، اين حالات روي كودك اثر ميگذارد و او را نيز مضطرب ميكند. بعضي مادران ميپرسند كه با وجودي كه به كودك خود عشق ميورزند، هميشه در موقع غذا دادن مشكل دارند. شايد كودك با غذا نخوردن در واقع پيامي را به مادر ميرساند. او ميخواهد از بيتفاوتيهاي، مادر در زمانهايي كه او احساس نياز به مادر ميكرده، انتقام بگيرد چون احساس ميكند و به تدريج دريافته است كه تنها غذا دادن به او از نظر مادر مهم است. او به اين وسيله پيامي را به مادر ميرساند. او در اين پيام ميگويد كه فقط غذا دادن مهم نيست. او ميگويد من نيازهاي ديگري هم دارم. در حقيقت او توجه بيشتري ميطلبد، از مادر، از پدر، از ساير اوليا. گاهي كودك در صحنه جنگ غذا ميخواهد از مادر به دليل بيتوجهيهاي گذشتهاش انتقام بگيرد چون ميداند كه ميتواند به اين وسيله مادر را عصبي و ناراحت كند چون مادرش به ساير نيازهاي او بيتوجه بوده است.
خودتان را جاي كودك بگذاريد كه چنين انتظار توجهي دارد. مادر زماني كه در منزل است، به خصوص اگر شاغل باشد، در فرصت كم ميخواهد به بسياري از كارهاي خانه برسد. كودك به دنبال اوست. او ميخواهد مادر در بازيهاي او مشاركت كند يا با او حرف بزند، به سراغ مادر ميرود ولي اغلب با بيتوجهي و گاهي فرياد مادر مواجه ميشود كه او را به شدت از خود ميراند. ممكن است بعضي جملات مادر را كه «مردم ازدست تو بچه»، «برو بگذار كارهايم را بكنم» و «از دستت خسته شدم» نفهمد ولي احساس تلخي آن را درك ميكند. جملات خشن او را به دنياي تنهايي خودش ميكشاند و از مادر دلگیر ميشود. تنها زماني كه اين دلگيريها را پاي مادر مينويسد و از او انتقام ميگيرد، زماني است كه مادر به سوي او ميآيد و آن هم موقع غذا دادن به اوست. كودك ميداند چقدر براي مادرش مهم است كه او غذا بخورد. كودك گرسنه است ولي ترجيح ميدهد گرسنه بماند با نخوردن، با پرت كردن غذا، با تف كردن و يا فرار از صحنه غذا، بر مادر فايق آيد و به اصطلاح بچههاي امروز، مادر را سركار بگذارد!
مادراني كه شغل خارج از منزل دارند گاهي بيشتر در معرض اين رفتارها قرار ميگيرند و نميدانند چه كنند. براي اين مادران بايد گفت كه در ابتدا مراقب كودك را درست انتخاب كنند. مراقب اگر در منزل و يا در مهد كودك باشد بايد بتواند به نيازهاي كودك پاسخ دهد، اگرچه جاي مادر را نميگيرد ولي دنياي تنهايي كودك را پر ميكند و مادر نيز بايد در كنار او با عشق و علاقه به كودك رسيدگي كند. در تمام مدتي كه در كنار كودك هستيم بايد بهعنوان يك موجود كه در حال ضبط تمام گفتگوها، عكسالعملها، رفتارها و نگرش او نسبت به مسايلي اجتماعي ارتباطي است، بينديشيم. او به سرعت در حال دريافت تمام اين رفتارها و يادگيري و نتيجهگيري است. او از والدين خود الگو ميسازد و چون والدين زمان بيشتري با كودك هستند، نقش مهمي در رفتارها و آينده او دارند. فراموش نكنيم كه غذا دادن يكي از مهمترين عوامل موثر و تقويت كنندههاي رفتاري است، بنابراين بايد دادن غذا زماني باشد كه كودك از نظر عاطفي- رواني و جسمي آماده غذا خوردن باشد.
رفتارهاي مهم تغذيهاي كودك
براي كودك فضاي دلنشين و جاي راحتي را انتخاب كنيد. غذا بايد به او دور نباشد تا تحت فشار قرار گيرد. بشقاب را نزديك به او بگذاريد.
هميشه وقت معيني را به غذا خوردن اختصاص دهيد چون اين كار اشتهاي كودك را تحريك ميكند. رنگ مواد غذايي بسيار مهم است. كودكان رنگهاي متنوع را دوست دارند. سبزيهايي مانند هويج پخته و سبزيهاي سبز در كنار هم ميتواند براي او جذاب باشد.
بايد حوصله و وقت كافي براي اين كار در نظر گرفت و با آرامش به او غذا داد.
بهتر است بشقاب، قاشق و ساير وسايل غذاخوري كودك از جنس نشكن باشد.
ليوان كودك را كوچك انتخاب كنيد كه بتواند با دو دست آن را بردارد.
آب ميوه طبيعي بهتر از هر نوشيدني ديگري است.
اگر كودك يك ماده غذايي را نميپذيرد و آن را نميخورد، نسبت به سليقه او با احترام برخورد كنيد. آن ماده را كنار بگذاريد ولي در روزهاي بعد امتحان كنيد.
اگر كودك خسته است، به او غذا ندهيد و بگذاريد استراحت كند. هرگز نبايد زمان غذا خوردن براي او تبديل به يك خاطره ناخوشايند شود.
محيط اطراف كودك در زمان غذا دادن بايد آرام باشد. صدا حواس او را متوجه اطراف كرده و توجه او را از غذا خوردن سلب ميكند.
يك نوع غذا در وعدههاي متوالي، كودك را از آن غذا رو گردان ميكند. تنوع را در وعدههای غذايي او رعايت كنيد.
درباره رفتارهاي كودك عكسالعملها نبايد متفاوت باشد. به طور مثال اگر غذا را پرت كرد، نبايد گاهي خنديد و گاهي او را تنبيه كرد. هميشه در زمينه رفتارهاي نامناسب كودك نشان دهيد كه كار خوبي انجام نداده است.
اگر کودکتان یک تا سه سال دارد
رنگ و ظاهر غذا، توجه كودك را جلب ميكند.
در اين سن او مايل است با دست غذا بخورد. بگذاريد احساس استقلال كند.
يك قاشق به دست كودك دهيد و خودتان با قاشق ديگر به او غذا بدهيد. احساس در دست گرفتن قاشق به او احساس استقلال ميدهد.
صداي اطراف محيط را كم كنيد. تلويزيون و راديو را خاموش كنيد.
هميشه از بشقاب و وسايل غذاخوري خاص كودك استفاده كنيد.
اگر روزي اشتهاي او كم است خيلي اصرار نكنيد كه بايد حتما بشقابش را تمام كند.
كودكان نوپا نشستن طولاني را تحمل نميكنند. صبور باشيد. ممكن است سفره را ترك كند و باز برگردد.
غذا نبايد داغ يا سرد باشد.
كودك دوست دارد با غذا بازي كند و ريخت و پاش كند. او را براي اينگونه كارها تنبيه نكنيد.
اگر کودکتان سه تا پنج سال دارد
كودك را با غذاهاي گوناگون آشنا كنيد. در زماني كه با هم غذا ميخوريد، افراد خانواده الگوي كودك هستند. هرگز نگوييد غذايي را دوست نداريد چون كودك از شما تقليد ميكند.
اگر غذاي جديدي سرسفره است، ابتدا بزرگترها بايد آن را بخورند تا كودك تقليد كند.
ميانوعدههاي كودك نبايد از مواد قندي و كمارزش و يا پركالري باشد چون علاوه بر اينكه اشتهاي او را كم ميكند، موجب فساد دندان، لاغري يا چاقي او ميشود.
اصول ارزشي خانواده و نگرش آنها به غذا خوردن بسيار مهم است و بايد با مهر و محبت آنها را به كودك ياد داد.
هنگام غذا خوردن، محيط بايد آرام و دوستانه باشد. امر و نهي و اعمال روشهايي تربيتي هنگام غذا خوردن مناسب نيست.
كودك بايد طي روز تحرك كافي وخواب كافي داشته باشد. بيتحركي و كمخوابي روي اشتهاي او اثر ميگذارد.
بشقاب و لوازم غذا خوري كودك بايد مخصوص باشد و هميشه از آنها براي غذا دادن به او استفاده كنيد.
اگر غذا به گونهاي است كه كودك براي خوردن احتياج به كمك دارد، برايش انجام دهيد. به طور مثال غذا را به تكههاي كوچك تقسيم كنيد تا بتواند به راحتي آن را بخورد.
كودك ممكن است غذاهاي جديد را اول دستكاري كرده و بعد بخورد. اين رفتار طبيعي است.
اگر غذاي جديد را دوست نداشت، از او بخواهيد كه آن را بو كند، لمس كند و كمي از آن را بچشد ولي اصرار به خوردن آن نكنيد.
غذاي جديد را زماني كه كودك خيلي گرسنه است، به او بدهيد.
اگر غذاي جديد را دوست ندارد، در هفتههاي بعد امتحان كنيد و به انتخاب كودك احترام بگذاريد.
كودك را به غذاهاي كمنمك عادت دهيد. خوردن سالاد، سبزيها و ماست را در برنامه او بگذاريد و اجازه دهيد با تنوع غذاها و چگونگي مصرف آنها آشنا شود.

رفتارهاي نامناسب هنگام غذا خوردن مادر را كلافه ميكند. گاهي صحنه غذا دادن به كودك بيشباهت به صحنه جنگ مادر و كودك نيست. گاهي مادر متوسل به زور ميشود و گاهي با التماس و خواهش سعي ميكند لقمهاي غذا در دهان بچه بگذارد و حتي براي خوردن غذا جايزه تعيين ميكند. در بعضي از خانوادهها همگي بسيج ميشوند. يكي شكلك و ادا درميآورد، يكي كودك را سواري ميدهد و بازيهاي ديگري مثل اينكه قاشق، هواپيما و يا ماشين است و ميخواهد برود در جايگاه و بالاخره اين كودك لجباز همه را بازي ميدهد و عاقبت غذاي كافي هم نميخورد. در حقيقت اين، مادر است كه در اين جنگ اغلب شكست ميخورد و كودك به لجبازيهايش ادامه ميدهد.
كدام كودك، كدام تغذيه؟
روانشناسان، كودكان را به سه دسته تقسيم ميكنند:
كودكان بدخلق: به طور معمول 10 درصد كودكان در اين دسته قرار ميگيرند.
كودكان راحت: خوشبختانه حدود 40 درصد كودكان در اين دسته هستند.
كودكان ديگر: به طور معمول تركيبي از شخصيت دو دسته ديگر دارند.
والدين كودكان بدخلق به طور معمول احساس خوبي از اين مجادله هميشگي ندارند و احساس ميكنند در اداره كودك خود ناتواناند و از اين مساله در رنج هستند.
هزار و يك پرسش
آيا كودك شما جزو اين دسته است و شما نگران سلامت او هستيد؟ آيا احساس عجز و ناتواني ميكنيد، به طوري كه تصميم گرفتهايد به يك متخصص تغذيه يا روانشناس كودك مراجعه كنيد؟
البته توصيههايي كه در اين مقاله به آنها ميپردازم، تا حدي به شما كمك ميكند چون ممكن است واقعا رفتارهاي شما باعث به وجود آمدن اين مشكل شده باشد.
رابطه ميان شما و كودكتان تا دو سه ماه اول زندگي چگونه بوده است؟ آيا توانستهايد با ارتباطي موثر الگوي خواب و بيداري، گرسنگي و سيري و حالات فيزيولوژيك كودكتان را درك كنيد؟ آيا علايم او را شناختهايد؟ اگر خودتان به دلايل افسردگي يا هر اختلال ديگري توانايي درك اين علايم را نداشتهايد و نتوانستهايد نيازهاي او را كه نميتوانسته بيان كند، درست تعبير كنيد، آيا زمينهاي براي اين جدايي فراهم نكردهايد؟
اگر اين مشكلات درك شده باشند و زود به فكر چاره افتاده باشيد، ميتوانيد با تامل بيشتر و مشاوره با روانشناسان تا حدود زيادي از ادامه اين كنش و واكنش جلوگيري كنيد. گاهي علت اصلي چيز ديگري است.
من نيازهاي ديگري دارم
كودك تا شش ماهگي ارتباط موثرتري با مادر برقرار ميكند. او را ميشناسد و به او دلبسته و وابسته است. حال اگر مادر در دسترس نباشد و يا وقتي كه هست به دليل خستگي و ساير كارهايي كه انجام آنها را ضروري ميداند به كودك توجه نشان ندهد و خلاصه اين رابطه عاطفي مخدوش شود، كودك درست تغذيه نميشود. كودك دلبسته به مادر، به رابطهاي گرم و صميمانه نياز دارد. اين دلبستگي دو طرفه است. براي برقراري همين ارتباط و دلبستگي است كه تماس پوست مادر با نوزاد را در ساعت اوليه پس از زايمان ضروري ميدانند. چون اين عمل روند دلبستگي را سرعت ميدهد. مادر در همان لحظه كه نوزادش را درست بعد از زايمان روي سينهاش قرار ميدهد، احساس ميكند موجودي بسيار نزديك و عزيز مال اوست، از جنس او، از بدن او، از جان او تغذيه شده و عشق و نزديكي بسيار عميقي را حس ميكند. رفتارهاي مناسب مانند در آغوش گرفتن او در هنگام گريه، موجب قطع گريه كودك ميشود چون موجب اعتماد به نفس كودك است. اگر مادري مضطرب و افسرده و نسبت به كودك خود بيتفاوت باشد، اين حالات روي كودك اثر ميگذارد و او را نيز مضطرب ميكند. بعضي مادران ميپرسند كه با وجودي كه به كودك خود عشق ميورزند، هميشه در موقع غذا دادن مشكل دارند. شايد كودك با غذا نخوردن در واقع پيامي را به مادر ميرساند. او ميخواهد از بيتفاوتيهاي، مادر در زمانهايي كه او احساس نياز به مادر ميكرده، انتقام بگيرد چون احساس ميكند و به تدريج دريافته است كه تنها غذا دادن به او از نظر مادر مهم است. او به اين وسيله پيامي را به مادر ميرساند. او در اين پيام ميگويد كه فقط غذا دادن مهم نيست. او ميگويد من نيازهاي ديگري هم دارم. در حقيقت او توجه بيشتري ميطلبد، از مادر، از پدر، از ساير اوليا. گاهي كودك در صحنه جنگ غذا ميخواهد از مادر به دليل بيتوجهيهاي گذشتهاش انتقام بگيرد چون ميداند كه ميتواند به اين وسيله مادر را عصبي و ناراحت كند چون مادرش به ساير نيازهاي او بيتوجه بوده است.
خودتان را جاي كودك بگذاريد كه چنين انتظار توجهي دارد. مادر زماني كه در منزل است، به خصوص اگر شاغل باشد، در فرصت كم ميخواهد به بسياري از كارهاي خانه برسد. كودك به دنبال اوست. او ميخواهد مادر در بازيهاي او مشاركت كند يا با او حرف بزند، به سراغ مادر ميرود ولي اغلب با بيتوجهي و گاهي فرياد مادر مواجه ميشود كه او را به شدت از خود ميراند. ممكن است بعضي جملات مادر را كه «مردم ازدست تو بچه»، «برو بگذار كارهايم را بكنم» و «از دستت خسته شدم» نفهمد ولي احساس تلخي آن را درك ميكند. جملات خشن او را به دنياي تنهايي خودش ميكشاند و از مادر دلگیر ميشود. تنها زماني كه اين دلگيريها را پاي مادر مينويسد و از او انتقام ميگيرد، زماني است كه مادر به سوي او ميآيد و آن هم موقع غذا دادن به اوست. كودك ميداند چقدر براي مادرش مهم است كه او غذا بخورد. كودك گرسنه است ولي ترجيح ميدهد گرسنه بماند با نخوردن، با پرت كردن غذا، با تف كردن و يا فرار از صحنه غذا، بر مادر فايق آيد و به اصطلاح بچههاي امروز، مادر را سركار بگذارد!
مادراني كه شغل خارج از منزل دارند گاهي بيشتر در معرض اين رفتارها قرار ميگيرند و نميدانند چه كنند. براي اين مادران بايد گفت كه در ابتدا مراقب كودك را درست انتخاب كنند. مراقب اگر در منزل و يا در مهد كودك باشد بايد بتواند به نيازهاي كودك پاسخ دهد، اگرچه جاي مادر را نميگيرد ولي دنياي تنهايي كودك را پر ميكند و مادر نيز بايد در كنار او با عشق و علاقه به كودك رسيدگي كند. در تمام مدتي كه در كنار كودك هستيم بايد بهعنوان يك موجود كه در حال ضبط تمام گفتگوها، عكسالعملها، رفتارها و نگرش او نسبت به مسايلي اجتماعي ارتباطي است، بينديشيم. او به سرعت در حال دريافت تمام اين رفتارها و يادگيري و نتيجهگيري است. او از والدين خود الگو ميسازد و چون والدين زمان بيشتري با كودك هستند، نقش مهمي در رفتارها و آينده او دارند. فراموش نكنيم كه غذا دادن يكي از مهمترين عوامل موثر و تقويت كنندههاي رفتاري است، بنابراين بايد دادن غذا زماني باشد كه كودك از نظر عاطفي- رواني و جسمي آماده غذا خوردن باشد.
رفتارهاي مهم تغذيهاي كودك
براي كودك فضاي دلنشين و جاي راحتي را انتخاب كنيد. غذا بايد به او دور نباشد تا تحت فشار قرار گيرد. بشقاب را نزديك به او بگذاريد.
هميشه وقت معيني را به غذا خوردن اختصاص دهيد چون اين كار اشتهاي كودك را تحريك ميكند. رنگ مواد غذايي بسيار مهم است. كودكان رنگهاي متنوع را دوست دارند. سبزيهايي مانند هويج پخته و سبزيهاي سبز در كنار هم ميتواند براي او جذاب باشد.
بايد حوصله و وقت كافي براي اين كار در نظر گرفت و با آرامش به او غذا داد.
بهتر است بشقاب، قاشق و ساير وسايل غذاخوري كودك از جنس نشكن باشد.
ليوان كودك را كوچك انتخاب كنيد كه بتواند با دو دست آن را بردارد.
آب ميوه طبيعي بهتر از هر نوشيدني ديگري است.
اگر كودك يك ماده غذايي را نميپذيرد و آن را نميخورد، نسبت به سليقه او با احترام برخورد كنيد. آن ماده را كنار بگذاريد ولي در روزهاي بعد امتحان كنيد.
اگر كودك خسته است، به او غذا ندهيد و بگذاريد استراحت كند. هرگز نبايد زمان غذا خوردن براي او تبديل به يك خاطره ناخوشايند شود.
محيط اطراف كودك در زمان غذا دادن بايد آرام باشد. صدا حواس او را متوجه اطراف كرده و توجه او را از غذا خوردن سلب ميكند.
يك نوع غذا در وعدههاي متوالي، كودك را از آن غذا رو گردان ميكند. تنوع را در وعدههای غذايي او رعايت كنيد.
درباره رفتارهاي كودك عكسالعملها نبايد متفاوت باشد. به طور مثال اگر غذا را پرت كرد، نبايد گاهي خنديد و گاهي او را تنبيه كرد. هميشه در زمينه رفتارهاي نامناسب كودك نشان دهيد كه كار خوبي انجام نداده است.
اگر کودکتان یک تا سه سال دارد
رنگ و ظاهر غذا، توجه كودك را جلب ميكند.
در اين سن او مايل است با دست غذا بخورد. بگذاريد احساس استقلال كند.
يك قاشق به دست كودك دهيد و خودتان با قاشق ديگر به او غذا بدهيد. احساس در دست گرفتن قاشق به او احساس استقلال ميدهد.
صداي اطراف محيط را كم كنيد. تلويزيون و راديو را خاموش كنيد.
هميشه از بشقاب و وسايل غذاخوري خاص كودك استفاده كنيد.
اگر روزي اشتهاي او كم است خيلي اصرار نكنيد كه بايد حتما بشقابش را تمام كند.
كودكان نوپا نشستن طولاني را تحمل نميكنند. صبور باشيد. ممكن است سفره را ترك كند و باز برگردد.
غذا نبايد داغ يا سرد باشد.
كودك دوست دارد با غذا بازي كند و ريخت و پاش كند. او را براي اينگونه كارها تنبيه نكنيد.
اگر کودکتان سه تا پنج سال دارد
كودك را با غذاهاي گوناگون آشنا كنيد. در زماني كه با هم غذا ميخوريد، افراد خانواده الگوي كودك هستند. هرگز نگوييد غذايي را دوست نداريد چون كودك از شما تقليد ميكند.
اگر غذاي جديدي سرسفره است، ابتدا بزرگترها بايد آن را بخورند تا كودك تقليد كند.
ميانوعدههاي كودك نبايد از مواد قندي و كمارزش و يا پركالري باشد چون علاوه بر اينكه اشتهاي او را كم ميكند، موجب فساد دندان، لاغري يا چاقي او ميشود.
اصول ارزشي خانواده و نگرش آنها به غذا خوردن بسيار مهم است و بايد با مهر و محبت آنها را به كودك ياد داد.
هنگام غذا خوردن، محيط بايد آرام و دوستانه باشد. امر و نهي و اعمال روشهايي تربيتي هنگام غذا خوردن مناسب نيست.
كودك بايد طي روز تحرك كافي وخواب كافي داشته باشد. بيتحركي و كمخوابي روي اشتهاي او اثر ميگذارد.
بشقاب و لوازم غذا خوري كودك بايد مخصوص باشد و هميشه از آنها براي غذا دادن به او استفاده كنيد.
اگر غذا به گونهاي است كه كودك براي خوردن احتياج به كمك دارد، برايش انجام دهيد. به طور مثال غذا را به تكههاي كوچك تقسيم كنيد تا بتواند به راحتي آن را بخورد.
كودك ممكن است غذاهاي جديد را اول دستكاري كرده و بعد بخورد. اين رفتار طبيعي است.
اگر غذاي جديد را دوست نداشت، از او بخواهيد كه آن را بو كند، لمس كند و كمي از آن را بچشد ولي اصرار به خوردن آن نكنيد.
غذاي جديد را زماني كه كودك خيلي گرسنه است، به او بدهيد.
اگر غذاي جديد را دوست ندارد، در هفتههاي بعد امتحان كنيد و به انتخاب كودك احترام بگذاريد.
كودك را به غذاهاي كمنمك عادت دهيد. خوردن سالاد، سبزيها و ماست را در برنامه او بگذاريد و اجازه دهيد با تنوع غذاها و چگونگي مصرف آنها آشنا شود.
38:
نيازهاي كودكان 2 تا 6 ساله
از سوي ديگر، اين كودكان براي انجام متابوليسم و سوخت و ساز مواد در بدن، گرم نگه داشتن بدن، فعاليت و رشد به انرژي نياز دارند، بنابراين بايد موادي مصرف كنند كه انرژي مورد نياز بدن آنان را تأمين كند. (انرژي مورد نياز 1300-1200 كيلوكالري براي بچه هاي يك تا سه ساله و 1600 كيلوكالري براي بچه هاي چهار سال به بالا مي باشد.)
39:
مواد غذايي لازم
** پروتئين مورد نياز اين گروه سني حدود 15 تا 20 گرم در روز است و به طور معمول با خوردن 300 سي سي شير (يك ليوان بزرگ) و خوردن دو وعده غذاي غني از پروتئين مثل گوشت، ماهي، تخم مرغ، ماست و لبنيات تأمين مي شود.** چربي در اين گروه سني برخلاف كودكان زير دو سال بهتر است كنترل شده و به مقدار معين مصرف شود.
** قند و كربوهيدرات مورد نياز آنان از طريق مصرف شكر، شير، عسل و مواد نشاسته اي مثل برنج، نان، سيب زميني، ماكاروني و ... تأمين مي شود.
** ويتامين هاي مورد نياز شامل ويتامين d براي استحكام استخوانها و دندانها و جذب كلسيم موجود در رژيم غذايي، ويتامين c و ديگر ويتامين ها مي باشد كه با استفاده از شربتهاي مولتي ويتامين و نيز اشعه مستقيم آفتاب به مدت 30 دقيقه در روز و مصرف مواد تازه و ميوه هاي غني و سبزيها و لبنيات تأمين مي شود.
** آهن و كلسيم از مواد ضروري و لازم براي رشد مناسب اين كودكان است و بايد دقت بيشتري روي مصرف كافي آنها داشته باشيم.
40:
تنوع و تعادل در غذاي كودك
همانطور كه اشاره شد كودك به مقدار كافي، مواد متنوع، غذاهاي مغذي تازه و سالم نياز دارد تا رشد طولي، وزني، مغزي و ... كاملي پيدا كند، بنابراين بهتر است 5 گروه اصلي مواد غذايي مورد نياز را در نظر داشته باشيد و در هر وعده غذاي كودك مقداري از هر گروه را بگنجانيد.گروه شير و لبنيات
از اين گروه غذايي 2 تا 3 بار در روز مي توان استفاده كرد و شير، پنير، خامه و ... براي صبح يا عصرانه و ماست براي ظهر مناسب است (يك ليوان شير cc 300 صبح، يك ليوان ماست ظهر)مادران بايد دقت داشته باشند مصرف بيشتر از cc600 شير در روز اصلاً براي كودك مناسب نيست و مي تواند عوارض نامطلوبي داشته باشد.
گروه گوشت، ماهي، تخم مرغ و حبوبات
استفاده دو بار در روز از اين گروه غذايي ايده آل است به طور مثال براي صبحانه تخم مرغ يا عدس آب پز شده (عدسي) و براي ناهار گوشت گوسفند، ماهي، گوساله يا حبوبات را انتخاب كنيد.گوشت قرمز براي خون سازي بچه ها بهتر است و اگر كم چربي و سرخ نشده باشد مناسب تر خواهد بود.
گروه نان و سيب زميني، غلات
4 بار در روز از اين گروه براي كودكان استفاده كنيد، مي توانيد نان را همراه غذا كه بهتر است از نانهاي باسبوس كامل مثل سنگك باشد، مصرف كنيد.براي وعده هاي ميان غذايي صبح و عصر پوره سيب زميني يا سيب زميني سرخ شده، براي ناهار برنج و از كيك و شيريني هم به عنوان ميان وعده و تنقلات مفيد استفاده نماييد.
گروه ميوه و سبزيها
حداقل چهار نوبت در روز همراه با وعده هاي غذايي بايد از اين گروه استفاده شود. گلابي، سيب، موز، پرتقال و هندوانه يا برگه ها و ميوه هاي خشك شده مثل كشمش و يا سبزيهاي پخته مثل هويج، نخود و قارچ در تهيه غذا و كاهو و اسفناج مي تواند نياز تغذيه اي كودك را تأمين كند.41:
راههاي رفع بي اشتهايي كودك
1- وعده هاي غذا را منظم كنيد.
2- وقت غذا خوردن را طوري تنظيم نمائيد كه بچه خيلي خسته نباشد.
3- دسته جمعي و دور هم غذا بخوريد.
4- سعي كنيد موقع غذا خوردن اوقات شاد و خوشايندي براي كودك فراهم كنيد.
5- دقت كنيد كودك هنگام غذا خوردن جاي راحتي داشته باشد.
6- حداقل 30 دقيقه وقت براي غذا دادن به كودكتان اختصاص دهيد.
7- قطعات غذا را كوچك و مناسب دهان او تهيه كنيد.
8- از رشوه دادن و جايزه هايي مثل شيريني و دسر براي غذا دادن استفاده نكنيد.
9- كودك را تشويق كنيد خودش غذا بخورد و با غذا بازي كند.
10- غذا و تنقلات را كم و با فاصله به فرزندتان بدهيد.
11- براي شروع غذا، اول يك قاشق از چيزي كه دوست دارد مثلاً ماست به او بدهيد.
13- هيچ وقت جلو كودكتان از عادتهاي بد غذا خوردن او صحبت نكنيد و از همه مهمتر آرامش خود را حفظ كنيد.
42:
یک روال قانونمند ، ولی عاشقانه!
تربیت مهم ترین مسئولیت پدر و مادر نسبت به فرزند است. آینده کودک در گرو رفتار صحیح والدین و نشان دادن عکس العمل های مناسب در موقعیت های خاص است. با عمل به چند نکته ساده اما مهم، می توانید در تربیت صحیح فرزندتان موفق باشید.
ما به عنوان والدین موفق باید فرزندان مان را به گونه ای ترغیب کنیم که از درون ، احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند و اعتماد به نفس شان تقویت شود و احساس کنند مورد علاقه ی ما هستند. اگر فرزندان توسط ما در چنین شرایطی قرار گیرند ، دیگر برآورده نشدن نیاز به قدرت یا محبت، آنها را به سمت انحراف نمی کشد. روش های زیر به کودکان ما کمک می کند که حس بهتری نسبت به خود داشته باشند و احساس امنیت کنند.
اعتماد به نفس کودک شما تحت تاثیر کیفیت اوقاتی است که شما با او صرف می کنید ، نه مقدار و زیادی این زمان!
از لحظاتی که با هم هستید استفاده کنید:
اعتماد به نفس کودک شما تحت تاثیر کیفیت اوقاتی است که شما با او صرف می کنید ، نه مقدار و زیادی این زمان! در زندگی های بسیار شلوغ این زمان، اکثر ما در فکر کارهای بعدی یا عقب افتاده و مشغله های روزمره هستیم و در حالی که فرزندمان با ما صحبت می کند ، صددرصد حواسمان متوجه او نیست. بیشتر اوقات وانمود می کنیم که گوش می دهیم ، خیلی اوقات هم تلاش فرزندان مان را که سعی می کنند با ما ارتباط برقرار کنند ، نادیده می گیریم. اگر هر روزه اوقات مفیدی را به کودک اختصاص ندهیم (اوقاتی که فقط متوجه او باشیم) ، کم کم ناهنجاری های رفتاری در او بروز خواهد کرد . از نظر کودک ، اگر به او عکس العملی حتی منفی نشان دهیم ، بهتر از آن است که به او بی توجهی کنیم.
مهم است که به درستی احساسات کودک را درک کنیم و مساله را این گونه نبینیم که آیا احساسات او درست هستند یا غلط: وقتی کودک می گوید: «مامان، تو هیچ وقت به من توجه نداری.» در حالی که شما تازه با او بازی کرده اید، او فقط احساسش ارزش دهید و بگویید: «بله، احساس می کنم خیلی وقت است که با هم بازی نکرده ایم».
عمل بهتر از حرف است:
آمار نشان می دهد که ما هر روز صدها در خواست از فرزندان مان می کنیم. عجیب نیست که آن ها گوش شان از حرف های ما پر است! بهتر است به جای آن که مرتب اظهار گله مندی کنیم، از خود بپرسیم: « الان چه رفتار موثری می توانم داشته باشم؟»
به فرزندان تان کمک کنید که احساس توانمندی کنند:
اگر شما این راه را به آن ها نشان ندهید ، خودشان راه های نامناسبی برای کسب احساس قدرت پیدا می کنند. راه های مناسب عبارتند از : از آنها مشورت بخواهید ، به آنها اجازه انتخاب دهید ، بگذارید در محاسبه و حساب و کتاب مخارج به شما کمک کنند و بعضی وقت ها پخت و پز یا خرید را به عهده ی آنها بگذارید. یک کودک 2 ساله می تواند در شستن ظروف ملامین یا سبزیجات به شما کمک کند یا کفش ها را جا به جا کند. ما اغلب خودمان همه کارها را انجام می دهیم، چون برای مان بی دردسرتر است. ولی نتیجه اش این است که کودک احساس بی اهمیتی می کنند.
بگذارید تا نتایج طبیعی کارها را تجربه کنند:
از خود بپرسید: « اگر من در این مورد دخالت نمی کردم ، چه می شد؟ » وقتی ما در هر مساله ای حتی مواردی که نیازی به وجود ما نیست دخالت می کنیم ، کودک را از تجربه کسب کردن و دیدن نتایج طبیعی اعمالش محروم می کنیم. برعکس ، وقتی می گذاریم نتایج کارها به تجربه ی کودک بیفزاید ، دیگر با نق زدن و نصیحت زیاد ، روابطمان را با او خراب نمی کنیم.
بگذارید با قانون خانه آشنا شوند:
بسیاری از مواقع ، رسیدن به نتایج امور آن قدر طولانی است که نمی توان آنها را به سادگی تجربه کرد. در این گونه موارد ، دریافت « عواقب منطقی» راهکاری مناسب است. در چنین حالتی نتیجه ای که کودک از کار خود می بیند ، باید با نوع عملکرد او مرتبط باشد. مثلا اگر او فراموش کرد که کتاب داستانش را از منزل دوستش بیاورد و شما یک هفته به او کم محلی کردید ، این موضوع فقط باعث رنجش خاطر و به جای ماندن یک خاطره تلخ برای او می شود.
اما اگر کتابش را برگردانید و به او بدهید و فقط به اندازه قیمت کتاب از پول هفتگی اش کم کنید ، بدون آنکه کدورتی پیش آید ، او با قانونمندی خانه آشنا می شود.
از برخورد اجتناب کنید:
ممکن است فرزندتان شما را در یک موقعیت خاص ، مثلا با اظهار خشم یا حرف های غیر دوستانه بیازماید. در این حالت بهتر است که اتاق را ترک کنید یا به او بگویید اگر این کار را تکرار کند ، شما به اتاق دیگری می روید. البته با حالت عصبانیت و خشم خارج از کنترل محل را ترک نکنید.
تربیت صحیح امر پیچیده ای نیست ولی عمل به آن همت و دقت می خواهد و همسران برای رسیدن به آن باید توافق و عزم مشترک داشته باشند.
رفتارها را از کننده آنها جدا کنید:
هرگز به کودک نگویید که « تو بدی » ، زیرا با این حرف اعتماد به نفسش را از بین می برید. به او بفهمانید که شما از خود او بدتان نمی آید ، بلکه خیلی هم دوستش دارید ، فقط از آن رفتار ناخرسند هستید ، او بد نیست ، بلکه آن رفتار بد است! برای آنکه کودک اعتماد به نفس داشت باشد باید بداند که بدون هیچ قید و شرطی دوستش دارید ، بدون توجه به اینکه چه می کند ، به هر حال دوستش دارید. او را مدام به دریغ کردن عشق تان و اظهار اینکه « دوست ندارم » تهدید نکنید. هر گاه نسبت به عملکرد خود تردید داشتید ، از خود بپرسید: « آیا قانونمندی و قیود من به اعتماد به نفس کودکم کمک می کند؟ »
همزمان مهربان و محکم باشید:
مثلا به او بگویید: « تا یک ربع دیگر تو را سوار اتومبیل می کنم و به مدرسه می برم. می توانی تا آن موقع لباست را بپوشی.» به این شکل شما در عین حال که سر وقت به حرفتان عمل می کنید ، از اینکه احتمالا لباسش را نپوشیده عصبانی نمی شوید ، چون این کار را در اتومبیل هم می تواند انجام دهد. همیشه باید ببینیم که درخواستمان از کودک از روی عشق است یا خشم؟
عاقبت اندیشی مهم است:
اکثر ما می خواهیم خیلی فوری همه ی امور را تحت کنترل در آوریم و دنبال راه هایی برای رسیدن به این هدف هستیم، در نتیجه فرزندان احساس می کنند تحت فشار و زور هستند. هر نکته ای را که از آنها انتظار داریم ، خودمان هم باید در رفتارمان ملاحظه بیشتری به آن داشته باشیم ، مثلا اگر عصبانی شویم و کودک را تنبیه بدنی کنیم ، او از رفتارمان خواهد آموخت که برای به دست آوردن آنچه می خواهد باید متوسل به زور شود ، حتی اگر خلاف آن را به او نصیحت کنیم.
صریح و شفاف صحبت کنید:
اگر نظرتان این است که در فروشگاه نباید برایش آبنبات خریده شود. این مساله را با اخم، بگو مگو یا عصبانیت اظهار نکنید ، بلکه آن را به سادگی و با خوشرویی بگویید و به آن نیز عمل کنید. اگر دو پهلو صحبت نکنید و نظرتان را ساده و شفاف بگویید ، کودکتان می آموزد که به شما احترام بیشتری بگذارد.
تربیت مهم ترین مسئولیت پدر و مادر نسبت به فرزند است. آینده کودک در گرو رفتار صحیح والدین و نشان دادن عکس العمل های مناسب در موقعیت های خاص است. با عمل به چند نکته ساده اما مهم، می توانید در تربیت صحیح فرزندتان موفق باشید.
ما به عنوان والدین موفق باید فرزندان مان را به گونه ای ترغیب کنیم که از درون ، احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند و اعتماد به نفس شان تقویت شود و احساس کنند مورد علاقه ی ما هستند. اگر فرزندان توسط ما در چنین شرایطی قرار گیرند ، دیگر برآورده نشدن نیاز به قدرت یا محبت، آنها را به سمت انحراف نمی کشد. روش های زیر به کودکان ما کمک می کند که حس بهتری نسبت به خود داشته باشند و احساس امنیت کنند.
اعتماد به نفس کودک شما تحت تاثیر کیفیت اوقاتی است که شما با او صرف می کنید ، نه مقدار و زیادی این زمان!
از لحظاتی که با هم هستید استفاده کنید:
اعتماد به نفس کودک شما تحت تاثیر کیفیت اوقاتی است که شما با او صرف می کنید ، نه مقدار و زیادی این زمان! در زندگی های بسیار شلوغ این زمان، اکثر ما در فکر کارهای بعدی یا عقب افتاده و مشغله های روزمره هستیم و در حالی که فرزندمان با ما صحبت می کند ، صددرصد حواسمان متوجه او نیست. بیشتر اوقات وانمود می کنیم که گوش می دهیم ، خیلی اوقات هم تلاش فرزندان مان را که سعی می کنند با ما ارتباط برقرار کنند ، نادیده می گیریم. اگر هر روزه اوقات مفیدی را به کودک اختصاص ندهیم (اوقاتی که فقط متوجه او باشیم) ، کم کم ناهنجاری های رفتاری در او بروز خواهد کرد . از نظر کودک ، اگر به او عکس العملی حتی منفی نشان دهیم ، بهتر از آن است که به او بی توجهی کنیم.
مهم است که به درستی احساسات کودک را درک کنیم و مساله را این گونه نبینیم که آیا احساسات او درست هستند یا غلط: وقتی کودک می گوید: «مامان، تو هیچ وقت به من توجه نداری.» در حالی که شما تازه با او بازی کرده اید، او فقط احساسش ارزش دهید و بگویید: «بله، احساس می کنم خیلی وقت است که با هم بازی نکرده ایم».
عمل بهتر از حرف است:
آمار نشان می دهد که ما هر روز صدها در خواست از فرزندان مان می کنیم. عجیب نیست که آن ها گوش شان از حرف های ما پر است! بهتر است به جای آن که مرتب اظهار گله مندی کنیم، از خود بپرسیم: « الان چه رفتار موثری می توانم داشته باشم؟»
به فرزندان تان کمک کنید که احساس توانمندی کنند:
اگر شما این راه را به آن ها نشان ندهید ، خودشان راه های نامناسبی برای کسب احساس قدرت پیدا می کنند. راه های مناسب عبارتند از : از آنها مشورت بخواهید ، به آنها اجازه انتخاب دهید ، بگذارید در محاسبه و حساب و کتاب مخارج به شما کمک کنند و بعضی وقت ها پخت و پز یا خرید را به عهده ی آنها بگذارید. یک کودک 2 ساله می تواند در شستن ظروف ملامین یا سبزیجات به شما کمک کند یا کفش ها را جا به جا کند. ما اغلب خودمان همه کارها را انجام می دهیم، چون برای مان بی دردسرتر است. ولی نتیجه اش این است که کودک احساس بی اهمیتی می کنند.
بگذارید تا نتایج طبیعی کارها را تجربه کنند:
از خود بپرسید: « اگر من در این مورد دخالت نمی کردم ، چه می شد؟ » وقتی ما در هر مساله ای حتی مواردی که نیازی به وجود ما نیست دخالت می کنیم ، کودک را از تجربه کسب کردن و دیدن نتایج طبیعی اعمالش محروم می کنیم. برعکس ، وقتی می گذاریم نتایج کارها به تجربه ی کودک بیفزاید ، دیگر با نق زدن و نصیحت زیاد ، روابطمان را با او خراب نمی کنیم.
بگذارید با قانون خانه آشنا شوند:
بسیاری از مواقع ، رسیدن به نتایج امور آن قدر طولانی است که نمی توان آنها را به سادگی تجربه کرد. در این گونه موارد ، دریافت « عواقب منطقی» راهکاری مناسب است. در چنین حالتی نتیجه ای که کودک از کار خود می بیند ، باید با نوع عملکرد او مرتبط باشد. مثلا اگر او فراموش کرد که کتاب داستانش را از منزل دوستش بیاورد و شما یک هفته به او کم محلی کردید ، این موضوع فقط باعث رنجش خاطر و به جای ماندن یک خاطره تلخ برای او می شود.
اما اگر کتابش را برگردانید و به او بدهید و فقط به اندازه قیمت کتاب از پول هفتگی اش کم کنید ، بدون آنکه کدورتی پیش آید ، او با قانونمندی خانه آشنا می شود.
از برخورد اجتناب کنید:
ممکن است فرزندتان شما را در یک موقعیت خاص ، مثلا با اظهار خشم یا حرف های غیر دوستانه بیازماید. در این حالت بهتر است که اتاق را ترک کنید یا به او بگویید اگر این کار را تکرار کند ، شما به اتاق دیگری می روید. البته با حالت عصبانیت و خشم خارج از کنترل محل را ترک نکنید.
تربیت صحیح امر پیچیده ای نیست ولی عمل به آن همت و دقت می خواهد و همسران برای رسیدن به آن باید توافق و عزم مشترک داشته باشند.
رفتارها را از کننده آنها جدا کنید:
هرگز به کودک نگویید که « تو بدی » ، زیرا با این حرف اعتماد به نفسش را از بین می برید. به او بفهمانید که شما از خود او بدتان نمی آید ، بلکه خیلی هم دوستش دارید ، فقط از آن رفتار ناخرسند هستید ، او بد نیست ، بلکه آن رفتار بد است! برای آنکه کودک اعتماد به نفس داشت باشد باید بداند که بدون هیچ قید و شرطی دوستش دارید ، بدون توجه به اینکه چه می کند ، به هر حال دوستش دارید. او را مدام به دریغ کردن عشق تان و اظهار اینکه « دوست ندارم » تهدید نکنید. هر گاه نسبت به عملکرد خود تردید داشتید ، از خود بپرسید: « آیا قانونمندی و قیود من به اعتماد به نفس کودکم کمک می کند؟ »
همزمان مهربان و محکم باشید:
مثلا به او بگویید: « تا یک ربع دیگر تو را سوار اتومبیل می کنم و به مدرسه می برم. می توانی تا آن موقع لباست را بپوشی.» به این شکل شما در عین حال که سر وقت به حرفتان عمل می کنید ، از اینکه احتمالا لباسش را نپوشیده عصبانی نمی شوید ، چون این کار را در اتومبیل هم می تواند انجام دهد. همیشه باید ببینیم که درخواستمان از کودک از روی عشق است یا خشم؟
عاقبت اندیشی مهم است:
اکثر ما می خواهیم خیلی فوری همه ی امور را تحت کنترل در آوریم و دنبال راه هایی برای رسیدن به این هدف هستیم، در نتیجه فرزندان احساس می کنند تحت فشار و زور هستند. هر نکته ای را که از آنها انتظار داریم ، خودمان هم باید در رفتارمان ملاحظه بیشتری به آن داشته باشیم ، مثلا اگر عصبانی شویم و کودک را تنبیه بدنی کنیم ، او از رفتارمان خواهد آموخت که برای به دست آوردن آنچه می خواهد باید متوسل به زور شود ، حتی اگر خلاف آن را به او نصیحت کنیم.
صریح و شفاف صحبت کنید:
اگر نظرتان این است که در فروشگاه نباید برایش آبنبات خریده شود. این مساله را با اخم، بگو مگو یا عصبانیت اظهار نکنید ، بلکه آن را به سادگی و با خوشرویی بگویید و به آن نیز عمل کنید. اگر دو پهلو صحبت نکنید و نظرتان را ساده و شفاف بگویید ، کودکتان می آموزد که به شما احترام بیشتری بگذارد.
43:
فرياد کشيدن تقريباً صداي عادي صحبت کردنشان شده بود. وقتي با آن ها، جلوي آپارتمانشان رو در رو مي شدي، نمي توانستي باور کني، اين مادر و پدر آرام همان هايي هستند که در طول روز صداي فريادشان را مي شنوي. همان هايي که با داد و فرياد دستورات تربيتي صادر مي کنند تو گويي فرياد و بلندگويي در حکم تخليه اي براي بخار ديگ جوشان اعصابشان است و شايد گاهي اوقات هم بي اثر نبوده است.
باور کنيد که جيغ زدن اشتباه است و نه تنها رفتار کودک را کنترل نمي کند، اکثراً واکنش منفي داشته و باعث برانگيختگي بيشتر کودک مي شود. تحقيقات دکتر ناتان بلوم در دانشگاه پنسيلوانيا(1) نشان مي دهد «فرياد کشيدن حس هيجان زدگي بيش از حد را در کودکان ايجاد مي کند». در واقع کودکان بيش از پيش رفتار ناهنجار را از خود نشان مي دهند.
چنانچه بخاطر کشمکش دو کودک 3 يا 4 ساله سر فرزندتان فرياد بکشيد، او مي تواند چنين برداشت کند که شما را برانگيخته (به او توجه کرده ايد) پس کارش را ادامه مي دهد و گاهي رفتارش شديدتر نيز خواهد بود. در صورتيکه عدم توجه شما مي توانست مشکل را زودتر حل نمايد .داد و فرياد شما در اين حالت نيز خاتمه نمي يابد زيرا کودک به اين نتيجه خواهد رسيد که اگر مادر يا پدر بخواهند مقصودشان را به ما بفهمانند، حتماً فرياد خواهند کشيد؛چرا که هميشه اين کار را کرده اند. پس اگر فريادي نمي زنند حتماً موردي نيست و کارم را مي توانم دنبال کنم. باز هم قصه تربيتي ما در اينجا پايان نمي يابد، کودکان مي آموزند که تنها راه منطقي براي ارتباط فرياد است و بس.
چنانچه کسي بخواهد ديگران به او و خواسته هايش توجه کند، بيشتر بايد فرياد بکشد و خواسته هايش را به صورت امري و دستوري با صداي بلند مطرح کند.
همسايه هاي عزيز ما، شايد هرگز باور نکنند که اين خشم مهار نشده و افسار گسيخته تا چه حد به کودک صدمه مي زند. اصلاً مهم نيست که چه مي گويند، نکته اصلي و قابل تعمق عدم رفتار توام با احترام ما نسبت به کودکان است که اعتماد به نفس را در آن ها تضعيف مي کند. دکتر چارلز- شافر معتقد است «فرياد زدن تجاوزي است به حس ايمني کودک»
براي يک کودک ديدن پدر يا مادري که در قبال رفتار خوب او آن همه با محبت بوده اند و ناگهان به خاطر حرفي يا رفتاري تغيير رفتار داده و عصبي و پرخاشگر شده اند، ترسناک خواهد بود.
شايد شما به کرات کودکي را ديده ايد که در قبال فريادهاي مادر يا پدر پاهاي او را گرفته ، به گريه افتاده و عذرخواهي کرده است. گويا با اين حرکات مي خواهد حفاظي براي خود ايجاد کند و پدرومادر را آرام نمايد. بيائيد تصميم بگيريد در رفتار خود تجديد نظر کنيد. بياد داشته باشيد در غير اينصورت اين عادت در ما توسعه مي يابد و از کانون خانواده به محيط جامعه سرايت مي کند.
*بپذيريد که داد کشيدن يک عادت و اعتياد است. پس بايد بدنبال راهکارهاي مهار خشم باشيم، قبل از آنکه از حد متعادل خارج شود.
*نقطه هاي جوش را پيدا کنيد (منطقه مين گذاري را شناسايي کنيد). به مدت يک دقيقه، روزهايي را که عصباني شده ايد و علل آن را بنويسيد. بعد از يکهفته شما نموداري داريد که نقاط جوش را مشخص کرده است.
مثلاً:
سرويس مدرسه آمده ، بچه هنوز حاضر نيست. آخر شب متوجه شده ايد که تکاليفش را انجام نداده. شام حاضر است اما او پاي تلفن است. همسرم قرار بود چيزي بخرد اما فراموش کرده. بايدها، شايدها... فراموش شده ها و ...
با توجه به اين نمودار متوجه مي شويد که مشکل شما (فريادها) در نتيجه يک ناهماهنگي در برنامه ريزي خانوادگي است، نه مشکل روحي رواني شما، با يک برنامه ريزي دقيق تر، مي توانيد ميزان فريادها را کاهش دهيد.
* از دريچه چشم کودکان به خودتان نگاه کنيد.
از فرزندتان بخواهيد تصويري از شما در حالت فرياد کشيدن رسم کند. زن و مردي با ابرواني درهم کشيده، چشماني درشت و سوراخي سياه و بزرگ به نام دهان. بد نيست به جاي برچسب هايي که به درب يخچال مي زنيد، اين تصوير را بچسبانيد.
"آگاهي و ادراک شخصي اولين گام به سوي کنترل رفتار است" دکتر شافر.
بنابراين با ديدن تصوير خودتان، حتماً تغييري در رفتارتان به وجود خواهيد آورد. امتحان کنيد.
* گمان کنيد يک تماشاچي خيالي داريد.
آيا در حضور ديگران باز هم فرياد مي کشيد. گمان کنيد معلم فرزندتان يا والدين شما، نظاره گر رفتارتان هستند. در لحظه انفجار افکارتان را به سوي اين تماشاچي هاي خيالي معطوف کنيد.
* به علائم شروع طوفان توجه نمائيد.
وقتي علائم انفجار را احساس کرديد، (دستهايتان تبديل به مشت شده، احساس خفقان مي کنيد، ضربان قلبتان بالا رفته) براي بازي نقش دير شده است در اينجا بايد به خودتان فرصتي براي فکر کردن بدهيد (Time out) و 5 تا 10 دقيقه به اتاقتان برويد و چند نفس عميق بکشيد (60 ثانيه اي) و با خودتان تکرار کنيد «اين نيز مي گذرد». فضاي حمام هم براي تنها بودن مفيد است.
* پيامتان را يکبار بگوييد نه چند بار
گاهي در قبال رفتاري چشمهايمان را مي بنديم و گاهي براي کاري جزئي تر فرياد مي زنيم. براي رفتاري که به آن اعتقاد داريد، هميشه يکسان برخورد کنيد. ديوار براي نقاشي کردن نيست. قبل از غذا خوردن بايد دستهايت را بشوئي. و … بنابراين به جاي استفاده از جملات متفاوت يکبار براي هميشه نظر خود را بيان کنيد.
* براي صحبت کردن فاصله را کم کنيد.
در ارتباط کلامي بهتر است به جاي فرياد زدن براي شنيده شدن پيام ، فاصله را کم کنيد. نزديک بودن برخورد چشمي و ديدن عکس العمل ديگران را به دنبال دارد، در نتيجه رفتارتان کنترل شده تر است.
* قاطع صحبت کنيد نه بلند
در اين مرحله بجاي استفاده از پاراگراف هاي بلند به جمله اي کوتاه بسنده کنيد. يک جمله حتي يک کلمه که مفهوم را برساند کافي است، در صورتيکه صداي شما يک درجه از تُن صداي نرمال شما بلندتر باشد، مي تواند تاثير خود را بگذارد. شنونده فرياد به جاي پيام به رفتارهايتان خيره مي شود.
* دستورات را با تقاضا مخلوط نکنيد.
بيان يک امر، شايد به صورت تقاضا مودبانه به نظر برسد. اما براي کودک اين سوءتفاهم به وجود مي آيد که مي تواند انتخاب کند و اين زمينه ساز اختلاف خواهد شد. «ميشه سفره را بچيني؟» نه مامام کار دارم. «لطفاً سفره را بچين» آيا اين جمله بهتر نيست و شما را به مقصود نمي رساند؟
* بگذاريد اعمالتان بلندتر از صداي شما عمل کنند.
چند بار به علت رفتاري خاص کودکتان را تهديد به تنبيه کرده ايد؟ معمولاً از هشدارهاي ساده «لطفاً بس است» «ديگه اين کار را نکن» شروع مي کنيم تا محروم سازي «دوچرخه ات را از تو مي گيرم» «حق نداري يکهفته تلويزيون نگاه کني» و ... ادامه پيدا مي کند. چند درصد تهديدات اجرا مي شوند. معمولاً ما در يک لحظه بحراني تصميماتي مي گيريم که نه فقط منطقي نيست بلکه کاملاً نادرست است. به خود زماني براي فکر کردن بدهيد و راه حلي صحيح پيدا کنيد و به اشتباه خود اعتراف کنيد.
آيا بهتر نيست به جاي سرزنش کودک در هنگام رفتار نادرست، کارهاي خوب او را ببينيم، ستودن کارهاي خوب و رفتارهاي مناسب علاوه بر ترغيب آن ها به انجام رفتار مناسب، مي تواند علتي براي کنترل رفتار شما باشد.
صداي فرياد همسايه دوباره بلند شده است. نفس عميقي بکشيد، چشمهايتان را ببنديد، صورت زيبا و نگاه مهربان فرزندتان را مجسم کنيد. حتماً صدايش را خواهيد شنيد که به شما مي گويد«چقدر دوستتان دارد»
چهره تان با لبخند زيباست نه با فرياد.

چنانچه بخاطر کشمکش دو کودک 3 يا 4 ساله سر فرزندتان فرياد بکشيد، او مي تواند چنين برداشت کند که شما را برانگيخته (به او توجه کرده ايد) پس کارش را ادامه مي دهد و گاهي رفتارش شديدتر نيز خواهد بود. در صورتيکه عدم توجه شما مي توانست مشکل را زودتر حل نمايد .داد و فرياد شما در اين حالت نيز خاتمه نمي يابد زيرا کودک به اين نتيجه خواهد رسيد که اگر مادر يا پدر بخواهند مقصودشان را به ما بفهمانند، حتماً فرياد خواهند کشيد؛چرا که هميشه اين کار را کرده اند. پس اگر فريادي نمي زنند حتماً موردي نيست و کارم را مي توانم دنبال کنم. باز هم قصه تربيتي ما در اينجا پايان نمي يابد، کودکان مي آموزند که تنها راه منطقي براي ارتباط فرياد است و بس.
چنانچه کسي بخواهد ديگران به او و خواسته هايش توجه کند، بيشتر بايد فرياد بکشد و خواسته هايش را به صورت امري و دستوري با صداي بلند مطرح کند.
همسايه هاي عزيز ما، شايد هرگز باور نکنند که اين خشم مهار نشده و افسار گسيخته تا چه حد به کودک صدمه مي زند. اصلاً مهم نيست که چه مي گويند، نکته اصلي و قابل تعمق عدم رفتار توام با احترام ما نسبت به کودکان است که اعتماد به نفس را در آن ها تضعيف مي کند. دکتر چارلز- شافر معتقد است «فرياد زدن تجاوزي است به حس ايمني کودک»
براي يک کودک ديدن پدر يا مادري که در قبال رفتار خوب او آن همه با محبت بوده اند و ناگهان به خاطر حرفي يا رفتاري تغيير رفتار داده و عصبي و پرخاشگر شده اند، ترسناک خواهد بود.
شايد شما به کرات کودکي را ديده ايد که در قبال فريادهاي مادر يا پدر پاهاي او را گرفته ، به گريه افتاده و عذرخواهي کرده است. گويا با اين حرکات مي خواهد حفاظي براي خود ايجاد کند و پدرومادر را آرام نمايد. بيائيد تصميم بگيريد در رفتار خود تجديد نظر کنيد. بياد داشته باشيد در غير اينصورت اين عادت در ما توسعه مي يابد و از کانون خانواده به محيط جامعه سرايت مي کند.
*بپذيريد که داد کشيدن يک عادت و اعتياد است. پس بايد بدنبال راهکارهاي مهار خشم باشيم، قبل از آنکه از حد متعادل خارج شود.
*نقطه هاي جوش را پيدا کنيد (منطقه مين گذاري را شناسايي کنيد). به مدت يک دقيقه، روزهايي را که عصباني شده ايد و علل آن را بنويسيد. بعد از يکهفته شما نموداري داريد که نقاط جوش را مشخص کرده است.
مثلاً:
سرويس مدرسه آمده ، بچه هنوز حاضر نيست. آخر شب متوجه شده ايد که تکاليفش را انجام نداده. شام حاضر است اما او پاي تلفن است. همسرم قرار بود چيزي بخرد اما فراموش کرده. بايدها، شايدها... فراموش شده ها و ...
با توجه به اين نمودار متوجه مي شويد که مشکل شما (فريادها) در نتيجه يک ناهماهنگي در برنامه ريزي خانوادگي است، نه مشکل روحي رواني شما، با يک برنامه ريزي دقيق تر، مي توانيد ميزان فريادها را کاهش دهيد.
* از دريچه چشم کودکان به خودتان نگاه کنيد.
از فرزندتان بخواهيد تصويري از شما در حالت فرياد کشيدن رسم کند. زن و مردي با ابرواني درهم کشيده، چشماني درشت و سوراخي سياه و بزرگ به نام دهان. بد نيست به جاي برچسب هايي که به درب يخچال مي زنيد، اين تصوير را بچسبانيد.
"آگاهي و ادراک شخصي اولين گام به سوي کنترل رفتار است" دکتر شافر.
بنابراين با ديدن تصوير خودتان، حتماً تغييري در رفتارتان به وجود خواهيد آورد. امتحان کنيد.
* گمان کنيد يک تماشاچي خيالي داريد.
آيا در حضور ديگران باز هم فرياد مي کشيد. گمان کنيد معلم فرزندتان يا والدين شما، نظاره گر رفتارتان هستند. در لحظه انفجار افکارتان را به سوي اين تماشاچي هاي خيالي معطوف کنيد.
* به علائم شروع طوفان توجه نمائيد.
وقتي علائم انفجار را احساس کرديد، (دستهايتان تبديل به مشت شده، احساس خفقان مي کنيد، ضربان قلبتان بالا رفته) براي بازي نقش دير شده است در اينجا بايد به خودتان فرصتي براي فکر کردن بدهيد (Time out) و 5 تا 10 دقيقه به اتاقتان برويد و چند نفس عميق بکشيد (60 ثانيه اي) و با خودتان تکرار کنيد «اين نيز مي گذرد». فضاي حمام هم براي تنها بودن مفيد است.
* پيامتان را يکبار بگوييد نه چند بار
گاهي در قبال رفتاري چشمهايمان را مي بنديم و گاهي براي کاري جزئي تر فرياد مي زنيم. براي رفتاري که به آن اعتقاد داريد، هميشه يکسان برخورد کنيد. ديوار براي نقاشي کردن نيست. قبل از غذا خوردن بايد دستهايت را بشوئي. و … بنابراين به جاي استفاده از جملات متفاوت يکبار براي هميشه نظر خود را بيان کنيد.
* براي صحبت کردن فاصله را کم کنيد.
در ارتباط کلامي بهتر است به جاي فرياد زدن براي شنيده شدن پيام ، فاصله را کم کنيد. نزديک بودن برخورد چشمي و ديدن عکس العمل ديگران را به دنبال دارد، در نتيجه رفتارتان کنترل شده تر است.
* قاطع صحبت کنيد نه بلند
در اين مرحله بجاي استفاده از پاراگراف هاي بلند به جمله اي کوتاه بسنده کنيد. يک جمله حتي يک کلمه که مفهوم را برساند کافي است، در صورتيکه صداي شما يک درجه از تُن صداي نرمال شما بلندتر باشد، مي تواند تاثير خود را بگذارد. شنونده فرياد به جاي پيام به رفتارهايتان خيره مي شود.
* دستورات را با تقاضا مخلوط نکنيد.
بيان يک امر، شايد به صورت تقاضا مودبانه به نظر برسد. اما براي کودک اين سوءتفاهم به وجود مي آيد که مي تواند انتخاب کند و اين زمينه ساز اختلاف خواهد شد. «ميشه سفره را بچيني؟» نه مامام کار دارم. «لطفاً سفره را بچين» آيا اين جمله بهتر نيست و شما را به مقصود نمي رساند؟
* بگذاريد اعمالتان بلندتر از صداي شما عمل کنند.
چند بار به علت رفتاري خاص کودکتان را تهديد به تنبيه کرده ايد؟ معمولاً از هشدارهاي ساده «لطفاً بس است» «ديگه اين کار را نکن» شروع مي کنيم تا محروم سازي «دوچرخه ات را از تو مي گيرم» «حق نداري يکهفته تلويزيون نگاه کني» و ... ادامه پيدا مي کند. چند درصد تهديدات اجرا مي شوند. معمولاً ما در يک لحظه بحراني تصميماتي مي گيريم که نه فقط منطقي نيست بلکه کاملاً نادرست است. به خود زماني براي فکر کردن بدهيد و راه حلي صحيح پيدا کنيد و به اشتباه خود اعتراف کنيد.
آيا بهتر نيست به جاي سرزنش کودک در هنگام رفتار نادرست، کارهاي خوب او را ببينيم، ستودن کارهاي خوب و رفتارهاي مناسب علاوه بر ترغيب آن ها به انجام رفتار مناسب، مي تواند علتي براي کنترل رفتار شما باشد.
صداي فرياد همسايه دوباره بلند شده است. نفس عميقي بکشيد، چشمهايتان را ببنديد، صورت زيبا و نگاه مهربان فرزندتان را مجسم کنيد. حتماً صدايش را خواهيد شنيد که به شما مي گويد«چقدر دوستتان دارد»
چهره تان با لبخند زيباست نه با فرياد.

44:
انواع بازي در كودكان
بازی عبارت است از هرگونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفدار که به صورت فردی یا گروهی انجام شود و موجب کسب لذت و برآورده شدن نیازهای کودک گردد. کودکان، نقاط قوت و ضعف خود از جمله تمایل به فرمان دادن یا فرمان بردن، تهاجم یا تسلیم، اجتماعی بودن یا منزوی بودن و همچنین احساسات دوستانه یا خصمانه، افسردگی یا شادی، امیال و آرزوهای خود را از طریق بازی نشان می دهند. کودکان به بازیهای متفاوتی می پردازند که هر کدام از بازیها نشان دهنده یکی از احساسات آنها می باشد. کودکان برای بیان رفتارهای پرخاشگرانه خود به بازیهایی می پردازند که در آن بتوانند با حمله و تخریب پدیده های عادی و معنوی راهی برای بروز خشم خود پیدا کنند. همچنین برای بیان آرزوها و امیال خود به رویا و تخیل می پردازند و برای رسیدن به هرآنچه که آرزو دارند خود را با بازیهای تخیلی سرگرم می کنند و سرانجام برای ساخت و پیدا کردن نقش مورد علاقه خود به بازیهای تقلیدی می پردازند. در ادامه انواع بازی کودکان شرح داده می شوند.
انـــــواع بـــــازی کودکـــــان
بازیهای جسمی:
بازیهای جسمی از قدیمی ترین انواع بازیها هستند. کودک برای خارج ساختن نیرو ( انرژی ) اضافی بدن خود و یا رهایی از خمودگی و خستگی، اوقاتی را به بازیهای جسمی اختصاص می دهد. از مشخصات این بازی، نیاز به محیط مخصوص بازی و توان جسمی کودک در اجرای بازی است. بازیهای جسمی می توانند هم به صورت گروهی و هم به صورت انفرادی و یا ترکیبی از هر دوی آنها انجام گیرند.
بازیهای تقلیدی:
کودک در هر دوره ای دست به بازیهای تقلیدی می زند. کودک در آغاز به تقلید نقش مطمئن دوستان، والدین، خواهران، برادران و کلا نزدیکان می پردازد و از ایفای نقش آنها، بزرگترین لذت و تجربه را به دست می آورد. در دوران دبستان بیشتر نقش مربیان و معلمان را ایفا می کند و هنگامی که به سن نوجوانی نزدیک می شود، الگوی رفتاری او نیز تغییر می یابد. از این سنین کودک ( نوجوان ) به تقلید رفتار همسالان خود می پردازد. در واقع از این زمان به بعد تقلید نقش از طرف کودک دیگر به عنوان بازی نیست، بلکه آغازی است برای چگونگی هم خوانی با گروههای اجتماعی و ایفای نقش واقعی زندگی.
بازیهای نمایشی:
مهمترین بازی که در آن احساسات، نیازها و عواطف کودکان می تواند بروز و ظهور کند، بازی نمایشی است. بازی نمایشی می تواند کمک کند تا کودک از خود مرکزی بیرون آید و متوجه بیرون خود شود و همچنین به کودک فرصت می دهد تا شخصیت درونی خود را آشکار کند. اگرچه بازیهای تقلیدی و نمایشی با هم مشترکند و در حقیقت بازی نمایشی خود نوعی از بازی تقلیدی است؛ اما نکته ظریف این جاست که در بازی تقلیدی، کودک سعی به تقلید نقش دارد، در حالیکه بلازی نمایشی کودک غلاوه بر تقلید نقش، انتظار خود از آن نقش را نیز بیان می دارد.
بازی عبارت است از هرگونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفدار که به صورت فردی یا گروهی انجام شود و موجب کسب لذت و برآورده شدن نیازهای کودک گردد. کودکان، نقاط قوت و ضعف خود از جمله تمایل به فرمان دادن یا فرمان بردن، تهاجم یا تسلیم، اجتماعی بودن یا منزوی بودن و همچنین احساسات دوستانه یا خصمانه، افسردگی یا شادی، امیال و آرزوهای خود را از طریق بازی نشان می دهند. کودکان به بازیهای متفاوتی می پردازند که هر کدام از بازیها نشان دهنده یکی از احساسات آنها می باشد. کودکان برای بیان رفتارهای پرخاشگرانه خود به بازیهایی می پردازند که در آن بتوانند با حمله و تخریب پدیده های عادی و معنوی راهی برای بروز خشم خود پیدا کنند. همچنین برای بیان آرزوها و امیال خود به رویا و تخیل می پردازند و برای رسیدن به هرآنچه که آرزو دارند خود را با بازیهای تخیلی سرگرم می کنند و سرانجام برای ساخت و پیدا کردن نقش مورد علاقه خود به بازیهای تقلیدی می پردازند. در ادامه انواع بازی کودکان شرح داده می شوند.
انـــــواع بـــــازی کودکـــــان
بازیهای جسمی:
بازیهای جسمی از قدیمی ترین انواع بازیها هستند. کودک برای خارج ساختن نیرو ( انرژی ) اضافی بدن خود و یا رهایی از خمودگی و خستگی، اوقاتی را به بازیهای جسمی اختصاص می دهد. از مشخصات این بازی، نیاز به محیط مخصوص بازی و توان جسمی کودک در اجرای بازی است. بازیهای جسمی می توانند هم به صورت گروهی و هم به صورت انفرادی و یا ترکیبی از هر دوی آنها انجام گیرند.
بازیهای تقلیدی:
کودک در هر دوره ای دست به بازیهای تقلیدی می زند. کودک در آغاز به تقلید نقش مطمئن دوستان، والدین، خواهران، برادران و کلا نزدیکان می پردازد و از ایفای نقش آنها، بزرگترین لذت و تجربه را به دست می آورد. در دوران دبستان بیشتر نقش مربیان و معلمان را ایفا می کند و هنگامی که به سن نوجوانی نزدیک می شود، الگوی رفتاری او نیز تغییر می یابد. از این سنین کودک ( نوجوان ) به تقلید رفتار همسالان خود می پردازد. در واقع از این زمان به بعد تقلید نقش از طرف کودک دیگر به عنوان بازی نیست، بلکه آغازی است برای چگونگی هم خوانی با گروههای اجتماعی و ایفای نقش واقعی زندگی.
بازیهای نمایشی:
مهمترین بازی که در آن احساسات، نیازها و عواطف کودکان می تواند بروز و ظهور کند، بازی نمایشی است. بازی نمایشی می تواند کمک کند تا کودک از خود مرکزی بیرون آید و متوجه بیرون خود شود و همچنین به کودک فرصت می دهد تا شخصیت درونی خود را آشکار کند. اگرچه بازیهای تقلیدی و نمایشی با هم مشترکند و در حقیقت بازی نمایشی خود نوعی از بازی تقلیدی است؛ اما نکته ظریف این جاست که در بازی تقلیدی، کودک سعی به تقلید نقش دارد، در حالیکه بلازی نمایشی کودک غلاوه بر تقلید نقش، انتظار خود از آن نقش را نیز بیان می دارد.
45:
ادامه ي مطلب
بازیهای نمادین:
بازیهای نمادین نقطه اوج بازی های کودکانه است که از حدود یک و نیم یا دو سالگی آغاز می شود و در پنج و شش سالگی به کمال خود می رسد، و تا هشت و نه سالگی نیز ادامه می یابد. در واقع، بازی نمادین زمانی آغاز می شود که کودک به تدریج زبان می گشاید و توانایی کاربرد علائم و نمادهای زبان را دارد. بازی های نمادین، با بازی های تقلیدی و نمایشی تفاوت دارد. در بازی های تقلیدی و نمایشی، کودک با استفاده از وسایل موجود به برون فکنی یا درون فکنی امیال و خواسته های خود می پردازد و از این طریق، به لذتی درونی و برونی دست می یابد و خود را از قید تنش ها رها می سازد. دربازی های تقلیدی و نمایشی، کودک سعی دارد به اشیا و وسایل واقعی موجود در محیط خود دست پیدا کرده و با آن وسایل بازی کند اما در بسیاری از اوقات، محدودیت ها مانع دستیابی کودک به ابزار و وسایلی است که در بازی به آن نیاز دارد. در این مرحله است که کودک، برای حل مشکل خود، به بازی های نمادین روی می آورد و عناصری تازه وارد بازی کودکان می شوند. واقعیت ها تغییر شکل می یابند. اشیایی که وجود ندارند به وسیله اشیای دیگر به نمایش در می آیند.
بازیهای تخیلی:
بازیهای تخیلی ریشه در خلاقیت کودک دارند. تخیل کودک به مرور و همگام با رشد ذهنی او از مرحله بازیها خارج شده و به صحنه داستانها و گفتارهای کودک کشانده می شود.نظریه پردازان معتقدند رشد تخیل کودک در هنگام کودکی و از طریق بازی می تواند باعث گردد تا در زندگی بزرگسالی این کودکان تبدیل به هنرمندان، نویسندگان، نقاشان، مخترعین و کاشفانی بزرگ گردند.
بازیهای آموزشی:
بازیهای آموزشی، برای تقویت و رشد قوای حسی و ذهنی کودک می باشد. آنچه در بازیهای آموزشی مورد نظر است، چگونگی استفاده از بازی در رشد قوای حسی حرکتی و به فعالیت واداشتن کودک از طریق تمرین با وسایل بازی است. از جمله بازیهای آموزشی می توان از بازیهای دستی مثل پازل نام برد. نظارت مربیان و والدین در بازیهای آموزشی بسیار بااهمیت و حساس است؛ اما میزان این نظارت باید تا حدی محدود باشد. با این که هدف از انجام بازیهای آموزشی، بیشتر آموزش است تا بازی، اما جنبه بازی گونه بودن آن بایدحفظ شود. باید سعی شود کنترل اصلی در اختیار کودک بوده و جهت و مسیر آن را خود کودک تعیین کند، تنها هنر مربی یا والدین، هدایت جهت و مسیر بازی به صورت غیرمستقیم و غیرتحمیلی به سوی آموزش است.
منبع:
مهجور، سیامک رضا ( 1383 ). " روانشناسی بازی ". تهران:ساسان.
بازیهای نمادین نقطه اوج بازی های کودکانه است که از حدود یک و نیم یا دو سالگی آغاز می شود و در پنج و شش سالگی به کمال خود می رسد، و تا هشت و نه سالگی نیز ادامه می یابد. در واقع، بازی نمادین زمانی آغاز می شود که کودک به تدریج زبان می گشاید و توانایی کاربرد علائم و نمادهای زبان را دارد. بازی های نمادین، با بازی های تقلیدی و نمایشی تفاوت دارد. در بازی های تقلیدی و نمایشی، کودک با استفاده از وسایل موجود به برون فکنی یا درون فکنی امیال و خواسته های خود می پردازد و از این طریق، به لذتی درونی و برونی دست می یابد و خود را از قید تنش ها رها می سازد. دربازی های تقلیدی و نمایشی، کودک سعی دارد به اشیا و وسایل واقعی موجود در محیط خود دست پیدا کرده و با آن وسایل بازی کند اما در بسیاری از اوقات، محدودیت ها مانع دستیابی کودک به ابزار و وسایلی است که در بازی به آن نیاز دارد. در این مرحله است که کودک، برای حل مشکل خود، به بازی های نمادین روی می آورد و عناصری تازه وارد بازی کودکان می شوند. واقعیت ها تغییر شکل می یابند. اشیایی که وجود ندارند به وسیله اشیای دیگر به نمایش در می آیند.
بازیهای تخیلی:
بازیهای تخیلی ریشه در خلاقیت کودک دارند. تخیل کودک به مرور و همگام با رشد ذهنی او از مرحله بازیها خارج شده و به صحنه داستانها و گفتارهای کودک کشانده می شود.نظریه پردازان معتقدند رشد تخیل کودک در هنگام کودکی و از طریق بازی می تواند باعث گردد تا در زندگی بزرگسالی این کودکان تبدیل به هنرمندان، نویسندگان، نقاشان، مخترعین و کاشفانی بزرگ گردند.
بازیهای آموزشی:
بازیهای آموزشی، برای تقویت و رشد قوای حسی و ذهنی کودک می باشد. آنچه در بازیهای آموزشی مورد نظر است، چگونگی استفاده از بازی در رشد قوای حسی حرکتی و به فعالیت واداشتن کودک از طریق تمرین با وسایل بازی است. از جمله بازیهای آموزشی می توان از بازیهای دستی مثل پازل نام برد. نظارت مربیان و والدین در بازیهای آموزشی بسیار بااهمیت و حساس است؛ اما میزان این نظارت باید تا حدی محدود باشد. با این که هدف از انجام بازیهای آموزشی، بیشتر آموزش است تا بازی، اما جنبه بازی گونه بودن آن بایدحفظ شود. باید سعی شود کنترل اصلی در اختیار کودک بوده و جهت و مسیر آن را خود کودک تعیین کند، تنها هنر مربی یا والدین، هدایت جهت و مسیر بازی به صورت غیرمستقیم و غیرتحمیلی به سوی آموزش است.
منبع:
مهجور، سیامک رضا ( 1383 ). " روانشناسی بازی ". تهران:ساسان.
46:
علت دروغگویی كودكان چیست و شیوهی حل این مشكل از سوی مادر و پدر كدام است؟
آیا دروغ گفتن، یك شكل كلی است یا از نظر روانشناسی میتوان انواعی برای آن درنظر گرفت؟
خیر، یك شكل كلی برای آن نمیتوان درنظر گرفت بلكه باید گفت آنچه كه ما به آن، دروغگویی كودكان اطلاق میكنیم، بسته به سن، موقعیت و شرایطی كه او در آن قراردارد، متغیر است. بنابراین، نمیتوان هرنوع گفتهی خلاف واقع از سوی كودك را بهعنوان دروغگویی به معنایی كه بزرگترها از آن استنباط میكنند، قلمداد كرد.
انواع مهم دروغگویی در كودكان را به صورت زیر میتوان دستهبندی كرد:
1- دروغ برای جلب توجه
زمانی كه كودك، توجه مثبت دیگر افراد مانند همسنوسالان و بهخصوص مادر و پدر خود را دریافت نمیكند، با دروغگویی و بزرگ جلوهدادن خود، سعی در جلب این توجه خواهد كرد. فراموش نكنید كه برای کودکان، گرفتن و جلب توجه مادر و پدر و بزرگترها حتی از نوع منفی آن، بهتر از فقدان هرگونه توجهی است.
2ـ دروغهای خیالبافانه
این نوع دروغگویی، مخصوص كودكان كمسنوسالتر و خیالپرداز است. این نوع خیالبافیها و غیرواقعی بودن آنها را هرگز نباید به روی آنان آورد و بهعبارتی، بهجای هرگونه توجه و تمركز، باید از كنار آنان گذشت.
3ـ دروغبازی
این نوع دروغ، شبیه نوع قبلی یعنی دروغهای خیالبافانه است كه با آن، كودكان سعی دارند دیگران حوادث تخیلی یا بازیهای آنان را باور كنند.
4ـ دروغ مبهم
كودك وقتی ناتوان از ابراز احساسها و فکرهای خویش است، با سرهمبندی و بههم چسباندن جملههایی، سعی در بیان آن احساسها دارد اما بزرگترها تصور میكنند كه او در حال دروغگویی است.
5ـ دروغ انتقامجویانه
این نوع دروغ، از نفرت و خشم كودك ناشی میشود.
6ـ دروغ محدود و ساختگی
این نوع دروغ، بیشتر وقتها از ترس تنبیه، تهدید و توهین مادر و پدر و یا مربیان و بزرگترها صورتمیگیرد.
7ـ دروغ خودخواهانه
این دروغ، حساب شده است و جهت فریب دادن دیگران صورتمیگیرد و بهطور معمول برای بهدست آوردن یكچیز یا وضعیت مطلوب از سوی كودك، ابراز میشود.
8ـ دروغ مصلحتی
كودكان، این نوع دروغگویی را به حساب خودشان برای مراقبت از دوستی كه در یك وضعیت مشكل قراردارد و تحت فشار است، بیان میكنند.
9ـ دروغِ عادتی یا عادتشده
این نوع دروغها به دلیل نتیجه گرفتنهای قبلی از دروغهایی است كه پیش از این، ابراز شده و بهعنوان یك الگوی رفتاری در دسترس اوست و برایش كاركرد داشته است.
بهترین روش برای پرهیزدادن كودكان از دروغگفتن، به غیر از شناسایی دلیلها و ریشههای این رفتار و تصحیح آنها، چه نوع عملكردی است؟
مادر و پدر باید از همان سنین اولیه با ظرافت و هوشیاری، متوجه این رفتار از سوی كودك خود باشند.
اگر از همان دوران اولیه، كودك را بهخاطر دروغگوییاش مورد طعن، مخالفت و یا استهزا و تنبیه قرارندهید بلكه با آرامش، مهربانی و صبوری با او در اینباره صحبت كنید، او نیز بهتدریج از این نوع رفتار دست برمیدارد، ضمن آنكه باید برخورد مادر و پدر بهگونهای باشد كه به كودك، احساس شرم و یا گناه تلقین نكنند بلكه زمینههای بروز رفتار را از میان بردارند.
مادر و پدر باهوش، باید كودك خود را نه با دعوا و مشاجره و تنبیه بلكه با بیان مثالهای خندهدار و شاد، از عواقب نامطبوع دروغگویی آگاه كنند. کودک با هدایت و رهبری صحیح از سوی پدر و مادر، خود را از دروغگویی بینیاز دیده، بنابراین، این عمل را بهعنوان یك الگوی رفتاری، بهكلی از دست خواهد داد چراكه راههای بهتری برای جلب توجه خویش و یا بیان و ابراز احساسها و عواطف خود پیدا میكند. به بیان دیگر، او كمكم میآموزد و در خود، آن را تثبیت میكند كه نه از ترس تنبیه و قانون و یا مجازات بلكه بهدلیل كنترل از درون و وجدان فردیاش، از دروغگفتن پرهیز كند.
آیا دروغ گفتن، یك شكل كلی است یا از نظر روانشناسی میتوان انواعی برای آن درنظر گرفت؟
خیر، یك شكل كلی برای آن نمیتوان درنظر گرفت بلكه باید گفت آنچه كه ما به آن، دروغگویی كودكان اطلاق میكنیم، بسته به سن، موقعیت و شرایطی كه او در آن قراردارد، متغیر است. بنابراین، نمیتوان هرنوع گفتهی خلاف واقع از سوی كودك را بهعنوان دروغگویی به معنایی كه بزرگترها از آن استنباط میكنند، قلمداد كرد.
انواع مهم دروغگویی در كودكان را به صورت زیر میتوان دستهبندی كرد:
1- دروغ برای جلب توجه
زمانی كه كودك، توجه مثبت دیگر افراد مانند همسنوسالان و بهخصوص مادر و پدر خود را دریافت نمیكند، با دروغگویی و بزرگ جلوهدادن خود، سعی در جلب این توجه خواهد كرد. فراموش نكنید كه برای کودکان، گرفتن و جلب توجه مادر و پدر و بزرگترها حتی از نوع منفی آن، بهتر از فقدان هرگونه توجهی است.
2ـ دروغهای خیالبافانه
این نوع دروغگویی، مخصوص كودكان كمسنوسالتر و خیالپرداز است. این نوع خیالبافیها و غیرواقعی بودن آنها را هرگز نباید به روی آنان آورد و بهعبارتی، بهجای هرگونه توجه و تمركز، باید از كنار آنان گذشت.
3ـ دروغبازی
این نوع دروغ، شبیه نوع قبلی یعنی دروغهای خیالبافانه است كه با آن، كودكان سعی دارند دیگران حوادث تخیلی یا بازیهای آنان را باور كنند.
4ـ دروغ مبهم
كودك وقتی ناتوان از ابراز احساسها و فکرهای خویش است، با سرهمبندی و بههم چسباندن جملههایی، سعی در بیان آن احساسها دارد اما بزرگترها تصور میكنند كه او در حال دروغگویی است.
5ـ دروغ انتقامجویانه
این نوع دروغ، از نفرت و خشم كودك ناشی میشود.
6ـ دروغ محدود و ساختگی
این نوع دروغ، بیشتر وقتها از ترس تنبیه، تهدید و توهین مادر و پدر و یا مربیان و بزرگترها صورتمیگیرد.
7ـ دروغ خودخواهانه
این دروغ، حساب شده است و جهت فریب دادن دیگران صورتمیگیرد و بهطور معمول برای بهدست آوردن یكچیز یا وضعیت مطلوب از سوی كودك، ابراز میشود.
8ـ دروغ مصلحتی
كودكان، این نوع دروغگویی را به حساب خودشان برای مراقبت از دوستی كه در یك وضعیت مشكل قراردارد و تحت فشار است، بیان میكنند.
9ـ دروغِ عادتی یا عادتشده
این نوع دروغها به دلیل نتیجه گرفتنهای قبلی از دروغهایی است كه پیش از این، ابراز شده و بهعنوان یك الگوی رفتاری در دسترس اوست و برایش كاركرد داشته است.
بهترین روش برای پرهیزدادن كودكان از دروغگفتن، به غیر از شناسایی دلیلها و ریشههای این رفتار و تصحیح آنها، چه نوع عملكردی است؟
مادر و پدر باید از همان سنین اولیه با ظرافت و هوشیاری، متوجه این رفتار از سوی كودك خود باشند.
اگر از همان دوران اولیه، كودك را بهخاطر دروغگوییاش مورد طعن، مخالفت و یا استهزا و تنبیه قرارندهید بلكه با آرامش، مهربانی و صبوری با او در اینباره صحبت كنید، او نیز بهتدریج از این نوع رفتار دست برمیدارد، ضمن آنكه باید برخورد مادر و پدر بهگونهای باشد كه به كودك، احساس شرم و یا گناه تلقین نكنند بلكه زمینههای بروز رفتار را از میان بردارند.
مادر و پدر باهوش، باید كودك خود را نه با دعوا و مشاجره و تنبیه بلكه با بیان مثالهای خندهدار و شاد، از عواقب نامطبوع دروغگویی آگاه كنند. کودک با هدایت و رهبری صحیح از سوی پدر و مادر، خود را از دروغگویی بینیاز دیده، بنابراین، این عمل را بهعنوان یك الگوی رفتاری، بهكلی از دست خواهد داد چراكه راههای بهتری برای جلب توجه خویش و یا بیان و ابراز احساسها و عواطف خود پیدا میكند. به بیان دیگر، او كمكم میآموزد و در خود، آن را تثبیت میكند كه نه از ترس تنبیه و قانون و یا مجازات بلكه بهدلیل كنترل از درون و وجدان فردیاش، از دروغگفتن پرهیز كند.
47:
آزمایشات ساده برای سنجش هوش کودکان
آزمایش اول
تصاویر سادهای تهیه کنید و اجزایی از این تصاویر را حذف کنید. از کودک خود بخواهید بگوید تصویر مورد نظر چه اشکالی دارد. تصاویری که انتخاب میکنید معمولا تصاویر سادهای خواهد بود که کودک با آنها آشنایی داشته باشد. مثل چهره یک آدمک که دهان و لبها حذف شده است یا ساعتی که عقربه ندارد یا میزی که پایه ندارد. کودکان به موازات رشد هوشی خود به تدریج این توانایی را بدست میآورند که بتوانند اجزای حذف شده در تصاویر پیچیده را شناسایی کنند. بر این اساس کودکان کوچکتر مثلا 6 - 5 سالهها معمولا نقص در تصاویر مربوط به اشیا آشنا و عینی را راحتتر شناسایی میکنند. با بالا رفتن سن کودک میتوان تصاویر پیچیدهتر مثل مناظر و ... را مورد استفاده قرار داد.
آزمایش دوم
داستانهایی برای کودک انتخاب کنید و با تغییراتی که در آنها ایجاد میکنید منتظر پاسخ و واکنش کودک بمانید. توجه کنید این تغییرات متناسب با سطح سنی کودک باشد و بیان کننده مسائل غیر عادی و غیر طبیعی باشد. به این داستان توجه کنید. روزی روزگاری توی یک رودخانه زیبا و قشنگ که کنار جنگل سرسبزی قرار داشت چند تا ماهی کوچولو زندگی میکردند. ماهیها هر روز که از خواب بیدار میشدند شروع میکردند به بازی و تفریح.
یک روز یکی از ماهیها در حالی که بازی میکرد افتاد زمین و یکی از پاهایش زخمی شد. دوستانش به کمک او آمدند و پای او را پانسمان کردند. ماهی کوچولو خیلی ناراحت بود و درد شدیدی داشت. دوستانش هم خیلی ناراحت بودند چون نمیتوانستند باهم بازی کنند. چند روز گذشت تا پای ماهی کوچولو خوب شد. ماهی قصه ما خیلی خوشحال بود پیش دوستانش رفت و دوباره شروع به بازی کنند. اما این دفعه ماهی کوچولو مراقب بود که اتفاق بدی برایش نیفتد.
آزمایش سوم
اشیا و وسایلی را انتخاب کنید و از کودکتان بخواهید بگوید این اشیا به چه دردی میخورند و به عبارتی چه کاربردی دارند. توجه داشته باشید نوع سوال کردن برای کودکان مهم است. سعی کنید بدون این که راهنمایی مستقیمی ارائه داده باشید طوری سوال کنید که کودک منظور شما را بتواند درک کند. به مثالهای زیر توجه کنید:
- چاقو به چه دردی میخورد؟
- کاسه به چه دردی میخورد؟
- کلاه برای چیست؟
- با آچار و پیچ گوشتی چه کار میتوان کرد؟
- با سوزن چه کار میکنیم؟
چند مورد میوه ، اشیا یا چیزهای دیگر را که از یک جنبه خاص تشابهاتی با یکدیگر دارند انتخاب کنید و در اختیار کودک قرار دهید. و از کودک بخواهید بگوید این اشیا چه شباهتی به یکدیگر دارند. مثلا یک پرتقال ، یک سیب ، یک خیار و یک موز . که همگی میوه هستند. این آزمایش را با توجه به شرایط سنی کودک و سایر عوامل میتوانید با اندک تغییراتی اجرا کنید. برای کودکان کوچکتر میتوانید از خود اشیا یا از تصاویر آنها استفاده کرد. برای کودکان بزرگتر میتوان نام اشیا را به ترتیب گفت و سپس از او سوال کرد.
آزمایش پنجم
گروهی از اشیا یا چیزهای دیگر را انتخاب کنید که شباهتهای اساسی به یکدیگر دارند. در میان این گروه شی را قرار دهید که در آن ویژگی مشترک با بقیه نیست. و از کودک بخواهید آن شی را که با بقیه تفاوت دارد در بین گروه انتخاب کند. مثلا چند شی دایرهای شکل انتخاب کنید و در بین آنها یک مکعب مربع قرار دهید. برای این آزمایش نیز میتوانید از خود اشیا ، تصاویر آنها یا نام بردن اسامی ، آنها استفاده کنید. ولی توجه داشته باشید کودکان کوچکتر به دلیل این که رشد حافظه آنها به اندازه کودکان بزرگتر نیست نمیتوانند در روش نام بردن وسایل عملکرد خوبی داشته باشند.
موفق نشدن آنها به حافظه آنها مربوط میشود نه به عملکرد هوشی آنها. برای این کودکان عملکرد کودک هر چه باشد نشان دهنده ادراک از وجود یک غریبه در گروه است. توجه داشته باشید که عکسالعملی خاص از طرف گروه و یا آن فرد غریبه صورت نگیرد. کودکان در برخی سنین اگر در چنین شرایطی قرار گیرند، ممکن است گریه کنند.
درک کردن شرایط عاطفی اطرافیان توسط کودکان
کودکان حتی حالات عاطفی اطرافیان خود را ادراک میکنند. در حضور کودک خود شروع به خندیدن کنید و به واکنشهای او توجه کنید. بیشک واکنشهایی از او مشاهده خواهید کرد مثل دست و پا زدن ، غان و غون کردن ، خندیدن و از کودکان بزرگتر درخواست برای بغل شدن ، پرسیدن علت خنده و ... . همچنین اگر در حضور کودک شروع کنید به گریه کردن و واکنشهای کودک را مورد بررسی قرار دهید خواهید دید که واکنشهایی حاکی از درک شرایط عاطفی شما نشان میدهند. کودکان کوچکتر ممکن است متوجه تصنعی بودن شرایط نشوند و شروع کنند به گریه کردن یا نگاههای خیره و وارسی کننده . کودکان بزرگتر سعی میکنند کاری انجام دهند، مثل برداشتن دست مادر از جلوی چشمانش و ... .
48:
آغاز سال تحصیلی و ترس از مدرسه
با شروع فصل بازگشایی مدارس بسیاری از خانواده ها که فرزندان شان برای اولین بار به مدرسه می روند، با مساله وجود ترس از مدرسه در کودکان شان مواجه هستند. اگر چه ترس از مدرسه ممکن است در کودکان دوره های مختلف تحصیلی وجود داشته باشد ولی نوع ترس شان با کودکان دوره های دیگر متفاوت است. بعضی از آنان تقریباً دچار اختلال اضطراب جدایی از والدین به خصوص مادرشان هستند.
اختلال اضطراب جدایی در هر سنی در کودکان ممکن است وجود داشته باشد ولی کودکان در مدرسه بیشتر آن را تجربه می کنند. همه کودکان کم و بیش نسبت به والدین خود وابستگی عاطفی پیدا می کنند و این وابستگی در حد تعادل هیچ گونه مشکلی را نه برای والدین و نه برای کودک به وجود نمی آورد. ولی بیشتر مادرها و به خصوص مادرانی که بیش از حد کودک خود را به خود وابسته کرده و مراقب رفتار و حرکات او هستند، از کودک خود شخصیتی منفعل می سازند که حتی قادر نیست زمانی کوتاه دوری از مادر را تحمل کند. معمولاً مادران کودکانی که دچار اضطراب جدایی هستند، ویژگی هایی مثل افراطی بودن، مضطرب بودن، بیش از حد حمایت کننده، مردد، غیرمنطقی، حساس و عاطفی بودن را دارند و این اضطراب خود را با بیان افکار منفی و استرس زا به بچه ها منتقل می کنند. آنها افرادی وسواسی، کم تحمل، نکته سنج و موشکاف هستند و احتمالاً خود یا یکی از اطرافیان شان در کودکی دچار همین مشکل بوده اند.
ترس یا امتناع از رفتن به مدرسه پیش از آنکه علت شخصیتی و عاطفی داشته باشد، ناشی از یادگیری است. مادر یا پدری که در ارتباط خود با کودکان مفاهیم و نکته های منفی از محرک ها و مکان هایی مثل مدرسه یا درس خواندن انتقال می دهند، وقتی تجربه های منفی توام با وحشت و ترس و اضطراب خود را از دوران تحصیلی و مدرسه، تنبیه و توبیخ ها به بچه ها انتقال می دهند و از آنها می خواهند که مواظب رفتارهایشان باشند خواه یا ناخواه، بذر امتناع و ترس از مدرسه را در افکار آنها می کارند. البته وابستگی بیش از حد به پدر و مادر و ترس از جدا شدن از آنها برای رفتن به مدرسه ممکن است علل دیگری هم داشته باشد. والدینی که یکی از کودکان خود را در نتیجه بسیاری از عوامل از دست می دهند، حساسیت خود را در مراقبت و نگهداری از کودکان دیگر بیشتر می کنند و همین باعث می شود که کودکان ناخودآگاه اضطراب ناشی از جدایی از پدر و مادر را تجربه کنند و این در بین خانواده هایی که کودکان با فاصله های زیاد از یکدیگر متولد می شوند بیشتر است. شدت این اضطراب تا اندازه یی است که کودکان هنگام مدرسه رفتن مشکلات فراوانی را برای والدین ایجاد می کنند.
والدین ممکن است این بهانه ها را جدی گرفته و از رفتن کودک به مدرسه ممانعت کنند و همین باعث می شود ترس کودک هر روز بیشتر شود. پرهیز از وابسته کردن کودک به خود و عدم ایجاد تلقین های روحی مضر در کودکان، در قدم اول به عهده والدین است. همچنین ایجاد یک روحیه مستقل در کودک از اقدامات اولیه یی است که باید توسط والدین ایجاد شود؛ در مواجهه با کودکستان و مدرسه و در سنین ابتدایی از ترساندن و ایجاد رعب و وحشت خودداری کنند و دیگر اینکه نباید تجارب و بازخوردهای منفی خود را به کودک انتقال دهند. خاطرات، یادواره ها و تجارب مثبت، شاد و جالب را از معلمان دوره ابتدایی با کودکان خود در میان بگذارند و از معلم ها با القاب خوب یاد کنند. برای جلوگیری از انزواطلبی و دوری گزینی سعی کنند از معلمان در منزل استفاده نکنند و تا می توانند آنها را در محیط های آموزشی و حضور در جمع قرار دهند. برای کاهش هر چه بیشتر ترس از مدرسه در کودکان، باید سعی شود در هر مقطع از وجود کارشناسان مشاور جهت راهنمایی استفاده شود.
منبع
49:
با کابوس کودکمان چه کنيم؟

کابوسها، خوابهاي پريشاني هستند که معمولا منجر به بيدار شدن فرد در نيمههاي آن ميشود. کسي که کابوس ميبيند ممکن است دچار احساساتي نظير گناه و تقصير، خشم، غم يا افسردگي شود. کابوسها موضوعات بسيار متفاوت و مختلفي دارند. يکي از معمولترين آنها، کابوس تعقيب شدن توسط شخص ديگري است. در کابوس کودکان، کودک توسط حيوان يا هيولايي دنبال ميشود. در اين زمان كودك اكثرا در رختخواب خود مي نشيند و فرياد مي كشد و يا گريه مي كند و يا به طرف اتاق خواب و تخت والدين مي آيد و از آنها تقاضاي كمك مي كند. گاهي هم ممكن است كودك دچار وحشت شبانه در خواب شود و با صداي بلند در خواب داد بكشد و گريه كند. اما از خواب بيدار نشود. کابوسها دلايل متفاوتي دارند. مصرف بعضي از داروها و يا قطع ناگهاني آنها، تب بالا يا بيماري هم ميتواند منجر به ديدن کابوس شود. 
درکودکان، کابوس جدال بين آنها و عاملي است که آنها را ميترساند. حوادث آسيبزا و تکاندهنده نظير عمل جراحي، تصادف، و شرايط استرس زا ميتوانند زمينه کابوس را مهيا سازند، افراد خلاق و احساساتي معمولا کابوسهايي ميبينند که هيچ ارتباطي به زندگي واقعي آنها ندارد. علل و موجبات اصلي كابوسها ممكن است بر اثر رويدادها و مسائل ترسناكي باشد كه كودك در طي روز در تلويزيون مي بيند يا در داستانها و كتابها مي خواند و يا اطرافيان تعريف مي كنند و يا اصولا مسئله اي باشد كه كودك، خود شخصا با آن رو به رو است مانند: دعواها، مشكلات احساسي و در بچه هاي بزرگتر مشكلات در مدرسه و شايد سختي تكاليف درسي و غيره. همچنين كابوسهاي كودك مي تواند تاثيراتي از اعمال روزانه باشد، يك روز فشرده و سخت مي تواند باعث كابوس هنگام خواب شود . البته خوابهاي وحشتناك مي تواند از تخيل كودك هم شكل بگيرد بدون اينكه معناي خاصي داشته باشد . در بچه هاي كوچك اين خوابها قسمتي از رشد آنهاست و وقتي از خواب مي پرند بلافاصله به خواب مي روند و در فرداي آن روز چيزي به ياد نمي آورند.
نحوه بر خورد والدين هنگام ديدن خوابهاي وحشتناك به اين گونه است كه:
هنگامي كه كودكي در دل شب فرياد كشيد، بي آن كه از خواب بيدار شود ، بايد او را نوازش كرد و آرام در گوشش لالايي نجوا كرد و در اين هنگام نبايد كودك را حتي الامكان از خواب بيدار كرد. اما زماني كه كودكتان از صداي فرياد خودش بيدار شد ، همچنان وحشت زده و ترسيده است او را در آغوش بگيريد و يك ليوان آب به او بدهيد و او را نوازش كنيد و با صداي آهسته برايش تعريف كنيد كه اين فقط يك خواب بود و گذشت ، آنچه كه ديدي همه در خواب بود. حتي اگر كودك معني واژه رويا (خواب) را هنوز ياد نگرفته باشد ، طنين آرام بخش صدايتان او را تسكين خواهد داد و به او خواهد فهماند كه آنچه كه ديده واقعيت نداشته است ، و اگر كودك باز هم بي قراري كرد مي توان چراغ را روشن كرد و گفت بيا به دنبال آن چيزي كه مي ترسي بگرديم و يا به او بگوييم چراغ را برايت روشن مي گذارم.
البته امكان دارد كه در بعضي موارد، صحنه هايي از آن كابوس وحشتناك در ذهنش دوباره تكرار شود و از ترس اينكه دوباره آن منظره هاي وحشتناك را ببيند از رفتن به رختخواب امتناع ورزد، توصيه اي كه در اين زمان وجود دارد اين است كه موضوع خوابي را كه كودك عنوان مي كند را به شكل ديگري به پايان برسانيم. به اين شكل كه مثلا اگر خواب اژدها را ديد به او بگوييم كه در انتها تو شمشير داشتي و اژدها را كشتي. سعي كنيد وقتي كودك خواب ترسناك مي بيند و به طرف تخت شما مي آيد او را به تخت خودش باز گردانيد چون بعدا خيلي مشكل است كه شب هاي بعد در اتاق خودش به خواب رود و سعي كنيد پيش كودك تا به خواب رفتن وي بمانيد و بعد اتاق او را ترك كنيد.
هنگامي كه احساس مي كنيد ديدن كابوس در كودكتان به علت اين است كه ذهنش مشغول مسئله اي است بايد دقت كنيد كه چه چيزي در زندگي كودك تغيير يافته است. البته بايد از خود كودك كمك گرفت و يك سئوال باز و دقيق پرسيد مثلا ديشب چه خوابي ديده بودي؟ يا دقيقا از چه چيزي مي ترسي؟ و بگذاريم خودش تعريف كند و سعي كنيم بين صحبتهايش حرف نزنيم با دقت گوش كنيم زيرا كودك با اين عمل ما احساس خواهد كرد كه وي را درك مي كنيم. براي رفع کابوس در کودکان معمولا نيازي به درمان پزشکي نيست. با اين حال، در صورتي که کودک به صورت مکرر دچار کابوسهاي بد ميشود، درمان، لازم به نظر ميرسد.
فرد درمانگر ممکن است از کودک بخواهد تا کابوس خود را شرح داده يا تصوير آن را نقاشي کند، در مورد شخصيتهاي آن صحبت کرده و به ميل خود در آن تغييراتي ايجاد کند تا ترسش کمتر شود. اين کار به کودک کمک ميکند تا همزمان با رشد خود بتواند با عوامل ترسانندهاي که ممکن است برايش پيش آيد مقابله کند.
نوشتن يا نقاشي کردن موضوع خواب و يا خلق يک پايان خوش براي آن، ميتواند از تصاوير و زبان خوابي که کودک ميبيند پرده بردارد تا ارتباط آن را با زندگي واقعي خود، کشف کند.
البته در كودكاني كه كوچكتر هستند نبايد انتظار داشته باشيم كه خوابشان را واضح بتوانند بيان كنند زيرا كودكان در سنين پائين نمي توانند دقيقا خوابي را كه ديده اند به روشني براي ديگران تعريف كنند و فقط ممكن است يك لغت بگويند مثل: زن بد جنس يا سگ بزرگ. در اين صورت بايد به آنها گفت كه در واقعيت و در اتاق او چيزي وجود ندارد و مي توان به همراه كودك همه جاي خانه را جستجو كرد.
پيشگيري
شبها سعي كنيد هميشه يك چراغ خواب در اتاق كودك روشن باشد و در تاريكي قبل از اينكه كودك به خواب رود به وسايل در اتاق كودك نگاه كنيد كه بد چيده نشده باشد مثلا سايه يك صندلي ممكن است براي كودك ايجاد ترس كند و يا مي توان يك عروسك به كودك داد و يا در اتاق او آويزان كرد و به او بگوييد كه اين عروسك جلوي خوابهاي بد را مي گيرد.
سعي كنيم كودكان قبل از به خواب رفتن فيلمهاي خشن و ترسناك نبينند و يا بازيهاي خشن و هيجان انگيز انجام ندهند ، سعي كنيد قبل از به خواب رفتن كودك برايش قصه بخوانيد (البته نه قصه هاي هيجان انگيز) . يك مسئله را كه براي كودك جالب است، برايش تعريف كنيد و به او بگوييد :اميدوارم امشب در موردش خواب ببيني. شما مي توانيد يك موقعيت روحي خوب و آرامش قبل از خواب، براي كودكتان ايجاد كنيد.
منبع: مجله موفقيت و سايت کودکان
50:
نقش والدين در موفقيت تحصيلي ورفتاری فرزندان
مهتاب صفرزاده خسروشاهی
خواستههاي کودکان
هر چند کودکان معمولاً نيازهاي خود، به ويژه نيازهاي مرتبط با مسائل درسي را کمتر به زبان ميآورند، امّا مانند هر انساني خواستهها و نيازهايي دارند که دوست دارند والدين به آنها اهميت بدهند.اغلب دانشآموزان در هر مقطع تحصيلي که باشند، دوست دارند والدين آنها از وضعيت تحصيليشان آگاه شوند و با اولياء مدرسه ارتباط مناسبي داشته باشند. اين ارتباط به آنها اطميناني خاص ميبخشد.
ارتباط منظم و دوستانه والدين با اولياء مدرسه، اطمينان خاطري دلنشين به دانشآموز ميدهد و باعث ميشود تا او خانه و مدرسه را جدا از هم و در مواردي مقابل هم نبيند.
ارتباط والدين با اولياء مدرسه باعث شناسايي بهتر نقاط قوّت و ضعف دانشآموز شده و بر همين اساس ياري رساندن به او معناي بهتري پيدا ميکند. حضور والدين در جلسات اوليا و مربيان کودک اطمينان ميدهد که والدين به وضعيت تحصيلي او و در نهايت موفقيت تحصيلي او و يا از همه مهمتر خود او اهميت ميدهند و مانند ديگر کودکان براي والدينشان مهم هستند. فرزندان انتظار دارند تا والدين با ارتقاء سطح معلومات و آگاهيهايشان، نيازها، مشکلات و انتظارات آنها را پاسخ دهند تا آنها نيز به راحتي بتوانند راه درست را بيابند.
شش نکته کليدي
الف) تربيت فرزند:
*والدين بايد با مطالعه ي کتاب، حضور در کلاسهاي آموزشي، مشورت با والدين موفق و... به بهترين شيوه آموزش و پرورش کودک مسلّط شوند. اگر چه والدين تحصيلکرده روي فراگيري مهارت «تربيت صحيح فرزند» تأکيد دارند، اما لازم است تا والدين کمسواد و بيسواد نيز اين مهارت را آموخته و به آن مسلّط شوند.
*برنامهريزي خانواده بايد در جهت تربيت صحيح فرزند، حفظ سلامت روحي و جسمي او و به طور کلي حمايت صحيح و همه جانبه از کودک متمرکز شود.
*خانواده بايد هم پاي تغيير و تحوّلات ايجاد شده براي کودک حرکت کند. حضور در مقطع پيشدبستاني، دبستان، راهنمايي و حتي متوسطه و دانشگاه، تحوّلاتي است که فرزند بايد با حمايت والدين اين تحولات را پذيرفته و با آنها برخورد کند.
ب) گفتو گو و برقراري ارتباط:
والدين موظّف هستند تا ارتباطي مناسب بين تک تک افراد خانواده و مدرسه برقرار کنند که اين هماهنگي و ارتباط بيترديد اثرات مثبتي بر وضعيت رفتاري- تحصيلي فرزند خواهد داشت، بنابراين:* همواره در جلسههاي اوليا و مربيان حضور پيدا کنيد.
* نيازهاي فرزندتان را يادداشت کنيد و هنگام حضور در جلسهها با مدير، آموزگار يا مشاور در ميان بگذاريد.
* براساس يک جدول زماني مشخص به مدرسه فرزندتان مراجعه کنيد و از وضعيت تحصيلي فرزندتان مطّلع شويد. اين ملاقاتها بايد جدا از دعوت مدرسه براي جلسه اولياء و مربيان صورت بگيرد.
ج) تعهد و متعهد بودن:
* به هر نحو ممکن در فعاليّتها و برنامههاي مدرسه فرزندتان مشارکت کنيد.
* در صورت موافقت اولياء مدرسه در برنامههاي فوق برنامه مشارکت کنيد، حتي اگر در حد هم فکري و برنامهريزي باشد.
* به تعهّد خود به عنوان والدين فرزندتان پايبند باشيد و هيچگاه به بهانه کار و گرفتاري از مسئوليت پدر و مادر بودن شانه خالي نکنيد. رفتار متعهدانه شما درسي عملي براي فرزند شما است.
د) تکميل آموزشها در منزل:
والدين بايد بتوانند فرزندشان را در انجام تکاليف مدرسه کمک کنند؛ حتي اگر خود نيز نميتوانند از افراد ديگر کمک بگيرند. کسب اطلاعات کامل درباره مباحث درسي، سياستگذاريهاي آموزگار و اولياء مدرسه در آموزش و پرورش و ... گامي موثر جهت تکميل آموختههاي مدرسه است.* سياستگذاري والدين بايد در جهت آموزش و پرورش بيشتر و بهتر فرزند و موفقيت بيشتر و بهتر او جهتگيري شود.
هـ) تصميمگيري
والدين موفق همواره درباره وضعيت تحصيلي و ديگر مسائل مرتبط با فرزندشان به درستي انديشيده و به درستي تصميمگيري ميکنند. اين والدين به والدين پيشگام يا رهبر معروف هستند.* اگر چه نبايد تصميمگيري والدين جنبه تحميل و زور و اجبار به خود بگيرد، اما بايد به عنوان کليدي براي حل مشکلات فرزند مطرح باشد.
* تصميمگيريها بايد در جهت بهتر شدن شرايط آموزشي و پرورشي فرزند جهتگيري شود.
* قاطعيّت در تصميمگيري نکته مهمي است که بايد والدين به آن توجه کنند.
و) همکاري و مشارکت:
شناسايي نيازها و امکانات آموزشي مدرسه فرزندمان ميتواند ما را براي مشارکت و حضور بيشتر ياري دهد.* آگاهي از وضعيّت مدرسه فرزندمان چه از جهت نيازهاي آموزشي و چه از جهت نيازهاي ديگر چون بهداشت مدرسه، برنامههاي فوقبرنامه و... براي والدين ضروري است.
* اولياء مدرسه بايد از وضعيت اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي تک تک دانش آموزان آگاه باشند تا مشارکت شکل مناسبتري به خود بگيرد.
* مشارکت والدين در امور مرتبط با فرزندشان بايد همواره به صورت پشتيباني بجا و منطقي جلوهگر شود.
و در پايان: کودکان براي رشد و بالندگي و موفقيت تحصيلي و اجتماعي خود نيازمند مشارکت واقعي والدين و والياء مدرسه هستند که بيترديد عدم حضور يکي، امکان پرواز را از کودکان سلب کرده و يا پروازي ناموفق خواهند داشت... موفق باشيد.
منبع : http://noorportal.net/5979-article.aspx
51:
نقش مادر در زبان اموزی کودکان
آموزش زبان مهم است از آن باب كه وسيله اي براي بيان انديشه و احساس ابزاري براي انتقال ميراث فرهنگي است. شك نيست چنين وسيله اي هر قدر كاملتر و غني تر و هر چه انديشيده تر باشد مهمتر است. و در اين جاست كه مادر نخستين كسي است كه طفل چشم بدو مي گشايد و نخستين كلمه را از او فرا مي گيرد و طفل در دامان مادر چنين وسيله و ابزار را بدست مي آورد و براساس آن به توجيه خود و تشريح مسائل مي پردازد .اما در اينجا قبل از اين كه در مورد نقش مادر در سخن آموزي كودك بپردازيم، بحث كوتاهي در مورد مراحل سخنگويي و زمان آن بپردازيم. كودك به آساني نمي آموزد كه چگونه سخن گويد بلكه بايد جرياني پيچيده و طولاني را طي كند . اكثر تحقيقات در اين باره نشان مي دهد كه كودك بين 12 تا 14 ماهگي اولين لغت را به زبان مي آورد و به اين ترتيب بايد در طي 12 تا 14 ماه اول زندگي براي فهماندن غرض خود از شيوة تفهيم و تفهم پيش از تكلم استفاده كند.
شيــــــــــوه هاي پيش از تكلـــــم :
كودك پيش از تكلم از سه شيوه براي فهماندن غرض و منظور خود استفاده ميكند. اين شيوه ها عبارتند از: گريه و فرياد، اداي صداهاي نامشخص و اشارات.( مهمترين قسمت همان شيوه دوم است زيرا پس از چندي بصورت صداهاي مشخص و بامعنا يعني لغات در مي آيد.)
۱- گــــريه و فـــــــــرياد :
در روزهاي نخست زندگي بيشتر صداهايي كه از كودك شنيده مي شود به صورت گريه و فرياد است. در طي هفته اول گريه در فواصل نامنظمي ظاهرمي شود. نوزاد بدون هيچ گونه علت ظاهري گريه مي كند. اما يك مرتبه گريه يا خود به خود و يا در نتيجه توجه مادر قطع مي شود.
۲- صــــــــدهاي غيــــــــــر مشخص :
در ماههاي اول زندگي علاوه بر گريه صداهاي نامشخص ديگري شنيده ميشود اين صداها را نياموخته است بلكه بخودي خود آنها را ظاهر ميسازد و چه خوبست بدانيم كه اين صداها عموميت دارند و در تمام اقوام و ملل و نژادها ديده ميشوند بطوريكه حتي كودكان كر نيز اينگونه صداها را نشان ميدهند. كودك اغلب هنگامي كه تنهاست و افراد ديگري نيست كه او را مشغول كنند به ايجاد اين صداها مي پردازند. شنيدن صداي كودك براي خود او لذت بخش است و به همين سبب است كه اغلب با شنيدن صداي خود تبسم مي كند و گاهي نيز مي خندد. كودكان ناشنوا نيز در ابتدا مانند كودكان سالم اين گونه صداها را ايجاد مي كنند ولي چون صداي خود را نمي شنوند تا از آن لذت ببرند پس از چندي دست از ايجاد صدا بر مي دارند.
۳- اشـــــــــــــــاره :
در ابتدا كودك به موازات اشاره، صداهايي نيز ايجاد مي كند و مي خواهد با كمك اين دو منظور خود را براي ديگران آشكار سازد ولي رفته رفته پي مي برد كه تنها با اشاره نيز مي توان منظور خود را آشكار ساخت ولي اگر اشاره وي فهميده نشود او از گريه براي فهماندن غرض خود كمك مي گيرد. اما در مورد زمان سخن گويي بايد بگوييم كه بسياري از كودكان طبيعتاً بين 12 و 18 ماهگي براي تكلم آماده مي شوند و چنانچه كودك در اين دورة آمادگي زبان باز نكند ممكن است از نظر عاطفي براي وي اختلالاتي دست دهد زيرا نمي تواند خواسته ها و احساسات خود را بيان كند. و در آموزش زبان سن 1- 3 سالگي بسيار مهم است از آن بابت كه اين سن دوره تقليد از بزرگسالان است و آنچه را كه آنها بگويند او ادايش را در مي آورد . از آنجا كه مادر بيش از افراد ديگر با كودك در ارتباط است. بنابراين نقش مادر در آموزش زبان به كودك را نبايد ناديده گرفت.
مادر در آموزش زبان بايد نكاتي را مورد نظر داشته باشد كه اهم آنها عبارتند از :
۱- بيان كلمات از ساده به مشكل باشد، از كلمات يك هجايي شروع كند تا بتدريج بتوان كلمات چند هجايي را به او آموخت.
۲- با كودك با زبان ساده و قابل فهم حرف بزند نه با زبان علمي غليظ . البته اين امر مانع آن نيست كه مادر درست و صحيح حرف بزند.
۳- از كلماتي استفاده كند كه بيشتر مورد نياز كودكند.
۴- بيان عبارات سريع نباشد كه انتقالش به ذهن كودك با دشواري هايي همراه است .
۵- عبارات طولاني به كار نبرد .
۶- در حين صحبت اگر كودك دچار خطائي شد با فرمي آن را اصلاح كند .و كودك را تنبيه و تمسخر نكند .
۷- اصلاح تلفظ بايد از زماني شروع شود كه كودك صداهاي حروف را از هم تشخيص ميدهد .
۸- هرگز كلمه اي را به حساب اين كه از آن خوشش مي آيد غلط تلفظ نكنيم .
۹- در آموزش يك اسم نام اصلي و صحيح را بكار ببريم به عنوان مثال كلمه گوسفند را براي گوسفند به كار ببريم نه كلمه بع بعي را .
اما مـــــــادران براي آموزش زبان از چه روشهايي مي توانند استفاده كنند :
۱- بازي با حروف و در آوردن صداي آن از طريق بازي و يا بيان داستان .
۲- آموزش شعر، سروده هاي ساده كه الفاظ را قالبي به كودك منتقل مي كند در اين امر آثار مفيدي دارند.
۳- در آموزش زبان كودك را بايد تشويق كرد و هرگز نبايد گذاشت كه احساس عدم لياقت كند .
۴- خودداري از عيب جوئيهاي خشن، تنبيه، تمسخر در صورت اشتباهات تلفظي و دستوري.
۵- ايجاد انگيزه براي صحبت كردن كودك از طريق بي توجهي به شيوه هاي ديگر تفهيم و تفهم از جمله گريه و فرياد و يا اشاره.
منبع
آموزش زبان مهم است از آن باب كه وسيله اي براي بيان انديشه و احساس ابزاري براي انتقال ميراث فرهنگي است. شك نيست چنين وسيله اي هر قدر كاملتر و غني تر و هر چه انديشيده تر باشد مهمتر است. و در اين جاست كه مادر نخستين كسي است كه طفل چشم بدو مي گشايد و نخستين كلمه را از او فرا مي گيرد و طفل در دامان مادر چنين وسيله و ابزار را بدست مي آورد و براساس آن به توجيه خود و تشريح مسائل مي پردازد .اما در اينجا قبل از اين كه در مورد نقش مادر در سخن آموزي كودك بپردازيم، بحث كوتاهي در مورد مراحل سخنگويي و زمان آن بپردازيم. كودك به آساني نمي آموزد كه چگونه سخن گويد بلكه بايد جرياني پيچيده و طولاني را طي كند . اكثر تحقيقات در اين باره نشان مي دهد كه كودك بين 12 تا 14 ماهگي اولين لغت را به زبان مي آورد و به اين ترتيب بايد در طي 12 تا 14 ماه اول زندگي براي فهماندن غرض خود از شيوة تفهيم و تفهم پيش از تكلم استفاده كند.
شيــــــــــوه هاي پيش از تكلـــــم :
كودك پيش از تكلم از سه شيوه براي فهماندن غرض و منظور خود استفاده ميكند. اين شيوه ها عبارتند از: گريه و فرياد، اداي صداهاي نامشخص و اشارات.( مهمترين قسمت همان شيوه دوم است زيرا پس از چندي بصورت صداهاي مشخص و بامعنا يعني لغات در مي آيد.)
۱- گــــريه و فـــــــــرياد :
در روزهاي نخست زندگي بيشتر صداهايي كه از كودك شنيده مي شود به صورت گريه و فرياد است. در طي هفته اول گريه در فواصل نامنظمي ظاهرمي شود. نوزاد بدون هيچ گونه علت ظاهري گريه مي كند. اما يك مرتبه گريه يا خود به خود و يا در نتيجه توجه مادر قطع مي شود.
۲- صــــــــدهاي غيــــــــــر مشخص :
در ماههاي اول زندگي علاوه بر گريه صداهاي نامشخص ديگري شنيده ميشود اين صداها را نياموخته است بلكه بخودي خود آنها را ظاهر ميسازد و چه خوبست بدانيم كه اين صداها عموميت دارند و در تمام اقوام و ملل و نژادها ديده ميشوند بطوريكه حتي كودكان كر نيز اينگونه صداها را نشان ميدهند. كودك اغلب هنگامي كه تنهاست و افراد ديگري نيست كه او را مشغول كنند به ايجاد اين صداها مي پردازند. شنيدن صداي كودك براي خود او لذت بخش است و به همين سبب است كه اغلب با شنيدن صداي خود تبسم مي كند و گاهي نيز مي خندد. كودكان ناشنوا نيز در ابتدا مانند كودكان سالم اين گونه صداها را ايجاد مي كنند ولي چون صداي خود را نمي شنوند تا از آن لذت ببرند پس از چندي دست از ايجاد صدا بر مي دارند.
۳- اشـــــــــــــــاره :
در ابتدا كودك به موازات اشاره، صداهايي نيز ايجاد مي كند و مي خواهد با كمك اين دو منظور خود را براي ديگران آشكار سازد ولي رفته رفته پي مي برد كه تنها با اشاره نيز مي توان منظور خود را آشكار ساخت ولي اگر اشاره وي فهميده نشود او از گريه براي فهماندن غرض خود كمك مي گيرد. اما در مورد زمان سخن گويي بايد بگوييم كه بسياري از كودكان طبيعتاً بين 12 و 18 ماهگي براي تكلم آماده مي شوند و چنانچه كودك در اين دورة آمادگي زبان باز نكند ممكن است از نظر عاطفي براي وي اختلالاتي دست دهد زيرا نمي تواند خواسته ها و احساسات خود را بيان كند. و در آموزش زبان سن 1- 3 سالگي بسيار مهم است از آن بابت كه اين سن دوره تقليد از بزرگسالان است و آنچه را كه آنها بگويند او ادايش را در مي آورد . از آنجا كه مادر بيش از افراد ديگر با كودك در ارتباط است. بنابراين نقش مادر در آموزش زبان به كودك را نبايد ناديده گرفت.
مادر در آموزش زبان بايد نكاتي را مورد نظر داشته باشد كه اهم آنها عبارتند از :
۱- بيان كلمات از ساده به مشكل باشد، از كلمات يك هجايي شروع كند تا بتدريج بتوان كلمات چند هجايي را به او آموخت.
۲- با كودك با زبان ساده و قابل فهم حرف بزند نه با زبان علمي غليظ . البته اين امر مانع آن نيست كه مادر درست و صحيح حرف بزند.
۳- از كلماتي استفاده كند كه بيشتر مورد نياز كودكند.
۴- بيان عبارات سريع نباشد كه انتقالش به ذهن كودك با دشواري هايي همراه است .
۵- عبارات طولاني به كار نبرد .
۶- در حين صحبت اگر كودك دچار خطائي شد با فرمي آن را اصلاح كند .و كودك را تنبيه و تمسخر نكند .
۷- اصلاح تلفظ بايد از زماني شروع شود كه كودك صداهاي حروف را از هم تشخيص ميدهد .
۸- هرگز كلمه اي را به حساب اين كه از آن خوشش مي آيد غلط تلفظ نكنيم .
۹- در آموزش يك اسم نام اصلي و صحيح را بكار ببريم به عنوان مثال كلمه گوسفند را براي گوسفند به كار ببريم نه كلمه بع بعي را .
اما مـــــــادران براي آموزش زبان از چه روشهايي مي توانند استفاده كنند :
۱- بازي با حروف و در آوردن صداي آن از طريق بازي و يا بيان داستان .
۲- آموزش شعر، سروده هاي ساده كه الفاظ را قالبي به كودك منتقل مي كند در اين امر آثار مفيدي دارند.
۳- در آموزش زبان كودك را بايد تشويق كرد و هرگز نبايد گذاشت كه احساس عدم لياقت كند .
۴- خودداري از عيب جوئيهاي خشن، تنبيه، تمسخر در صورت اشتباهات تلفظي و دستوري.
۵- ايجاد انگيزه براي صحبت كردن كودك از طريق بي توجهي به شيوه هاي ديگر تفهيم و تفهم از جمله گريه و فرياد و يا اشاره.
منبع
52:

بيشتر خانواده ها به کودکان خود مي گويند که با غريبه ها صحبت نکن و چيزي از آنها نگير و دنبال آنها را نيفت و چيزهاي ديگري از همين قبيل.
اما من مي خواهم اينجا به اين نکته اشاره کنم که اين قبيل توصيه ها لازم است اما کافي نيست؛ چرا که بسياري از کساني که دست به سوء استفاده جنسي از کودک مي زنند به طور معمول جزو آشنايان کودک هستند.
به ياد داشته باشيد که کودکان به راحتي اعتماد مي کنند و حتما لازم نيست براي سوء استفاده جنسي از آنها فرد به زور متوسل شده باشد.
به هر حال شما بايد نکاتي را به کودکان تان بياموزيد مي توانيد با 9 توصيه زير شروع کنيد:
1) به کودکان بگوييد بدون حضور شما سوار ماشين هيچ کس حتي آشنايان نشوند.
2) تلاش کنيد دوستان کودکان تان و خانواده آنها را به خوبي بشناسيد.
3) رابطه مناسب عاطفي با کودکان برقرار کنيد و از آنان بخواهيد درباره سوالاتي که در ذهن خود دارند صحبت کنند و بگوييد که مسايل آنان براي شما بااهميت است.
4) به کودکان خود آموزش هاي ابتدايي جنسي را بدهيد و بگوييد هيچ کس حق ندارد قسمت هاي خصوصي بدن آنها را لمس کند.
5) اگر درباره شيوه بازگو کردن اين مسايل با کودک راحت نيستيد, اين نقش را به يک مشاور واگذار کنيد
6) ذکر اين نکته ضروري است که کودک بداند گاهي پزشکان براي معاينه ممکن است نقاط خصوصي بدن آنها را لمس کنند.
7) به بچه ها بگوييد رابطه جنسي ميان کودکان و افراد بزرگ تر برخلاف قانون محسوب مي شود.
8) به آنها ياد بدهيد در صورتي که هرگونه رفتار مشکوک را مشاهده کردند به شما اطلاع بدهند.
9) حواستان باشد درلحن گفتار اين آموزش ها دقت و مهارت کافي را کسب کنيد.
پرشین
53:
عواملي كه مي تواند باعث پرخاشگري كودك شود :
به نظر مزلو اولين چيزي كه باعث پرخاشگري كودك مي شود و سيستم عصبي مغز را به هم مي زند گرسنگي است كه يك نياز اوليه در انسان است .
كودكان بعد از اين كه گرسنگي شان رفع شود به فكر نياز هاي ديگرشان مثل بازي ، تماشاي برنامه كودك ، شكلات ، محبت ، امنيت و ... مي افتند.
علل پرخاشگري:
•كمبود محبت و توجه
بعضي از والدين براي كودك خود هر چه كه مي خواهد فراهم مي كنند و به سختي به خواسته هاي آنها «نه» مي گويند در واقع والدين فكر مي كنند كه اين گونه به كودك خود محبت و توجه كردند در صورتي كه كودك بايد در خانواده ياد بگيرد كه تمام خواسته هايش برآورده نمي شود و نااميدي را تجربه كند و بتواند اميدواري را در خود بپروراند و خود را با جامعه هماهنگ كند.از سن يك ونيم سالگي مي توانيد شروع به نه گفتن كنيد ان هم در برابر خواسته هاي نا معقول چون كودك از اين سن مي تواند درك كند.
براي محبت كردن:
فرزند خود را در آغوش بگيريد و بگوييد
مادر :دوستت دارم پسرم ، نوازشش كنيد
پدر : هر روز با او بازي كنيدو او را به خاطر بازي اش تحسين كنيد
در مقابل ديگران از او تعريف كنيد : دخترم به من كمك مي كنه وسايلش را جمع مي كنه.
در مقابل جمع با عصبانيت به او نگاه نكنيد و سرزنش نكنيدبلكه او را تاييد كنيد.
•محدود كردن او و جلوگيري از فعاليتي كه باعث مي شود او رشد كند.
پدرو مادران مستبد بيشتر باعث عصبانيت و پرخاشگري كودك خود مي شوند چون اين والدين زورگو هستند و از تنبيه( بدني ،عاطفي )هم استفاده مي كنند كه باعث پرخاشگري مي شود.
كودك دو ساله اي كه در مرحله اكتشاف و كنجكاوي است مادر سرش فرياد مي زند و جلوي نياز او را مي گيرد و بچه بدون اين كه بداند كه كارش بد بوده يا خوب نياز به پيشرفت ، فهميدن ، جستجو و.. كم مي شود و جاي خود را به پرخاشگري مي دهد چون كار ديگري از دستش بر نمي آيد.( فرزندان در هر مرحله اي از رشد نياز هاي متفاوتي دارند)
بهتر است والدين در اين موقعيت خود شان همراه كودك خود شوند و حواس او را به چيز ديگري كه برايش خطري ندارد جلب كند.
•كمبود اعتماد به نفس
اگر كودكي اعتماد به نفس نداشته باشد و نتواند به آنچه كه مي خواهد برسد پرخاشگري مي كند و براي اينكه احساس بي ارزشي و حقارت و ناتواني نكند پرخاشگري مي كند تا به حق خود برسد.
علي مداد تراش هانيه 6 ساله را برداشته و هانيه نمي تواند با گفتگو و به موقع خواسته خود را از علي بخواهد و قتي نمي تواند از زبان خود استفاده كند علي را عل مي دهدو كتك مي زند تا زا حق خود دفاع كند.
•تجربه هاي خشونت آميز(ديدن برنامه هاي خشونت آميز و درگيري هاي والدين)
پدرو مادري كه با لحن خشونت آميز با فرزند خود صحبت كند و خواستار اقتدار باشد به فرزند خود غير مستقيم ياد مي دهد كه اين گونه باشد.
بچه ها هر چه قدر فيلم هاي پرخاشگري ببينند و شما در مقابل آنها عكس العمل نشان دهيد آنها بيشتر مشتاق مي شوند چون از اين طريق توجه شما را نيز جلب مي كنند.اگر پدرو مادر با هم با پرخاشگري حرف بزنند.
اگر پدرو مادر با ديگران مثل دوستان ، اقوام و.... با پرخاشگري حرف بزنند.
بنابراين ديدن چنين صحنه ها و رفتارهايي باعث پرخاشگري مي شود.
منبع:همدردي
به نظر مزلو اولين چيزي كه باعث پرخاشگري كودك مي شود و سيستم عصبي مغز را به هم مي زند گرسنگي است كه يك نياز اوليه در انسان است .
كودكان بعد از اين كه گرسنگي شان رفع شود به فكر نياز هاي ديگرشان مثل بازي ، تماشاي برنامه كودك ، شكلات ، محبت ، امنيت و ... مي افتند.
علل پرخاشگري:
•كمبود محبت و توجه
بعضي از والدين براي كودك خود هر چه كه مي خواهد فراهم مي كنند و به سختي به خواسته هاي آنها «نه» مي گويند در واقع والدين فكر مي كنند كه اين گونه به كودك خود محبت و توجه كردند در صورتي كه كودك بايد در خانواده ياد بگيرد كه تمام خواسته هايش برآورده نمي شود و نااميدي را تجربه كند و بتواند اميدواري را در خود بپروراند و خود را با جامعه هماهنگ كند.از سن يك ونيم سالگي مي توانيد شروع به نه گفتن كنيد ان هم در برابر خواسته هاي نا معقول چون كودك از اين سن مي تواند درك كند.
براي محبت كردن:
فرزند خود را در آغوش بگيريد و بگوييد
مادر :دوستت دارم پسرم ، نوازشش كنيد
پدر : هر روز با او بازي كنيدو او را به خاطر بازي اش تحسين كنيد
در مقابل ديگران از او تعريف كنيد : دخترم به من كمك مي كنه وسايلش را جمع مي كنه.
در مقابل جمع با عصبانيت به او نگاه نكنيد و سرزنش نكنيدبلكه او را تاييد كنيد.
•محدود كردن او و جلوگيري از فعاليتي كه باعث مي شود او رشد كند.
پدرو مادران مستبد بيشتر باعث عصبانيت و پرخاشگري كودك خود مي شوند چون اين والدين زورگو هستند و از تنبيه( بدني ،عاطفي )هم استفاده مي كنند كه باعث پرخاشگري مي شود.
كودك دو ساله اي كه در مرحله اكتشاف و كنجكاوي است مادر سرش فرياد مي زند و جلوي نياز او را مي گيرد و بچه بدون اين كه بداند كه كارش بد بوده يا خوب نياز به پيشرفت ، فهميدن ، جستجو و.. كم مي شود و جاي خود را به پرخاشگري مي دهد چون كار ديگري از دستش بر نمي آيد.( فرزندان در هر مرحله اي از رشد نياز هاي متفاوتي دارند)
بهتر است والدين در اين موقعيت خود شان همراه كودك خود شوند و حواس او را به چيز ديگري كه برايش خطري ندارد جلب كند.
•كمبود اعتماد به نفس
اگر كودكي اعتماد به نفس نداشته باشد و نتواند به آنچه كه مي خواهد برسد پرخاشگري مي كند و براي اينكه احساس بي ارزشي و حقارت و ناتواني نكند پرخاشگري مي كند تا به حق خود برسد.
علي مداد تراش هانيه 6 ساله را برداشته و هانيه نمي تواند با گفتگو و به موقع خواسته خود را از علي بخواهد و قتي نمي تواند از زبان خود استفاده كند علي را عل مي دهدو كتك مي زند تا زا حق خود دفاع كند.
•تجربه هاي خشونت آميز(ديدن برنامه هاي خشونت آميز و درگيري هاي والدين)
پدرو مادري كه با لحن خشونت آميز با فرزند خود صحبت كند و خواستار اقتدار باشد به فرزند خود غير مستقيم ياد مي دهد كه اين گونه باشد.
بچه ها هر چه قدر فيلم هاي پرخاشگري ببينند و شما در مقابل آنها عكس العمل نشان دهيد آنها بيشتر مشتاق مي شوند چون از اين طريق توجه شما را نيز جلب مي كنند.اگر پدرو مادر با هم با پرخاشگري حرف بزنند.
اگر پدرو مادر با ديگران مثل دوستان ، اقوام و.... با پرخاشگري حرف بزنند.
بنابراين ديدن چنين صحنه ها و رفتارهايي باعث پرخاشگري مي شود.
منبع:همدردي
54:

- اگر لکنت زبان بیش از پنج سالگی طول بکشد، علاج شناختهشدهای برای آن وجود ندارد. اما شما میتوانید به کودکتان کمک کنید تا بر این مشکل در صحبت کردن غلبه کند.
- به کودکتان فشار نیاورید. تنها او را ترغیب کنید که صحبت کند و به او امکان دهید از این کار لذت ببرد.
- در جریان غذاخوردن گفتوگوهای خانوادگی بیشتری داشته باشید، البته توجه کنید که رادیو و تلویزیون خاموش باشد که حواس کودک پرت نشود.
- با دادن دستوراتی که ممکن است باعث دستپاچگی بیشتر کودكتان شود، او را نگران نکنید.
- اگر کودکتان آشفته یا عصبی است، او را به حرف زدن وادار نکنید.
- محیط خانه را آرام و صلحآمیز نگهدارید، و با کودكتان با لحنی واضح، آرام و بدون شتاب صحبت کنید.
- هنگامی که کودكتان صحبت میکند، تماس چشمیتان را با او حفظ کنید، و اگر لکنت او شروع شد، تشویش و بیتابی را از خود بروز ندهید.
- به کودكتان اجازه دهید که حرفش را تمام کند، و سخن او را قطع یا تصحیح نکنید.
55:
وقتي صحبت از مشورت مي شود، اولين چيزي كه به نظر مي رسد اين است كه كسي مشكل يا مسئله اي دارد و درباره آن با كسي كه بيشتر مي داند صحبت مي كند تا مشكلش حل شود.
مشورت را به معني صلاح انديشي و كنكاش درباره يك موضوع هم مي دانند و مشاوره به معني با هم مشورت كردن به كار مي رود.به طور كلي مشاوره يا در فرهنگ هاي علوم رفتاري به اين ترتيب تعريف شده است:
" بحث و بررسي عميق مشكلاتي كه فرد با آنها مواجه است. معمولاً فرد پس از گفت و گو درباره مشكلاتش با مشاور، به راه حلي دست مي يابد."
مشكل فرد نيز ممكن است در زمينه هاي مختلف باشد. حالا بر مي گرديم به سؤال اول كه آيا مي شود با فرزند هم مشورت كرد. نكته اي كه ممكن است قبل از پاسخ به ذهن برسد اين است كه مگر فرزند مي تواند در مقام مشاور قرار گيرد؟ يا مگر فرزند مي تواند كمك كند تا مشكل ما حل شود؟
اصلاً ببينيم مشكل يا مسئله يعني چه و بعد درباره اين پرسش ها گفت و گو كنيم. "مشكل يا مسئله به هر وضع پيچيده حقيقي يا ساختگي مي گويند كه حل آن مستلزم فعاليت فكري است."
بنابراين حالا مي توانيم به اين پرسش كه " آيا مي شود با فرزند مشورت كرد؟" بهتر پاسخ بگوييم.
ما به عنوان والدين معمولاً در برابر مشكلاتي قرار مي گيريم كه به طور حقيقي و واقعي ، يا به صورت ساختگي و بنا به مصلحت مي تواند از طريق مشورت با فرزند حل شود و اين مشورت علاوه بر حل مشكل ، فايده هاي ديگري نيز در بردارد.
والدين، مربيان و همه كساني كه به نوعي با كودك و نوجوان سروكار دارند، براي كار و زندگي و رابطه با كودك يا نوجوان به اموري برمي خورند كه نياز به تصميم گيري دارد. طبيعي است كه بزرگترها اگر به نقش و اهميت مشورت يا كوچكترها پي نبرده باشند، مي توانند به راحتي براي آنها تصميم بگيرند. اما آيا هميشه اين تصميم گيري ها بهترين و درست ترين تصميم هاست؟
و حتي اگر چنين باشد ، آيا اين حركت ، اعتماد به نفس و رشد شخصيت فرزند را دچار اختلال نمي كند؟
يعني آيا فرزند به جايي نمي رسد كه احساس كند هيچ نقشي در زندگي خود ندارد و ديگران براي او تصميم مي گيرند؟
پس به والدين و بزرگترها سفارش مي كنيم مشورت با فرزند را جدي بگيرند و آن را عامل مهمي در رشد شخصيت او بدانند.
فقط در مشورت به نكات زير توجه كنيد:
- مشورت بايد با توجه به سن فرزند، ميزان تجربه و اطلاعات او صورت گيرد. يعني اموري كه مربوط به او نيست و يا او اطلاعات لازم را براي اظهار نظر درباره اش ندارد، با او در ميان نگذاريد.
- در اصولي كه به آن باور داريد و نمي توانيد تغييري در عقيده خود بدهيد مشورت نكنيد.
- خود را آماده پذيرش نظر فرزندتان بكنيد. پس به جاي نظرخواهي به طور مطلق ، او را در برابر دو امر مساوي قرار دهيد تا يكي را انتخاب كند. مثلاً نپرسيد " به نظر تو در تعطيلات چه كار كنيم؟"
بلكه دو كار را كه مي توانيد - در تعطيلات انجام دهيد مطرح كنيد و از او بخواهيد يكي را انتخاب كند.
- در مشورت با فرزند به او كمك كنيد تا ياد بگيرد جوانب مختلف يك موضوع را بسنجد بعد تصميم بگيرد.
- به فرزند كمك كنيد تا درك كند كه نظر مشورتي دادن به منزله نظر نهايي نيست.
منبع:سایت تبیان
مشورت را به معني صلاح انديشي و كنكاش درباره يك موضوع هم مي دانند و مشاوره به معني با هم مشورت كردن به كار مي رود.به طور كلي مشاوره يا در فرهنگ هاي علوم رفتاري به اين ترتيب تعريف شده است:
" بحث و بررسي عميق مشكلاتي كه فرد با آنها مواجه است. معمولاً فرد پس از گفت و گو درباره مشكلاتش با مشاور، به راه حلي دست مي يابد."
مشكل فرد نيز ممكن است در زمينه هاي مختلف باشد. حالا بر مي گرديم به سؤال اول كه آيا مي شود با فرزند هم مشورت كرد. نكته اي كه ممكن است قبل از پاسخ به ذهن برسد اين است كه مگر فرزند مي تواند در مقام مشاور قرار گيرد؟ يا مگر فرزند مي تواند كمك كند تا مشكل ما حل شود؟
اصلاً ببينيم مشكل يا مسئله يعني چه و بعد درباره اين پرسش ها گفت و گو كنيم. "مشكل يا مسئله به هر وضع پيچيده حقيقي يا ساختگي مي گويند كه حل آن مستلزم فعاليت فكري است."
بنابراين حالا مي توانيم به اين پرسش كه " آيا مي شود با فرزند مشورت كرد؟" بهتر پاسخ بگوييم.
ما به عنوان والدين معمولاً در برابر مشكلاتي قرار مي گيريم كه به طور حقيقي و واقعي ، يا به صورت ساختگي و بنا به مصلحت مي تواند از طريق مشورت با فرزند حل شود و اين مشورت علاوه بر حل مشكل ، فايده هاي ديگري نيز در بردارد.
والدين، مربيان و همه كساني كه به نوعي با كودك و نوجوان سروكار دارند، براي كار و زندگي و رابطه با كودك يا نوجوان به اموري برمي خورند كه نياز به تصميم گيري دارد. طبيعي است كه بزرگترها اگر به نقش و اهميت مشورت يا كوچكترها پي نبرده باشند، مي توانند به راحتي براي آنها تصميم بگيرند. اما آيا هميشه اين تصميم گيري ها بهترين و درست ترين تصميم هاست؟
و حتي اگر چنين باشد ، آيا اين حركت ، اعتماد به نفس و رشد شخصيت فرزند را دچار اختلال نمي كند؟
يعني آيا فرزند به جايي نمي رسد كه احساس كند هيچ نقشي در زندگي خود ندارد و ديگران براي او تصميم مي گيرند؟
پس به والدين و بزرگترها سفارش مي كنيم مشورت با فرزند را جدي بگيرند و آن را عامل مهمي در رشد شخصيت او بدانند.
فقط در مشورت به نكات زير توجه كنيد:
- مشورت بايد با توجه به سن فرزند، ميزان تجربه و اطلاعات او صورت گيرد. يعني اموري كه مربوط به او نيست و يا او اطلاعات لازم را براي اظهار نظر درباره اش ندارد، با او در ميان نگذاريد.
- در اصولي كه به آن باور داريد و نمي توانيد تغييري در عقيده خود بدهيد مشورت نكنيد.
- خود را آماده پذيرش نظر فرزندتان بكنيد. پس به جاي نظرخواهي به طور مطلق ، او را در برابر دو امر مساوي قرار دهيد تا يكي را انتخاب كند. مثلاً نپرسيد " به نظر تو در تعطيلات چه كار كنيم؟"
بلكه دو كار را كه مي توانيد - در تعطيلات انجام دهيد مطرح كنيد و از او بخواهيد يكي را انتخاب كند.
- در مشورت با فرزند به او كمك كنيد تا ياد بگيرد جوانب مختلف يك موضوع را بسنجد بعد تصميم بگيرد.
- به فرزند كمك كنيد تا درك كند كه نظر مشورتي دادن به منزله نظر نهايي نيست.
منبع:سایت تبیان
56:
تقویت عزت نفس کودکان
میگویند کودکان بزهکار به توجه ، محبت و پذیرش بیشتری نیاز دارند. اغلب آنان احساس انزوا و جدایی میکنند که این امر آسیب پذیری آنان را نیز افزایش میدهد. به عبارت دیگر کودکانی که دارای حس خود ارزشی هستند کمتر دچار بزهکاری میشوند. بنابراین برای تقویت عزت نفس در کودکان چه باید کرد؟ برای انجام این مهم چهار رکن وجود دارد: محبت ، زمان ، انضباط ، پذیرش.
- بیشتر اوقات دوست داشتن کودکان خیلی ساده و آسان است و در برخی مواقع مشکل.
- ابراز محبت به کودکی که پیوسته بی تربیت ، ناسازگار و بدخلق است، همچون بیشتر کودکانی که دوران بلوغ را سپری میکنند، سخت است.
- جالب است بدانیم در این زمان او به محبت بیشتری نیاز دارد. والدینی که هم در دوران سرکشی و ستیز کودکان و هم در دورانی که کودکان نوپا میباشند و از شیرینی خاصی برخوردارند به آنان توجه میکنند در واقع پایه عزت نفس کودکانشان را میسازند.
- وقتی را که با کودکتان میگذرانید یکی دیگر از مواردی است که برای تقویت عزت نفس او مهم است. کودکان به زمان با کیفیت نیاز دارند. آنان به شما نیاز دارند تا در حیاط مدرسه و بازی و حتی در برخی زمانهای معمولی در کنارشان باشید. این بدین معنا نیست که شما باید کاملاً در همه احوال مراقب کودکانتان باشید. اغلب برای بیشتر کودکان فقط حضور والدین در خانواده کافی است.
- گاهی اوقات مشغله کاری در بیرون از خانه به قدری زیاد است که مجبوریم زمان خیلی کمی را با کودکانمان بگذرانیم هیچ چیز مشکلتر از این نیست که برای بودن با کودک زمان کافی پیدا کنیم، ولی باید بدانیم که این زمان برای رشد کودک اهمیت دارد.
تقویت عزت نفس با پذیرش
- یکی دیگر از ارکان عزت نفس در کودکان «پذیرش» است که انجام آن دشوار است. برای والدین طبیعی است که نسبت به کودکانشان امیدواری زیادی داشته باشند. همه ما دوست داریم که کودکانمان دارای تحصیلات دانشگاهی بوده و یا بهترین شاگرد در کلاس درس باشند.
- ما از کودکانمان انتظارات زیادی داریم ولی آنان بیشتر انتظارات ما را برآورده نمیکنند. یکی از روشهای مهم تقویت عزت نفس، پذیرش کودکان در همه شرایط است.
- هر کودکی دارای مشخصه منحصر به فرد خویش است و از نقاط ضعف و قوت برخوردار است. بطور یقین ما باید انتظار داشته باشیم که کودکانمان تا آنجا که میتوانند تلاش کنند. در هر صورت چه آنان در کاری به راحتی موفق شوند یا به سختی در انجام آن موفق شوند، تشویق کارهایشان و تصدیق قوه خود ارزشی برای آنان بسیار ضروری است.
- تا آنجایی که میتوانید وقت زیادی را با کودکتان بگذرانید. اگر شما بیش از یک فرزند دارید سعی کنید طوری وقت خود را تقسیم کنید که به هر یک از فرزندانتان زمان کافی اختصاص یابد. گرچه تنظیم زمان بندی بدین شکل مشکل است، ولی این مسئله برای رشد کودک ضروری است حتی اگر لازم باشد از فعالیتهای دیگر زندگی خود صرف نظر کنید.
- همیشه سعی کنید در لحظههای مهم زندگی فرزندانتان حاضر باشید. حضور در بازیهای مدرسهای ، مراسم اعطای جوایز و … لحظات مهمی هستند که طبیعتاً کودکان دوست دارند با شما سهیم شوند.
آموزههای روان شناختی تقویت عزت نفس
- به کودکان خود امیدوار باشید.
- به جای نصیحت کردن آنان برای انتخابهای بد ، انتخاب خود آنان را مورد تمجید قرار دهید.
- همه کودکان دچار اشتباه میشوند. به کودکان کمک کنید که از اشتباهات خود پلی برای موفقیت بسازند.
- به احساسات کودکانتان احترام بگذارید. هرگز نسبت به تردیدها ، ترسها ، عقاید و افکار آنان بی اهمیت نباشید.
- قوانین روشنی را تنظیم کنید و آنان را اجرا کنید. سعی نکنید در اجرای آن از تنبیههای مختلف استفاده کنید.
- کودکان اشتباه خواهند کرد و هیچکس همیشه از تمام قوانین پیروی نخواهد کرد. محدودیتها را استوار ولی دوستانه اجرا کنید.
- پیشرفت کودکانتان را ارج نهید. کودکانتان باید بدانند که شما از آنان انتظار تلاش فراوان دارید ولی ظرفیتهای آنان را نیز میشناسید. پیشرفتهای آنان را تمجید کنید و هرگز آنها را به خاطر اشتباهاتشان شرمسار نکنید.
- عقاید و ارزشهای خود را با کودکانتان در میان بگذارید. با آنان صحبت کنید و به صحبتهایشان گوش فرا دهید تا بدین وسیله به آنها اعتماد به نفس بدهید.
57:
روشهايي ديگر به جاي تنبيه
1- همواره به نيازهاي زمينهاي كودك توجه كنيد.
(موقعي كه درصف منتظر هستيد، به كودك وسيلهاي بدهييد تا بازي كند يا سرگرم شود).
2- به كودك اطلاعات بدهيد و دلايل خود را توضيح دهيد.
(اگر روي ديوار را خط خطي يا نقاشي ميكند براي وي توضيح دهيد كه چرا فقط از كاغذ براي نقاضي و رنگ كردن استفاده ميكنيم).
3- احساس زيربنايي و زمينهاي را در كودكتان جستجو كنيد.
(اگر كودك شما نسبت به خواهر كوچكترش خشم نشان ميدهد و او را كتك ميزند وي را تشويق كنيد خشم و حسادت خود را به روش بيضررتري نشان دهد).
4- محيط را تغيير دهيد اغلب اوقات ايجاد تغيير در محيط آسانتر از تغيير دادن كودك است.
(اگر كودك شما مرتباً وسايلي را از كمد بيرون ميآورد، درب كمد را قفل كنيد. اگر وسايل تزئيني جلوي تلويزيون را جابجا ميكند، جاي آن وسايل را عوض كنيد).
5- راههاي جايگزين بهتر و قابل قبولتري پيدا كنيد. به رفتار كودكتان تغيير جهت دهيد. مستقيماً به او نگوييد اين كار را انجام بده، بلكه به او بگوييد در عوض كجا ميتواند اين كار را انجام دهد.
(اگر نميخواهيد كودك شما در اتاق پذيرايي توپ بازي كند مستقيماً به او نه نگوييد، بلكه بگوئيد اين كار را ميتواند در حياط انجام دهد).
6- به او عملاً نشان دهيد كه ميخواهيد چگونه رفتار كند.
(اگر بچه شما دم گربه را ميكشد، به او نشان دهيد چگونه بايد يك گربه را نوازش كرد. عملاً اين كار را انجام دهيد و فقط به گفتن اكتفا نكنيد).
7- به جاي دستور دادن به وي قدرت انتخاب بدهيد. تصميمگيري به كودك امكان اختيار ميدهد ولي فرمان دادن باعث جنگ قدرت ميان او و شما ميشود.
(دلت ميخواهد دندانهايت را قبل از پوشيدن لباس خواب مسواك بزني يا بعد از آن؟
به جاي اينكه به او بگوييد: برو دندانهايت را مسواك كن).
8- گاهي نيز تخفيفهاي كوچكي به كودكتان بدهيد.
(چون خسته هستي ميتواني امشب مسواك نزني).
9- زماني را براي آماده شدن اختصاص دهيد.
(اگر قرار است شب به ميهماني برويد، از قبل و به طور مشخص به او بياموزيد كه از وي انتظار داريد چگونه رفتار كند. اجراي نقش به صورت بازي ميتواند كودك را براي موقعيتهاي دشوار آماده كند).
10- احساس خود را بيان كنيد. اجازه بدهيد بچهها بدانند رفتارشان چه تاثيري بر شما گذاشته است.
(از جمع كردن خرده نان كه بر كف اتاق ريخته شده خسته شدم).
11- حتيآلمقدور اجازه دهيد پيامدهاي طبيعي رفتار كودك رخ بدهد. بيش از حد وي را نجات ندهيد.
(اگر كودك شما حوله خيسش را پس از استحمام براي خشك شدن آويزان نكرده است، خودش روز بعد با حوله خيس مواجه خواهد شد. اگر لباسهايش را پس از برگشتن از مدرسه سرجاي خود نگذاشته است طبيعتاً فردا براي يافتن آنها دچار مشكل خواهد شد و با تاخير به مدرسه خواهد رسيد).
12- در موقع لزوم محكم باشيد.
(اگر كودك شما اصرار دارد هنگام عبور از خيابان دست شما را رها كرده و بدود، محكم دست او را بچسبيد و نگهداريد. در عين حال كه خطرات كارش را نيز شرح ميدهيد).
13- كودك خود را بغل كنيد. كودكاني كه پرخاشگرانه و نامتناسب رفتار ميكنند، از آغوش گرفتن و بغل كردن به روش حمايتي و محبت آميز سود ميبرند. اين عمل به آنها فرصت ميدهد احساسات حبس شده خود را از طريق اشك رها كنند.
14- دقايقي را با كودك خود بگذرانيد. زماني را براي گوش كردن به او، مشاركت در احساسات، بغل كردن و حل تعارضات بگذاريد.
15- وقتي را براي بازي كردن با او بگذاريد. خيلي از موقعيتهاي تعارضزا را ميتوان به بازي تبديل كرد.
(بياييد در حالي كه فكر ميكنيم هفت كوتوله هستيم، اينجا را تميز كنيم. بيا دندانهاي يكديگر را مسواك بزنيم).
16- خنده و شوخي را جايگزين شدت عمل كنيد.
(اگر كودكتان از دست شما عصباني است، او را تشويق كنيد خشم خود را از طريق يك بازي جنگي به شما نشان دهد. خنده كمك ميكند خشم و احساس ناتواني وي تخفيف يابد.
17- با هم بحث و تبادلنظر كنيد.
(اگر آماده هستيد زمين بازي را ترك كنيد و كودك شما هنوز ميخواهد ادامه دهد به يك توافق درباره ساعت بازي برسيد).
18- تعارضات موجود را به صورت دو طرفه و مشاركتي حل كنيد. راجع به تعارضاتي كه با كودكتان داريد صحبت كنيد، نيازهاي خود را مشخص نماييد و از وي براي پيدا كردن راه حل كمك بخواهيد. قوانين را با هم مشخص كنيد و جلسات خانوادگي تشكيل دهيد.
19- انتظارات خود را تعديل كنيد. بچههاي كوچك نيازها و احساسات شديدي دارند. آنها به طور طبيعي پر سر و صدا، كنجكاو و نامرتب، كمطاقت، پرتوقع، فراموشكار، ترسو، خودمحور و سرشار از انرژي هستند. سعي كنيد آنها را همانگونه كه هستند بپذيريد.
20- زماني را براي خودتان كنار بگذاريد. در مواردي كه شرايط براي شما قابل تحمل نيست اتاق را ترك كنيد و براي كسب مجدد آرامش و قضاوت صحيح، هر كاري لازم است انجام دهيد.
تهیه شده توسط:
" انجمن روانپزشکی کودک ونوجوان ایران "
1- همواره به نيازهاي زمينهاي كودك توجه كنيد.
(موقعي كه درصف منتظر هستيد، به كودك وسيلهاي بدهييد تا بازي كند يا سرگرم شود).
2- به كودك اطلاعات بدهيد و دلايل خود را توضيح دهيد.
(اگر روي ديوار را خط خطي يا نقاشي ميكند براي وي توضيح دهيد كه چرا فقط از كاغذ براي نقاضي و رنگ كردن استفاده ميكنيم).
3- احساس زيربنايي و زمينهاي را در كودكتان جستجو كنيد.
(اگر كودك شما نسبت به خواهر كوچكترش خشم نشان ميدهد و او را كتك ميزند وي را تشويق كنيد خشم و حسادت خود را به روش بيضررتري نشان دهد).
4- محيط را تغيير دهيد اغلب اوقات ايجاد تغيير در محيط آسانتر از تغيير دادن كودك است.
(اگر كودك شما مرتباً وسايلي را از كمد بيرون ميآورد، درب كمد را قفل كنيد. اگر وسايل تزئيني جلوي تلويزيون را جابجا ميكند، جاي آن وسايل را عوض كنيد).
5- راههاي جايگزين بهتر و قابل قبولتري پيدا كنيد. به رفتار كودكتان تغيير جهت دهيد. مستقيماً به او نگوييد اين كار را انجام بده، بلكه به او بگوييد در عوض كجا ميتواند اين كار را انجام دهد.
(اگر نميخواهيد كودك شما در اتاق پذيرايي توپ بازي كند مستقيماً به او نه نگوييد، بلكه بگوئيد اين كار را ميتواند در حياط انجام دهد).
6- به او عملاً نشان دهيد كه ميخواهيد چگونه رفتار كند.
(اگر بچه شما دم گربه را ميكشد، به او نشان دهيد چگونه بايد يك گربه را نوازش كرد. عملاً اين كار را انجام دهيد و فقط به گفتن اكتفا نكنيد).
7- به جاي دستور دادن به وي قدرت انتخاب بدهيد. تصميمگيري به كودك امكان اختيار ميدهد ولي فرمان دادن باعث جنگ قدرت ميان او و شما ميشود.
(دلت ميخواهد دندانهايت را قبل از پوشيدن لباس خواب مسواك بزني يا بعد از آن؟
به جاي اينكه به او بگوييد: برو دندانهايت را مسواك كن).
8- گاهي نيز تخفيفهاي كوچكي به كودكتان بدهيد.
(چون خسته هستي ميتواني امشب مسواك نزني).
9- زماني را براي آماده شدن اختصاص دهيد.
(اگر قرار است شب به ميهماني برويد، از قبل و به طور مشخص به او بياموزيد كه از وي انتظار داريد چگونه رفتار كند. اجراي نقش به صورت بازي ميتواند كودك را براي موقعيتهاي دشوار آماده كند).
10- احساس خود را بيان كنيد. اجازه بدهيد بچهها بدانند رفتارشان چه تاثيري بر شما گذاشته است.
(از جمع كردن خرده نان كه بر كف اتاق ريخته شده خسته شدم).
11- حتيآلمقدور اجازه دهيد پيامدهاي طبيعي رفتار كودك رخ بدهد. بيش از حد وي را نجات ندهيد.
(اگر كودك شما حوله خيسش را پس از استحمام براي خشك شدن آويزان نكرده است، خودش روز بعد با حوله خيس مواجه خواهد شد. اگر لباسهايش را پس از برگشتن از مدرسه سرجاي خود نگذاشته است طبيعتاً فردا براي يافتن آنها دچار مشكل خواهد شد و با تاخير به مدرسه خواهد رسيد).
12- در موقع لزوم محكم باشيد.
(اگر كودك شما اصرار دارد هنگام عبور از خيابان دست شما را رها كرده و بدود، محكم دست او را بچسبيد و نگهداريد. در عين حال كه خطرات كارش را نيز شرح ميدهيد).
13- كودك خود را بغل كنيد. كودكاني كه پرخاشگرانه و نامتناسب رفتار ميكنند، از آغوش گرفتن و بغل كردن به روش حمايتي و محبت آميز سود ميبرند. اين عمل به آنها فرصت ميدهد احساسات حبس شده خود را از طريق اشك رها كنند.
14- دقايقي را با كودك خود بگذرانيد. زماني را براي گوش كردن به او، مشاركت در احساسات، بغل كردن و حل تعارضات بگذاريد.
15- وقتي را براي بازي كردن با او بگذاريد. خيلي از موقعيتهاي تعارضزا را ميتوان به بازي تبديل كرد.
(بياييد در حالي كه فكر ميكنيم هفت كوتوله هستيم، اينجا را تميز كنيم. بيا دندانهاي يكديگر را مسواك بزنيم).
16- خنده و شوخي را جايگزين شدت عمل كنيد.
(اگر كودكتان از دست شما عصباني است، او را تشويق كنيد خشم خود را از طريق يك بازي جنگي به شما نشان دهد. خنده كمك ميكند خشم و احساس ناتواني وي تخفيف يابد.
17- با هم بحث و تبادلنظر كنيد.
(اگر آماده هستيد زمين بازي را ترك كنيد و كودك شما هنوز ميخواهد ادامه دهد به يك توافق درباره ساعت بازي برسيد).
18- تعارضات موجود را به صورت دو طرفه و مشاركتي حل كنيد. راجع به تعارضاتي كه با كودكتان داريد صحبت كنيد، نيازهاي خود را مشخص نماييد و از وي براي پيدا كردن راه حل كمك بخواهيد. قوانين را با هم مشخص كنيد و جلسات خانوادگي تشكيل دهيد.
19- انتظارات خود را تعديل كنيد. بچههاي كوچك نيازها و احساسات شديدي دارند. آنها به طور طبيعي پر سر و صدا، كنجكاو و نامرتب، كمطاقت، پرتوقع، فراموشكار، ترسو، خودمحور و سرشار از انرژي هستند. سعي كنيد آنها را همانگونه كه هستند بپذيريد.
20- زماني را براي خودتان كنار بگذاريد. در مواردي كه شرايط براي شما قابل تحمل نيست اتاق را ترك كنيد و براي كسب مجدد آرامش و قضاوت صحيح، هر كاري لازم است انجام دهيد.
تهیه شده توسط:
" انجمن روانپزشکی کودک ونوجوان ایران "
58:
مسئولش کنید تا بزرگ شود

مسئله تقسیم کارهای منزل از جمله مسائلی است که جایگاه مهمی را در زندگی خانوادگی به خود اختصاص داده و در اغلب موارد، به ویژه در میان زوجها، باعث بروز تنش میشود. جالب است بدانید که مادران در بسیاری از موارد، همکاری فرزندان را رد میکنند. چون معتقدند هماهنگ شدن با فرزند انرژی زیادی میگیرد و بهتر است خودشان به جای فرزندانشان کارهای خانه را انجام دهند.
اما وقتی خستگی عارض میشود به ناچار وظایف به فرزند سپرده میشود. البته به این موضوع توجه داشته باشید که بهطور حتم، سپردن وظایف به دیگری در هر خانواده، متفاوت و عوامل فرهنگی در آن بسیار موثر است. این عقیده شاید در بسیاری از خانوادهها نیز جا افتاده باشد که کارهای خانه و مراقبت از فرزندان کوچکتر وظیفه دختر بزرگ است. اما به طور کل سپردن وظایف به فرزند، به معنی «بردگی کشیدن» از کودکان نیست.
کودکان و نوجوانان نیاز به امنیت دارند. اگر آنها حس کنند که مادر در کنار آنها نیست و خودشان مسول انجام تمامی وظایفاند، رابطه مادر و فرزند تخریب خواهد شد.
بین کم و زیاد، مطمئناً باید حد اعتدال را انتخاب و رعایت کرد. کودکان و نوجوانان نیاز به امنیت دارند.
اگر آنها حس کنند که مادر در کنار آنها نیست و خودشان مسئول انجام تمامی وظایفاند، رابطه مادر و فرزند تخریب خواهد شد ؛ اما این موضوع که مادر تمامی وظایف را نیز بر عهده بگیرد کار صحیحی نیست. کودکان بر حسب سن و سالی که دارند، میتوانند مسولیتپذیر باشند. بدون ترس باید از آنها بخواهیم کارهایی را انجام دهند.
به این ترتیب آنها را نیز در زندگی خانوادگی دخیل میکنیم. این موضوع سبب میشود آنها خستگی مادر و پدر را درک و در عین حال خود را جزیی از خانه و خانواده محسوب کنند. فراموش نکنید هرگز کار در منزل را نباید به عنوان تنبیه به کودکان تحمیل کرد. از سنین پایین، کارهای لذتبخش مثل شیرینی پختن را به فرزندانتان بسپارید و در عین حال در کنارشان باشید. اجازه دهید آنها این موضوع را در ذهنشان بپرورانند که به لطف آنها، خانواده شیرینی میخورند.
آموختن وظایف شهروندی یعنی مسئول بودن در قبال خود و دیگران، از خانواده آغاز میشود. جایگاه فرزند در خانواده و وظایفی که بر عهده میگیرد، در آیندهاش تاثیر میگذارد. جالب است بدانید بسیاری از والدینی که وظایف را بر دوش کودکان و نوجوانان نمیگذارند و ترجیح میدهند خود به جای آنها کار کنند، به طور ناخودآگاه تمایل دارند فرزندان را وابسته به خود نگاه دارند.
دخالت دادن آنها باعث می شود خستگی مادر و پدر را درک و در عین حال خود را جزیی از خانه و خانواده محسوب کنند.
تقسیم وظایف و نقشها، همیشه ساده نیست. ممکن است باعث بروز تنش میان خواهر و برادرها شود و حتی حسادت برانگیزد. بهطور معمول وظایف بیشتر به دختران و فرزندان اول سپرده میشود. مثلا در نوجوانی، فرزندتان انجام کارها را رد میکند. حقیقت این است که نوجوان نمیداند باید از کجا شروع کند، پس بهتر است وظایف را به او یادآوری کنید.
تقسیم وظایف خانوادگی، نوعی گفت و گو میباشد. گفتوگویی که به جایگاه و نحوه رفتار هر فرد با دیگری بستگی دارد.
بهترین روش آن است که هر گاه وظیفهای را به فرزندانتان میسپارید سوالی را نیز از خود بپرسید. بهطور مثال: «اگر به او بگویم جورابهای کثیفت را بشور، به من چه خواهد گفت؟ اگر من (مادرش) در 25 سالگی او مجبور باشم همچنان جورابهایش را بشویم، او به من چه خواهد گفت؟ »
منبع: ماهنامه آموزشی کودک
59:
غذاهایی برای کودکان بیش فعال
آیا برای کودک شما سخت است که ساعتها سر کلاس بنشیند و هنوز عادت دارد که از در و دیوار بالا برود؟ و آیا شما نگران این موضوع هستید؟
بیش فعالی یک اختلال رفتاری در کودکان است که به راحتی قابل درمان میباشد و از علایم آن میتوان عدم تمرکز را نام برد. امروزه پزشکان و والدین بدنبال درمان این بیماری از طریق دارو هستند و دلیل آنها این است که دارو بیماری را سریعتر کنترل مینماید اما بنا به گفته دکتر مارشیا زیمرمن محقق دانشگاه استنفورد در آمریکا دارو مشکل اصلی را درمان نمیکند و وقتی که کودک برای مدتی تحت معالجه باشد، عوارض جانبی آن بروز میکند و باید برای از بین بردن این عوارض دوز دارو را بالا برد. طبق گفته دکتر زیمرمن استفاده از مواد غذایی درمان بهتری برای بیماری بیش فعالی میباشد.
اسیدهای چرب ضروری
تنها اسید چربی که برای کودکان بیش فعال وجود دارد امگا 3 میباشد. مطالعات نشان داده است که در بچههای بیش فعال و یا آنهایی که در یادگیری و دقت در کارها مشکل دارند میزان اسیدهای چرب اندک است.
برای رسیدن اطلاعات از یک سیناپس به سیناپس دیگر یک چربی صحیح میتواند موثر باشد. مطالعات نشان داده است که بین سلولهای مغز کودکان بیش فعال ارتباط صحیحح صورت نمیگیرد.
در مغز این نوع کودکان پیغام فرستاده میشود ولی به منطقهای که باید برسد نمیرسد و بنظر میرسد که به قسمتی که فرستنده پیام بوده برمیگردد. در این فرایند اسید چرب به مغز کمک میکند که پیغام فرستاده شده از طریق ارتباط بین سیناپسها به منطقه مورد نظر برسد.
ماهی، تخم کتان و دانهها، منابعی غنی از اسیدهای چرب هستند. یکی از بهترین اسیدهای چرب امگا 3 است. روغن ماهی یکی از بهترین منابعی است که میتواند به کودکان بیش فعال کمک نماید. اسید چربی که در تخمکتان میباشد نیز برای این بیماری مناسب هستند ولی بدن باید آنها را برای اینکه مفیدتر باشند تغییر دهد .
ویتامین ب کومپلکس(vitamin B complex)
ویتامینهای خانواده B فعالیت نرونها را بیشتر میکند و برای کاهش استرس بسیار مناسب هستند. معمولاً ویتامینهای خانواده B هیچ مشکلی برای فرد بوجود نمیآورند اما برای اطمینان بیشتر بهتر است قبل از استفاده با پزشک مشورت نمایید.
منابع خوب و غنی برای ویتامین B شامل حبوبات، نان، برنج، شیر، تخم مرغ، گوشت، ماهی، میوه و سویا میباشد.
پروتئین
اگر روزانه به جای مصرف کافئین دو تکه ماهی بخورید متوجه میشوید که پروتئین، انرژی شما را ثابت نگه میدارد. همین موضوع نیز میتواند برای کودکان بیش فعال صدق کند و با مقداری پروتئین انرژی آنها ثابت میماند. به همین منظور کلینیک تغذیه به والدین توصیه کرده است که در غذاهای روزانه و حتی صبحانه به کودکان خود پروتئین بدهند.
برای گنجاندن پروتئین در غذا نیاز به پختن چیز خاصی ندارید و میتوانید نیاز خود را با مقداری پنیر و نان، تخممرغ و ماست کم چرب برآورده سازید. همچنین میتوانید از کره، آجیل و کیک نیز برای عصرانه کودکان استفاده کنید.
کلسیم و منیزیم
به کودکان خود یک لیوان شیر و یا مقدار زیادی سبزی بدهید. شیر همانطور که باعث محکم شدن استخوانها میشود، از سلولهای ذهن محافظت مینماید و به سیستم عصبی مخصوصاً برای انتقال پیام که فعالیت کودکان را افزایش میدهد کمک مینماید.
منیزیم نیز تاثیری آرامش بخش بر روی سیستم عصبی دارد و به عملکرد ماهیچهها و فعالیتهای عصبی کمک میکند و در سوخت و ساز انرژی درگیر میشود.
برای درمان بیماری بیش فعالی میتوان موادی را که حاوی کلسیم و منیزیم هستند مصرف نمود که این مواد را میتوان در بسیاری از غذاها پیدا نمود.
شیر و فرآوردههای آن منبعی غنی از کلسیم هستند. گیاهان سبز نظیر کلم بروکلی و کاهو و همه دانهها حاوی این ماده میباشند. سبزیهایی مانند اسفناج و مواد غذایی مانند لوبیا، آجیل، و همه دانهها نیز منبعی بسیار خوب برای منیزیم به حساب میآیند.
مواد معدنی
مواد معدنی موادی مغذی هستند که بدن هر روزه به میزان کم به آنها نیاز دارد. مواد معدنی که میتوانند به کودکان بیش فعال کمک نمایند مس و آهن هستند. مطالعات نشان دادهاند که میزان مس موجود در بدن کودکان بیش فعال، در مقایسه با کودکانی که بیش فعالی ندارند بسیار اندک است.
مواد معدنی را میتوان در میوهها، سبزیجات و فرآورده های دامییافت. اما بسیاری از مشاوران تغذیه مکملهایی فاقد شکر را پیشنهاد کردهاند.
60:
جويدن ناخن يك اختلال محسوب مي شود.
اگر چه روان شناسان علل اين اختلال را نامعلوم مى دانند، اما معتقد هستند كه جويدن ناخن يك واكنش رواني به احساس اضطراب، تنش، خستگى، بى حوصلگى و بي توجهي از سوي والدين و اطرافيان نزديك است. اين مشكل معمولاً از سه سالگى شروع مى شود و ميزان بروز آن به تدريج تا ۱۲ سالگى افزايش مى يابد. گاه نيز كودك چنين رفتاري را از والدين خود الگو گيري مي كند و به تدريج آن را به صورت عادتي لذت بخش و آرامش بخش ادامه مي دهد. منظور از عادت، رفتارى مقاوم شده است كه بارها و بارها تكرار مى شود. يك عادت ممكن است گاه به عنوان يك سرگرمى و گاه به عنوان راهى براى رهايى از اضطراب ها و تنش هاى روزانه كودك انتخاب شود. در اين صورت، ترك اين عادت بسيار سخت خواهد شد
بنابراين، به والدين توصيه مي شود تا از هر گونه غر زدن و يا سرزنشي خود داري نمايند، چرا كه غر زدن يا سرزنش نمودن نه تنها وضع را بهتر نمي كند كه آن را بدتر نيز خواهد كرد. بايد توجه داشت كه كودكان اين عادت را كاملاً غيرارادى و به طور ناخودآگاه انجام مى دهند و به هيچ وجه قصدشان آزردن و برانگيختن ديگران نيست.
والديني كه به نشانه هاي اضطراب كودكانشان توجه نشان داده و پيوسته نسبت به اين نشانه ها واكنش مناسب نشان مي دهند، به كودكان خود مي آموزند كه در خانواده يك رابطه حاميانه پايدار وجود دارد. لذا، اين كودكان مي توانند به والدين خود تكيه كرده و توانايي سازگاري و انعطاف پذيري را در خود پرورش دهند.
اين امكان وجود دارد كه كودكان بسيار آسيب پذير، حتي با وجود حمايت عالي خانواده دچار اختلال هاي اضطرابي شوند. اما، كودكاني كه به طور ذاتي از آسيب پذيري كمتري برخوردار هستند، ممكن است فقط در صورت وجود خشونت يا ساير ضربه هاي عاطفي جدي دچار اختلال هاي ناشي از اضطراب شده و نشانه هاي ناخن جويدن را به شدت بروز دهند، به گونه اي كه اطراف ناخن هايشان را زخم كنند.
ولدين مي توانند با استفاده از راه حلهاي موثر، نشانه هاي ناخن جويدن را به تدريج در كودكان خود از بين ببرند:
1. والدين مي توانند با فرزندان خود در مورد اين مشكل صحبت كرده و توجه آنها را به جويدن ناخن هايشان جلب كنند. سپس با يكديگر مي توانند درباره استفاده از رمز يا نشانه اي براي توقف ناخن جويدن به توافق برسند، مانند چشمك زدن يا به كاربردن يك كلمه رمز در هنگام جويدن ناخن ها توسط كودك.
2. والدين مي توانند با بررسي موقعيت ها و محركهايي كه سبب جويدن ناخن در كودكانشان مي شود، به تدريج مانع تكرار آن شوند. بنابراين، هنگامي كه كودك انگشتش را به سوي دهانش بالا مي برد، والدين بايد به بررسي محرك هاي پيرامون او بپردازند، به عنوان مثال، ممكن است كودك به هنگام تماشاي تلويزيون يا با شنيدن بحث ها و دعواهاي والدين به ناخن جويدن روي آورد.
3. پس از شناخت محركهايي كه به ناخن جويدن فرزند منجر مي شود، والدين بايد سعي كنند تا همكاري او را در كاهش اين نشانه جلب كنند و صرفاً به تمايل و موافقت او براي ترك اين نشانه اكتفا نكنند. همكاري دوستانه و حاميانه والدين كه نقش پايداري در كاهش اين نشانه داشته باشد، به مراتب از غر زدن و شرمنده كردن كودك موثرتر خواهد بود. والدين مي توانند از كودك خود بخواهند تا دستش را به سمت دهانش بالا برده و سپس با سرعت پايين آورده و دستانش را از پشت به يكديگر حلقه كند. اين بازي يا تمرين را مي توان روزي چند بار و هر بار تا 10 بار با كودك تكرار كرد. اين بازي اندك اندك به صورت يك عادت در خواهد آمد و جايگزين عادت ناخن جويدن خواهد شد.
4. براي آنكه كودك از اين بازي لذت ببرد، بايد به ازاي هر تغيير رفتار خاصي كه در عادت ناخن جويدن او پيش بيايد، پاداشي براي او در نظر گرفت. والدين بايد در مورد نوع و شدت تغيير رفتار از قبل با كودك خود به توافق رسيده باشند تا كودك نيز بداند در قبال چه تغيير رفتاري پاداش دريافت خواهد كرد.
اگر چه روان شناسان علل اين اختلال را نامعلوم مى دانند، اما معتقد هستند كه جويدن ناخن يك واكنش رواني به احساس اضطراب، تنش، خستگى، بى حوصلگى و بي توجهي از سوي والدين و اطرافيان نزديك است. اين مشكل معمولاً از سه سالگى شروع مى شود و ميزان بروز آن به تدريج تا ۱۲ سالگى افزايش مى يابد. گاه نيز كودك چنين رفتاري را از والدين خود الگو گيري مي كند و به تدريج آن را به صورت عادتي لذت بخش و آرامش بخش ادامه مي دهد. منظور از عادت، رفتارى مقاوم شده است كه بارها و بارها تكرار مى شود. يك عادت ممكن است گاه به عنوان يك سرگرمى و گاه به عنوان راهى براى رهايى از اضطراب ها و تنش هاى روزانه كودك انتخاب شود. در اين صورت، ترك اين عادت بسيار سخت خواهد شد
بنابراين، به والدين توصيه مي شود تا از هر گونه غر زدن و يا سرزنشي خود داري نمايند، چرا كه غر زدن يا سرزنش نمودن نه تنها وضع را بهتر نمي كند كه آن را بدتر نيز خواهد كرد. بايد توجه داشت كه كودكان اين عادت را كاملاً غيرارادى و به طور ناخودآگاه انجام مى دهند و به هيچ وجه قصدشان آزردن و برانگيختن ديگران نيست.
والديني كه به نشانه هاي اضطراب كودكانشان توجه نشان داده و پيوسته نسبت به اين نشانه ها واكنش مناسب نشان مي دهند، به كودكان خود مي آموزند كه در خانواده يك رابطه حاميانه پايدار وجود دارد. لذا، اين كودكان مي توانند به والدين خود تكيه كرده و توانايي سازگاري و انعطاف پذيري را در خود پرورش دهند.
اين امكان وجود دارد كه كودكان بسيار آسيب پذير، حتي با وجود حمايت عالي خانواده دچار اختلال هاي اضطرابي شوند. اما، كودكاني كه به طور ذاتي از آسيب پذيري كمتري برخوردار هستند، ممكن است فقط در صورت وجود خشونت يا ساير ضربه هاي عاطفي جدي دچار اختلال هاي ناشي از اضطراب شده و نشانه هاي ناخن جويدن را به شدت بروز دهند، به گونه اي كه اطراف ناخن هايشان را زخم كنند.
ولدين مي توانند با استفاده از راه حلهاي موثر، نشانه هاي ناخن جويدن را به تدريج در كودكان خود از بين ببرند:
1. والدين مي توانند با فرزندان خود در مورد اين مشكل صحبت كرده و توجه آنها را به جويدن ناخن هايشان جلب كنند. سپس با يكديگر مي توانند درباره استفاده از رمز يا نشانه اي براي توقف ناخن جويدن به توافق برسند، مانند چشمك زدن يا به كاربردن يك كلمه رمز در هنگام جويدن ناخن ها توسط كودك.
2. والدين مي توانند با بررسي موقعيت ها و محركهايي كه سبب جويدن ناخن در كودكانشان مي شود، به تدريج مانع تكرار آن شوند. بنابراين، هنگامي كه كودك انگشتش را به سوي دهانش بالا مي برد، والدين بايد به بررسي محرك هاي پيرامون او بپردازند، به عنوان مثال، ممكن است كودك به هنگام تماشاي تلويزيون يا با شنيدن بحث ها و دعواهاي والدين به ناخن جويدن روي آورد.
3. پس از شناخت محركهايي كه به ناخن جويدن فرزند منجر مي شود، والدين بايد سعي كنند تا همكاري او را در كاهش اين نشانه جلب كنند و صرفاً به تمايل و موافقت او براي ترك اين نشانه اكتفا نكنند. همكاري دوستانه و حاميانه والدين كه نقش پايداري در كاهش اين نشانه داشته باشد، به مراتب از غر زدن و شرمنده كردن كودك موثرتر خواهد بود. والدين مي توانند از كودك خود بخواهند تا دستش را به سمت دهانش بالا برده و سپس با سرعت پايين آورده و دستانش را از پشت به يكديگر حلقه كند. اين بازي يا تمرين را مي توان روزي چند بار و هر بار تا 10 بار با كودك تكرار كرد. اين بازي اندك اندك به صورت يك عادت در خواهد آمد و جايگزين عادت ناخن جويدن خواهد شد.
4. براي آنكه كودك از اين بازي لذت ببرد، بايد به ازاي هر تغيير رفتار خاصي كه در عادت ناخن جويدن او پيش بيايد، پاداشي براي او در نظر گرفت. والدين بايد در مورد نوع و شدت تغيير رفتار از قبل با كودك خود به توافق رسيده باشند تا كودك نيز بداند در قبال چه تغيير رفتاري پاداش دريافت خواهد كرد.
61:
چگونه با کودکان در مورد مسائل مشکل صحبت کنیم؟
منظور از مسائل مشکل رویدادها و شرایطی هستند که پذیرش و سازگاری با آن ها برای اکثریتمردم کار چندان ساده ای نیست . در رویارویی با موضوعاتی مانند مرگ طلاق مهاجرتجا به جایی منزل و غیره که درک و فهم آنها برای کودکان دشوار است به خاطر سپردن و رعایتنکات زیر می تواند کمک کننده باشد :سن میزان پختگی و سطح رشدی کودک را در نظر بگیرید کودکان در سنین مختلف توان متفاوتی برای پردازش اطلاعت بیان کلامی و انتزاعی و سطوح مختلفی از تحمل ناکامی و مهار تکا نه ها دارند
واکنش والدین به حوادث زندگی تاثیر بسیاری بر چگونگی رفتارهای کودک دارد . کودکان واکنش پدر و مادر را در برابر رویدادهای آسیب زا مشاهده و درک می کنند . در واقع چگونگی پاسخ کودکان به این حوادث به واسطه پاسخ های والدین تعیین می شود
تا جایی که امکان دارد باید هر دو والد در این گونه بحث ها شرکت داشته باشنداین بحث ها باید در موقعیت هایی صورت پذیرد که امکان قطع شدن آنها کمتر وجود داشته باشد ( مثلا ماشین جای مناسبی است که نوجوانان می توانند هنگام رانندگی پدر یا مادر خود به راحتی با آنها صحبت کند )
وقتی کودکان از حادثه ای آزار می بینند یا متاثر می شوند ممکن است در مورد آن صحبت کنند یا رفتارشان دستخوش تغییر شود
ارتباط خوب میان والدین و فرزندان باید در سنین پایین ( سال های پیش دبستانی ) آغاز شود طی زمان پروش یابد و غنای بیشتری پیدا کند هنگام بروز یک پدیده بحرانی و دشوار ارتباط به سرعت قابل ایجاد نیست
در ادامه به برخی بایدها و نباید هایی که والدین بهتر است برای صحبت با کودکان از آنها پیروی کنند می پردازیم
بایدها
به حس درونی خود به عنوان پدر یا مادر اطمینان کنید
قبل از صحبت با کودکان پیام هاو افکار خود را سازمان دهی کنید
پیام های ساده و مشخص بدهید
صادق باشیدبه دقت به صحبت های کودک گوش کنید و سوالات او را پاسخ دهید ( زمان زیادی را به این امر اختصاص دهید )آماده باشید سعی کنید پاسخ ها و سوالات کودک را پیش بینی کنید
واکنش های کودکان را مشاهده کنید اگر کودک گیج آشفته و مقاوم است آرام باشید
بدانید که کودک ممکن است احساسات و هیجانات مخلوطی داشته باشد ( مثلا از پدر بزرگ خشمگین باشد که چرا مرده است )
راه های ارتباطی را باز نگه دارید کودک غالبا نیاز دارد در مورد آینده صحبت کند او زمان کافی می خواهد تا بتواند اطلاعات را به شیوه خود پردازش کند
نباید ها
وقتی کودک آشفته است با او در مورد مسائل پیچیده صحبت نکنید
وقتی کودک ناراحت است یا روز واقعا بدی داشته مسائل دشوار را به میان نکشید
نصیحت یا موعظه نکنید مراقب آهنگ کلام خود باشید
از کودک سوالات خیلی مستقیم نپرسید به او اجازه بدهید سوالات خود را بپرسد
به کودک اطمینان کاذب ندهید به او دروغ نگویید
دیگران را مقصر قلمداد نکنید ( مثلا در جریان جدایی با طلاق والد دیگر را محکوم نکنید )
اگر کودک خیلی لجباز یا عصبانی شده است بحث را ادامه ندهید
lenjan.ir
62:
22رفتار طلائي
برخي از رفتارهايي که والدين بايد در مورد فرزندان خود به آنها توجه ويژهاي داشته باشند
1- به کودک خود برچسب نزنند. برخي از رفتارهايي که والدين بايد در مورد فرزندان خود به آنها توجه ويژهاي داشته باشند
2- او را با کودکان ديگر مقايسه نکنند.
3- بيش از حد توان او از او انتظار نداشته باشند.
4- طبيعت کودک خود را (درونگرا و برونگرا) ، نفي نکنند.
5- از حمايت بيش ازحد کودک خود بپرهيزند.
6- به جاي او تصميم نگيرند و به جاي او مشکلاتش را حل نکنند.
7- از احساس دلسوزي، ترحم و مداخلهي حمايتگرانه پرهيز کنند.
8- از محکوم کردن او در نزد ديگران به ويژه همسالان اجتناب کنند.
9- همهي خواستهها و توقعات فرزند خود را برآورده نکنند.
10- تا حد امکان او را تنبيه بدني نکنند.
11- از کلمات توهينآميز و سبک پرهيز کنند.
12- حس انتقام و کينهتوزي را به او القا نکنند.
13- قوانين و مقررات مدرسه را در نزد کودک به تمسخر نگيرند.
14- مشکلات عاطفي کودک را در نزد او بيان نکنند.
15- از پاداشهايي که جنبهي رشوه و باجخواهي دارد، پرهيز کنند.
16- از آموزشهاي زودرس و يا ديررس، به ويژه در مسائل جنسي، به کودکان پرهيز کنند.
17- از سرکوب نيازهاي کودکان خودداري کنند.
18- با همهي فرزندان خود با روش يکسان برخورد نکنند و انتظار يکسان نيز نداشته باشند.
19- در برابر کودک از نزاع و درگيري بين خود و همسرشان خودداري کنند.
20- از ياري کردن دائمي کودک در انجام تکاليف درسي او خودداري کنند.
21- از جهت دادن و برجسته کردن استعدادهاي خاص او زودتر از موعد خودداري کنند.
22- سوالات و کنجکاويهاي مربوط به مسائل جنسي او را سرکوب نکنند.
منبع: برگرفته از کتاب" هشدارها و نکته هاي تربيتي " - دکتر عبد العظيم کريمي
63:
خانواده مستعدترين محيط برای پرورش خلاقيت کودکان و شکل دهی محيط کلامی و نظام تربيتی و رفتاری است.
یک روانشناس بالینی گفت: خانواده مستعدترین محیط برای پرورش خلاقیت کودکان و شکل دهی محیط کلامیو نظام تربیتی و رفتاری است.
دکتر مسعود محمدی در گفت و گو با ایرنا افزود: کودک بیشترین اوقات خود را در خانواده سپری میکند و بر این اساس طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از خانواده خود بگیرد.
خلاقیت قابلیتی است که در تمام افراد وجود دارد اما نیازمند پرورش و تقویت است تا به حد شکوفایی برسد.
وی با بیان اینکه فراهم کردن محیط برای پرورش خلاقیت کودکان در خانواده به معنای نشان ندادن واکنش نسبت به خطای کودک نیست، افزود: واکنش والدین نسبت به خطای کودک میتواند تاثیر بسیاری بر تقویت یا تضعیف وجدان کودک، قابلیت یادگیری درست و نادرست، سطح علاقه به اجتماع و مسؤولیت پذیری وی بگذارد.
این روانشناس گفت: البته نباید احساسات کودک را سرکوب کرد چرا که در این صورت کودک با سوء رفتار در اشکال گوناگون در آینده احساس خود را بیان میکند.
محمدی، با اشاره به ارتباط دوران کودکی با پرخاشگری در بزرگسالی، افزود: آنچه سبب پرخاشگری افراد در دوران بزرگسالی و گاه شکستن هنجارها و بزهکاری میشود، سرزنش و نکوهش هایی است که فرد در دوران کودکی خود توسط والدین دیده است.
وی تاکید کرد: سرزنش های والدین سبب از بین رفتن اعتماد به نفس کودک نسبت به عملکرد خود میشود و به همین دلیل کودک بجای بیان خواسته های خود به خواسته های دیگران توجه میکند چرا که عملکرد وی اغلب مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفته است.
وی یادآور شد: ادامه این شیوه توسط والدین به منظور تربیت کودک سبب میشود تا کودک بعدها دچار مشکل شده و به صورت گرفتن انتقام از طریق شکستن هنجارها و یا پرخاشگری واکنش نشان دهد.
64:
نشانههای هشدار دهنده رفتاری

بسیاری از روانشناسان رشد بر سر این موضوع توافق دارند که «هنگامی که مراقبت از کودک با کیفیت بالایی صورت گیرد، دلیلی وجود نخواهد داشت که انتظار رشد نامناسب او را داشته باشیم.» در واقع، شواهدی وجود دارد که مراقبت روزانه با کیفیت بالا، از لحاظ رشد شناختی کودک، مفیدتر از صرفاً مراقبت از او در خانه است. البته هنوز هم لازم است که والدین از نزدیک مراقب رفتار کودک خود باشند. دوران کودکی، دوران رشد سریع است و به همین جهت است که مراقبت و پشتیبانی مناسب از کودک در این دوران حساس ضرورت دارد.
آنچه در زیر آمده است چند نمونه از علائم هشدار دهنده رفتاری در کودکان است که باید مراقب آنها بود. اگر کودک شما نشانههایی از تغییر رفتار ناگهانی از خود نشان داد، زمان آن است که وضعیت فعلی مراقبت از او را مورد بررسی مجدد قرار دهید.
چسبیدن بیش از حدّ به والدین
هر چند کودک نیاز به حمایت و جلب اطمینان دارد اما چسبیدن و آویزان شدن بیش از حدّ به والدین و دور نشدن از آنها، نشانه وجود مشکل است. اگر متوجه تغییر ناگهانی در رفتار کودک خود شدید دقت کنید که چه موقع و کجا این رفتار بیشتر بروز میکند.
آیا کودک شماقبل و بعد از رفتن پیش پرستار یا مهدکودک به شما میچسبد؟ در این صورت، دانستن این که چرا کودک شما در این زمانها به توجه بیشتر شما نیاز دارد، مهم است. برخی اضطرابهای جدایی، عادی هستند امّا یک الگوی مداوم و تکرار شونده ممکن است نشانگر این باشد که فرزند شما توجه مورد نیازش را از پرستارش دریافت نمیکند.
گریه بیوقفه هنگامی که فکر میکند با پرستار تنها گذاشته میشود.
کاملاً طبیعی است که کودک ترجیح دهد پیش والدینش بماند. امّا داشتن چنین واکنش هیجانی منفی و شدید نسبت به یک فرد، نشانه خطر است. آیا کودک شما هرگاه که از والدین جدا میشود گریه میکند یا فقط هنگامی که قرار است نزد این پرستار خاص برود؟ اگر این مشکل فقط در مورد پرستار وجود دارد، زمان بررسی مجدد وضعیت مراقبت از کودکتان فرا رسیده است.
زخم، بریدگی، کبودی و خون مردگی در حوادث مکرر
داشتن چند جای زخم و بریدگی، بخشی طبیعی از زندگی سالم و پر جنبوجوش دوران کودکی است، امّا تعداد غیرقابل توجهی از حوادث، میتواند نشانه هشدار دهندهای از مراقبت ضعیف یا حتی تنبیه جسمی باشد. اگر کودک شما هنگامی که پیش پرستار است حوادث زیادی از این قبیل برایش پیش میآید، سریعاً موضوع را مورد بررسی قرار دهید تا چنانچه اقدام دیگری لازم است صورت گیرد.
ارتباط ناراحت با پرستار
کودک شما باید هم با خود شما و هم با پرستارش احساس راحتی کند و افکار، ملاحظات، احساسات و مشکلاتش را به راحتی در میان بگذارد. اگر کودکتان در برقراری ارتباط با پرستارش مشکل دارد ممکن است نشانه این باشد که حمایت عاطفی و راهنمایی مورد نیازش را از او دریافت نمیکند.
نافرمانی و حرف نشنوی
بروز ناگهانی نافرمانی یا حرفنشنوی غیرقابل توجیه میتواند نشانهای از وجود مشکل با پرستار باشد. به منظور حفظ پایداری و سازگاری، تنظیم یک نقشه و الگوی رفتاری برای پرستار بچه ضرورت دارد. رفتار نامناسب کودک ممکن است نشانه این باشد که پرستار به وظایف خود در زمینه رعایت مقررات و انضباط، رفتار اجتماعی مناسب و رشد شخصیت کودک، درست عمل نمیکند.
تغییر رفتار قابل توجه
تغییر ناگهانی در رفتار شاید هشدار دهندهترین نشانه باشد. این رفتارها ممکن است در خانه، در بین همسالان یا حتی در حین خواب بروز داده شود. مثلاً کودکی که پیش از این مشتاق بیرون رفتن از خانه بوده، بدخلق و کنارهگیر شود و یا کودکی که خوش اخلاق و گرم بوده، نشانههای خشم و عصبانیت بروز دهد. اگر متوجه تغییر رفتار کودک خود و یا تغییر الگوی خواب او شدید، فوراً وضعیت را مورد بررسی قرار دهید تا راه حلی برای مشکل بیابید.
آنچه در زیر آمده است چند نمونه از علائم هشدار دهنده رفتاری در کودکان است که باید مراقب آنها بود. اگر کودک شما نشانههایی از تغییر رفتار ناگهانی از خود نشان داد، زمان آن است که وضعیت فعلی مراقبت از او را مورد بررسی مجدد قرار دهید.
چسبیدن بیش از حدّ به والدین
هر چند کودک نیاز به حمایت و جلب اطمینان دارد اما چسبیدن و آویزان شدن بیش از حدّ به والدین و دور نشدن از آنها، نشانه وجود مشکل است. اگر متوجه تغییر ناگهانی در رفتار کودک خود شدید دقت کنید که چه موقع و کجا این رفتار بیشتر بروز میکند.
آیا کودک شماقبل و بعد از رفتن پیش پرستار یا مهدکودک به شما میچسبد؟ در این صورت، دانستن این که چرا کودک شما در این زمانها به توجه بیشتر شما نیاز دارد، مهم است. برخی اضطرابهای جدایی، عادی هستند امّا یک الگوی مداوم و تکرار شونده ممکن است نشانگر این باشد که فرزند شما توجه مورد نیازش را از پرستارش دریافت نمیکند.
گریه بیوقفه هنگامی که فکر میکند با پرستار تنها گذاشته میشود.
کاملاً طبیعی است که کودک ترجیح دهد پیش والدینش بماند. امّا داشتن چنین واکنش هیجانی منفی و شدید نسبت به یک فرد، نشانه خطر است. آیا کودک شما هرگاه که از والدین جدا میشود گریه میکند یا فقط هنگامی که قرار است نزد این پرستار خاص برود؟ اگر این مشکل فقط در مورد پرستار وجود دارد، زمان بررسی مجدد وضعیت مراقبت از کودکتان فرا رسیده است.
زخم، بریدگی، کبودی و خون مردگی در حوادث مکرر
داشتن چند جای زخم و بریدگی، بخشی طبیعی از زندگی سالم و پر جنبوجوش دوران کودکی است، امّا تعداد غیرقابل توجهی از حوادث، میتواند نشانه هشدار دهندهای از مراقبت ضعیف یا حتی تنبیه جسمی باشد. اگر کودک شما هنگامی که پیش پرستار است حوادث زیادی از این قبیل برایش پیش میآید، سریعاً موضوع را مورد بررسی قرار دهید تا چنانچه اقدام دیگری لازم است صورت گیرد.
ارتباط ناراحت با پرستار
کودک شما باید هم با خود شما و هم با پرستارش احساس راحتی کند و افکار، ملاحظات، احساسات و مشکلاتش را به راحتی در میان بگذارد. اگر کودکتان در برقراری ارتباط با پرستارش مشکل دارد ممکن است نشانه این باشد که حمایت عاطفی و راهنمایی مورد نیازش را از او دریافت نمیکند.
نافرمانی و حرف نشنوی
بروز ناگهانی نافرمانی یا حرفنشنوی غیرقابل توجیه میتواند نشانهای از وجود مشکل با پرستار باشد. به منظور حفظ پایداری و سازگاری، تنظیم یک نقشه و الگوی رفتاری برای پرستار بچه ضرورت دارد. رفتار نامناسب کودک ممکن است نشانه این باشد که پرستار به وظایف خود در زمینه رعایت مقررات و انضباط، رفتار اجتماعی مناسب و رشد شخصیت کودک، درست عمل نمیکند.
تغییر رفتار قابل توجه
تغییر ناگهانی در رفتار شاید هشدار دهندهترین نشانه باشد. این رفتارها ممکن است در خانه، در بین همسالان یا حتی در حین خواب بروز داده شود. مثلاً کودکی که پیش از این مشتاق بیرون رفتن از خانه بوده، بدخلق و کنارهگیر شود و یا کودکی که خوش اخلاق و گرم بوده، نشانههای خشم و عصبانیت بروز دهد. اگر متوجه تغییر رفتار کودک خود و یا تغییر الگوی خواب او شدید، فوراً وضعیت را مورد بررسی قرار دهید تا راه حلی برای مشکل بیابید.
65:
چگونه هوش هيجاني کوکان را افزايش دهيم؟

بيشتر مهارت ها بر اثر تعليم و تربيت توسعه مي يابد.
هوش هيجاني به وسيله رشد مهارت هاي هيجاني قابل رشد و توسعه است.
هوش هيجاني مفهومي، قابل يادگيري است. بر خلاف بهره هوشي که در طول زندگي سطح آن تقريبا" ثابت است، هوش هيجاني را مي توان افزايش داد.
قبل از هر چيز والدين بايد در باره احساسات و هيجانات اطلاعات بيشتري پيدا کنند و در باره انواع هيجان مثل شادي و غم، شجاعت و ترس، صبر و بي حوصلگي، عشق و تنفر و.... اطلاعات سازنده اي داشته باشند.
با ايجاد يک محيط امن عاطفي کودکان مي توانند با آزادي در باره احساساتشان با والدين گفت و گو کنند.
توانايي هاي هوش هيجاني با تعامل خوب والدين و کودک آغاز مي شود .
والدين به کودکان ياد مي دهند که هيجان هاي خود را تشخيص دهند و آنها را نامگذاري کنند. به عنوان مثال: احساس نااميدي مي کنم، احساس شادي مي کنم، الان عصباني هستم و ... پس وقتي از رفتار دوستش شکايت مي کند و مي گويد من اصلا" او را دوست ندارم، مي توان جمله او را به اين صورت تصحيح کرد:
به نظر مي رسد از دست دوستت عصباني هستي، با بيان اين جمله، هم نشان داده ايد احساس فرزندتان را درک کرده ايد و هم الگوي مناسبي براي بيان احساسات فراهم ساخته ايد.

بيشتر مهارت ها بر اثر تعليم و تربيت توسعه مي يابد.
هوش هيجاني به وسيله رشد مهارت هاي هيجاني قابل رشد و توسعه است.
هوش هيجاني مفهومي، قابل يادگيري است. بر خلاف بهره هوشي که در طول زندگي سطح آن تقريبا" ثابت است، هوش هيجاني را مي توان افزايش داد.
قبل از هر چيز والدين بايد در باره احساسات و هيجانات اطلاعات بيشتري پيدا کنند و در باره انواع هيجان مثل شادي و غم، شجاعت و ترس، صبر و بي حوصلگي، عشق و تنفر و.... اطلاعات سازنده اي داشته باشند.
با ايجاد يک محيط امن عاطفي کودکان مي توانند با آزادي در باره احساساتشان با والدين گفت و گو کنند.
توانايي هاي هوش هيجاني با تعامل خوب والدين و کودک آغاز مي شود .
والدين به کودکان ياد مي دهند که هيجان هاي خود را تشخيص دهند و آنها را نامگذاري کنند. به عنوان مثال: احساس نااميدي مي کنم، احساس شادي مي کنم، الان عصباني هستم و ... پس وقتي از رفتار دوستش شکايت مي کند و مي گويد من اصلا" او را دوست ندارم، مي توان جمله او را به اين صورت تصحيح کرد:
به نظر مي رسد از دست دوستت عصباني هستي، با بيان اين جمله، هم نشان داده ايد احساس فرزندتان را درک کرده ايد و هم الگوي مناسبي براي بيان احساسات فراهم ساخته ايد.
66:
به حرف هاي فرزندان خود با دقت گوش دهيد و همزمان از زبان بدن (حالات و حرکات اعضاي بدن و صورت ) استفاده کنيد.
اين روش به شما کمک مي کند ارتباط بهتري با فرزندتان برقرار کنيد و او را بهتر بشناسيد.
متخصصان باور دارند که آموزش طبيعي هيجاني که همراه با هنرهاي آزاد است از اهميت بيشتر برخوردار است. در درسهايي که داستان هاي مهيج وجود دارد، کودکان در مورد احساسات قهرمانان شروع به يادگيري مي کنند و خود را به جاي قهرمان داستان مي گذارند و با نحوه برخورد يا مقابله با احساساتي چون خشم، ترس، شادي، غم و ... آشنا مي شوند.
آموزش مهارت هاي اجتماعي ار راه هاي افزايش هوش هيجاني است.
اين آموزش شامل برنامه کنترل خشم وعصبانيت، همدلي، پي بردن به تفاوت ها و شباهت هاي مردم، حل مسائل و مشکلات، برقراري ارتباط موثر، ارزيابي خطرات، تصميم گيري، تقويت روحيه افراد گروه، ابتکار و مديريت تغيير، استفاده از روشهاي گوناگون براي متقاعد کردن ديگران و ... است.
به جاي نامگذاري روي فرزندان با صفاتي چون دست و پا چلفتي، بي عرضه، ترسو، کودن و .... احساسات آنها را نامگذاري کنيد: مثلا" ( الان احساس خجالت مي کني، به نظر مي آيد احساس ترس مي کني و .... )
اين روش به شما کمک مي کند ارتباط بهتري با فرزندتان برقرار کنيد و او را بهتر بشناسيد.
متخصصان باور دارند که آموزش طبيعي هيجاني که همراه با هنرهاي آزاد است از اهميت بيشتر برخوردار است. در درسهايي که داستان هاي مهيج وجود دارد، کودکان در مورد احساسات قهرمانان شروع به يادگيري مي کنند و خود را به جاي قهرمان داستان مي گذارند و با نحوه برخورد يا مقابله با احساساتي چون خشم، ترس، شادي، غم و ... آشنا مي شوند.
آموزش مهارت هاي اجتماعي ار راه هاي افزايش هوش هيجاني است.
اين آموزش شامل برنامه کنترل خشم وعصبانيت، همدلي، پي بردن به تفاوت ها و شباهت هاي مردم، حل مسائل و مشکلات، برقراري ارتباط موثر، ارزيابي خطرات، تصميم گيري، تقويت روحيه افراد گروه، ابتکار و مديريت تغيير، استفاده از روشهاي گوناگون براي متقاعد کردن ديگران و ... است.
به جاي نامگذاري روي فرزندان با صفاتي چون دست و پا چلفتي، بي عرضه، ترسو، کودن و .... احساسات آنها را نامگذاري کنيد: مثلا" ( الان احساس خجالت مي کني، به نظر مي آيد احساس ترس مي کني و .... )
67:
شش میم در تربیت موفق
« نیاز روانی بچههای ما، عبارت است از انتقال اثر شش میم. این شش میم را هر کس در کارنامه گذشته زندگیاش دریافت کرده باشد، میم هفتمش موفقیت است که خود به خود پدید خواهد آمد:
1- تو محبوبی، 2- تو محترمی، 3- تو مطرحی، 4- تو مهمی، 5- تو مفیدی و 6- تو میفهمی.
اگر ما در رفتار و گفتارمان این 6 میم را به فرزندانمان انتقال دهیم میم هفتم "موفقیت" خودبهخود خواهد آمد؛ یعنی باتری روانی انرژیدهنده فرد شارژ خواهد شد. در آن صورت این آدم در تحصیل و زندگی و کار و... . موفق خواهد شد.
ضد این شش میمی که گفتید، آیا چیزهای دیگری هم هستند که اگر پدر و مادرها انجامش ندهند، عکس این نتیجه را بگیرند؟
بله، آرایه 7 «ت» است که خیلی سخت است.
این 7 «ت» را هر کسی دریافت کرد، «ت» هشتمش تباهی است که انتظارش را میکشد:
1- تنبیه، 2- توهین، 3- تهدید، 4- تحقیر، 5- تبعیض، 6- تنفر و 7- ترس.
همه افراد شکست خورده و جامعه ستیزها و...، در کارنامههایخود این «ت» ها را دارند، یعنی تاثیر «ت» تحقیر با «ت» تحسین، زمین تا آسمان است.»
بنابراین اگر تلاش کنیم که نکات و ویژگی های مثبت فرزندانمان را برجسته نموده و آنها را بابت این ویژگی ها تشویق نماییم به صورت ناخودآگاه و بلکه شاید آگاهانه سعی برآن خواهند داشت تا برای تشویق بیشتر و مورد تایید قرار گرفتن آن ویژگی ها را در وجود خود افزایش دهند.
اگر ما در رفتار و گفتارمان 6 میم را "1- تو محبوبی، 2- تو محترمی، 3- تو مطرحی، 4- تو مهمی، 5- تو مفیدی و 6- تو میفهمی" به فرزندانمان انتقال دهیم میم هفتم "موفقیت" خودبهخود خواهد آمد.
و حال آنکه در صورت تحقیر و تنبیه آنان، خود را به همان صورتی می پذیرند که شما آنها را خطاب نمودید و متصور شده اید. به علاوه این که خاصیتی در تنبیه هست که در تشویق یافت نمی شود و آن ایجاد روحیه مقاومت و لجبازی است . با ایجاد این حالت در وجودش، زمینه ای را برای عدم پذیرش هرچه راستی و درستی است فراهم می کنیم .
کافیست کمی فکر کنید شما بیشتر توسط کسانی که محبت و عشق خود را ابراز می کنند و در ایفای آن خساست به خرج نمی دهند جذب می شوید یا افرادی که مدام با تحقیر شما در جهت لطمه به شخصیتتان فعالیت می کنند.
« نیاز روانی بچههای ما، عبارت است از انتقال اثر شش میم. این شش میم را هر کس در کارنامه گذشته زندگیاش دریافت کرده باشد، میم هفتمش موفقیت است که خود به خود پدید خواهد آمد:
1- تو محبوبی، 2- تو محترمی، 3- تو مطرحی، 4- تو مهمی، 5- تو مفیدی و 6- تو میفهمی.
اگر ما در رفتار و گفتارمان این 6 میم را به فرزندانمان انتقال دهیم میم هفتم "موفقیت" خودبهخود خواهد آمد؛ یعنی باتری روانی انرژیدهنده فرد شارژ خواهد شد. در آن صورت این آدم در تحصیل و زندگی و کار و... . موفق خواهد شد.
ضد این شش میمی که گفتید، آیا چیزهای دیگری هم هستند که اگر پدر و مادرها انجامش ندهند، عکس این نتیجه را بگیرند؟
بله، آرایه 7 «ت» است که خیلی سخت است.
این 7 «ت» را هر کسی دریافت کرد، «ت» هشتمش تباهی است که انتظارش را میکشد:
1- تنبیه، 2- توهین، 3- تهدید، 4- تحقیر، 5- تبعیض، 6- تنفر و 7- ترس.
همه افراد شکست خورده و جامعه ستیزها و...، در کارنامههایخود این «ت» ها را دارند، یعنی تاثیر «ت» تحقیر با «ت» تحسین، زمین تا آسمان است.»

اگر ما در رفتار و گفتارمان 6 میم را "1- تو محبوبی، 2- تو محترمی، 3- تو مطرحی، 4- تو مهمی، 5- تو مفیدی و 6- تو میفهمی" به فرزندانمان انتقال دهیم میم هفتم "موفقیت" خودبهخود خواهد آمد.
و حال آنکه در صورت تحقیر و تنبیه آنان، خود را به همان صورتی می پذیرند که شما آنها را خطاب نمودید و متصور شده اید. به علاوه این که خاصیتی در تنبیه هست که در تشویق یافت نمی شود و آن ایجاد روحیه مقاومت و لجبازی است . با ایجاد این حالت در وجودش، زمینه ای را برای عدم پذیرش هرچه راستی و درستی است فراهم می کنیم .
کافیست کمی فکر کنید شما بیشتر توسط کسانی که محبت و عشق خود را ابراز می کنند و در ایفای آن خساست به خرج نمی دهند جذب می شوید یا افرادی که مدام با تحقیر شما در جهت لطمه به شخصیتتان فعالیت می کنند.
68:
مرسی رویا جون خیلی خوب بود مخصوصا این دو سه تا مطلب اخیر
69:
بازیهای رایانهای مناسب یادگیری کودکان را افزایش میدهد
امروزه بازیهای رایانهای با استفاده از تصاویر پرتحرک و صداهای مهیج دنیایی از هیجان را برای کودکان و نوجوانان به وجود آوردهاند که اینگونه بازیها جدا از معایب و مضراتی که دارند شامل محاسن زیادی نیز هستند.
دکتر زهرا خشائی عضو باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاد اسلامی در حاشیه برگزاری سمینار کودک سالم که از سوی جهاد دانشگاهی علوم پزشکی ایران برگزار شد گفت: بازیهای رایانهای با استفاده از تصاویر پرتحرک و صداهای مهیج، دنیایی از هیجان را برای کودکان و نوجوانان به وجود میآورد که روح و جسم آنها را مطیع خود میسازد و به عالمی از تخیلات میبرد و کودک خود را محور و قهرمان اصلی ماجرا میداند.
رخشائی با اشاره به فواید بازیهای رایانهای مناسب برای کودکان گفت: اینگونه بازیها یادگیری را آسان کرده و باعث هماهنگی چشم و دستها و پرورش عضلات ظریف کودک میشود و علاوه بر آن به کودک کمک میکند تا مهارتهایی را تمرین کند همچنین این بازیها به کودک امکان میدهد تا نقاشیها یا داستانهایی را خلق کند و یا او را به تاریخ یا جغرافیا علاقمند میکند.
شایان ذکر است: بازیهای الکترونیکی مفاهیم و مبانی ریاضیات را با کمک تصاویر کودکانه به وی آموزش میدهد و او را وارد دنیایی میکند که کنترلش در دست خود اوست و به همین دلیل از این بازی لذت میبرد.
در چنین بازی هایی کودک بدون لباسها و اطراف میتواند به راحتی نقاشی بکشد و رنگها را عوض کند همچنین به عقیده بعضی پزشکان بازیهای رایانهای به کودکان کمک میکند تا کمتر به داروهای مسکن احتیاج پیدا کنند.
وی در پایان افزود: با بیان محاسن این قبیل بازیها مضرات آنها نیز نباید فراموش شود بنابراین برنامهریزی و طراحی بازیهای مناسب برای کودکان موجب میشود آنان به بلوغ اجتماعی رسیده و به نقش حقیقی خود در جامعه پی ببرند و آمادگی مقدماتی را برای پذیرش نقشهای آینده بدست آورند.
70:
سخت نگير خودش بزرگ ميشه!

در خانواده سهل گير و آسان گير:
1 - پدر و مادر به دنبال نيازهاي ارضاء نشده خودشان هستند. دنبال جواني و نوجواني و دل مشغولي هاي خود هستند.
2 - به امر تربيت و ارضاء نيازهاي جسمي و رواني كودك نمي پردازند و چون آسانگير هستند ، براي خاموش كردن صداي بچه ، هر چه كودكشان از آنها مي خواهد ، آنها انجام مي دهند . لذا كودك پرتوقع تربيت مي شود.
3 - هدفها و انتظارات برايشان روشن نيست و به همين دليل ، در تربيت فرزندان خود از روش ، فلسفه يا ديدگاه خاصي پيروي نمي كنند.
هيچ گونه تلاش خاصي را در زمينه استقلال فرزندان خود انجام نمي دهند
4 - هيچ نوع كنترلي بر رفتار فرزندان خود ندارند و آنان را كاملا آزاد مي گذارند تا به هر نحوي كه خود مايل هستند ، شيوه هاي خاص زندگي خود را انتخاب و به كار گيرند.
5 - هيچ نوع انتظار و توقع خاصي از فرزندان خود ندارند و فرزندان نيز به نوبه خود مي آموزند كه والدين نبايد از آنان انتظار خاصي را داشته باشند.
6 - نسبت به رفتار فرزندان خود ، حتي در مواردي كه مورد آزار و اذيت قرار مي گيرند ، توجه خاص نشان نمي دهند و در اين موارد ، بي تفاوت عمل مي كنند.
براي خاموش كردن صداي بچه ، هر چه كودكشان از آنها مي خواهد ، آنها انجام مي دهند . لذا كودك پرتوقع تربيت مي شود.
7 - اگر فرزندان خانواده از دستورات آنان اطاعت نكنند ، ناراحت نمي شوند و چنان رفتار مي كنند كه گويي عدم اطاعت از دستورات والدين امري طبيعي ، عادي و متداول است.
8 - در پاداش دادن - وقتي از فرزندان رفتار پسنديده اي سر مي زند - يا تنبيه آنان - در هنگامي كه كار خلاف از آنان سر مي زند - اهمال مي كنند و بي تفاوت هستند (به ياد داشته باشيم كه منظور از تنبيه كردن در معناي روانشناختي آن ، محروم كردن فرزند از پاداش است و تنبيه بدني مورد نظر نمي باشد).
9 - شيوه هاي رفتاري والدين چنان است كه در فرزندان اعتماد لازم را نسبت به آنان ايجاد نمي كند.
10 - نسبت به تكاليف و نمرات درسي فرزندان خود توجه نشان نمي دهند و علاقه اي نيز به همكاري با معلمان و مديريت مدرسه محل تحصيل آنان ندارند.
11 - آنچه را كه فرزندان اراده كنند يا بخواهند ، براي آنان تهيه مي كنند و در اين مورد ، سليقه خاصي را اعمال نمي كنند.
12 - هيچ گونه تلاش خاصي را در زمينه استقلال فرزندان خود انجام نمي دهند و چنانچه يكي از فرزندان شديدا به آنان وابسته باشد ، كار خاصي را در زمينه كاهش اين نوع وابستگي كه بعدا براي آنان مشكل ساز خواهد بود ، انجام نمي دهند.
13 - نظم و ترتيب را در محيط خانواده رعايت نمي كنند و از فرزندان خود نيز انتظار خاصي در اين زمينه ندارند.
14 - فرزندان خود را براي انجام هر كاري آزاد مي گذارند و حتي در مواردي كه مداخله آنان لازم به نظر مي آيد ، دخالت نمي كنند.
اين بچه ها چون در زندگي با موانع مواجه نشده است ، لذا وقتي وارد جامعه مي شود به خاطر عدم تجربه كافي ، زود تسليم مي شود و شكننده هست.
آنچه از عواقب اين نوع تربيت است کودکاني با اعتماد به نفس پايين و عدم قاطعيت در ابراز وجود و نظرات خود است.


در خانواده سهل گير و آسان گير:
1 - پدر و مادر به دنبال نيازهاي ارضاء نشده خودشان هستند. دنبال جواني و نوجواني و دل مشغولي هاي خود هستند.
2 - به امر تربيت و ارضاء نيازهاي جسمي و رواني كودك نمي پردازند و چون آسانگير هستند ، براي خاموش كردن صداي بچه ، هر چه كودكشان از آنها مي خواهد ، آنها انجام مي دهند . لذا كودك پرتوقع تربيت مي شود.
3 - هدفها و انتظارات برايشان روشن نيست و به همين دليل ، در تربيت فرزندان خود از روش ، فلسفه يا ديدگاه خاصي پيروي نمي كنند.
هيچ گونه تلاش خاصي را در زمينه استقلال فرزندان خود انجام نمي دهند
4 - هيچ نوع كنترلي بر رفتار فرزندان خود ندارند و آنان را كاملا آزاد مي گذارند تا به هر نحوي كه خود مايل هستند ، شيوه هاي خاص زندگي خود را انتخاب و به كار گيرند.
5 - هيچ نوع انتظار و توقع خاصي از فرزندان خود ندارند و فرزندان نيز به نوبه خود مي آموزند كه والدين نبايد از آنان انتظار خاصي را داشته باشند.
6 - نسبت به رفتار فرزندان خود ، حتي در مواردي كه مورد آزار و اذيت قرار مي گيرند ، توجه خاص نشان نمي دهند و در اين موارد ، بي تفاوت عمل مي كنند.
براي خاموش كردن صداي بچه ، هر چه كودكشان از آنها مي خواهد ، آنها انجام مي دهند . لذا كودك پرتوقع تربيت مي شود.
7 - اگر فرزندان خانواده از دستورات آنان اطاعت نكنند ، ناراحت نمي شوند و چنان رفتار مي كنند كه گويي عدم اطاعت از دستورات والدين امري طبيعي ، عادي و متداول است.
8 - در پاداش دادن - وقتي از فرزندان رفتار پسنديده اي سر مي زند - يا تنبيه آنان - در هنگامي كه كار خلاف از آنان سر مي زند - اهمال مي كنند و بي تفاوت هستند (به ياد داشته باشيم كه منظور از تنبيه كردن در معناي روانشناختي آن ، محروم كردن فرزند از پاداش است و تنبيه بدني مورد نظر نمي باشد).
9 - شيوه هاي رفتاري والدين چنان است كه در فرزندان اعتماد لازم را نسبت به آنان ايجاد نمي كند.
10 - نسبت به تكاليف و نمرات درسي فرزندان خود توجه نشان نمي دهند و علاقه اي نيز به همكاري با معلمان و مديريت مدرسه محل تحصيل آنان ندارند.
11 - آنچه را كه فرزندان اراده كنند يا بخواهند ، براي آنان تهيه مي كنند و در اين مورد ، سليقه خاصي را اعمال نمي كنند.
12 - هيچ گونه تلاش خاصي را در زمينه استقلال فرزندان خود انجام نمي دهند و چنانچه يكي از فرزندان شديدا به آنان وابسته باشد ، كار خاصي را در زمينه كاهش اين نوع وابستگي كه بعدا براي آنان مشكل ساز خواهد بود ، انجام نمي دهند.
13 - نظم و ترتيب را در محيط خانواده رعايت نمي كنند و از فرزندان خود نيز انتظار خاصي در اين زمينه ندارند.
14 - فرزندان خود را براي انجام هر كاري آزاد مي گذارند و حتي در مواردي كه مداخله آنان لازم به نظر مي آيد ، دخالت نمي كنند.
اين بچه ها چون در زندگي با موانع مواجه نشده است ، لذا وقتي وارد جامعه مي شود به خاطر عدم تجربه كافي ، زود تسليم مي شود و شكننده هست.
آنچه از عواقب اين نوع تربيت است کودکاني با اعتماد به نفس پايين و عدم قاطعيت در ابراز وجود و نظرات خود است.
71:
بر اساس مطالعات جدید، خوردن مواد غذایی كم كالری كه تراكم انرژی پایینی دارند میتواند تاثیر ژنی را كه وجود آن ارتباط قوی با بروز چاقی در كودكان دارد، خنثی كند و در واقع این ژن را از كار میاندازد.
این تحقیق جدید با همكاری پژوهشگران دانشگاه كالج لندن و دانشگاه بریستول انجام گرفته است.
نتایج به دست آمده حاصل از مطالعه روی 2 هزار و 275 كودك است كه از دهه 90 میلادی تاكنون در تحقیق alspac در بریستول شركت داشتهاند. این پژوهش تاكید میكند اگر مردم یك رژیم غذایی سالم و كم كالری را دنبال كنند میتوانند جلوی چاقی را بگیرند.
محققان خاطرنشان كردند كه یك چنین رژیم غذایی سالمیحتی میتواند برای افرادی كه حامل ژن fto هستند سودمند باشد.
این ژن در واقع یك عامل پرخطر برای بروز چاقی است و افرادی كه حامل ژن مزبور هستند، مستعد ابتلا به چاقی و اضافه وزن میباشند.
تراكم انرژی رژیم غذایی یا ded در واقع به معنی مقدار انرژی است كه هر واحد وزن از غذا مصرف میكند. تراكم انرژی غذایی پایین زمانی حاصل میشود كه فرد مقادیر زیادی از مواد غذایی غنی از آب مانند میوهها و سبزی مصرف كند و خوردن مواد غذایی چرب و شیرین مانند شكلات و بیسكوئیت را محدود كند.
این پژوهش روی چگونگی تاثیر ded روی تشكیل چربی در بدن در طول یك دوره سه ساله در كودكان 10 تا 13 ساله، متمركز شده است.
كودكانی كه در رژیم غذایی خود بیشتر از مواد پركالری و با تراكم انرژی زیاد مصرف میكنند سه سال بعد اغلب چاقتر هستند و علاوه بر این كودكانی كه حامل ژن چاقی پرخطر هستند نسبت به سایر همسالان خود در صورت دنبال كردن رژیم غذایی پركالری به چاقیهای خطرناك و حتی گاهی بیمارگونه مبتلا خواهند شد.
این تحقیق جدید با همكاری پژوهشگران دانشگاه كالج لندن و دانشگاه بریستول انجام گرفته است.
نتایج به دست آمده حاصل از مطالعه روی 2 هزار و 275 كودك است كه از دهه 90 میلادی تاكنون در تحقیق alspac در بریستول شركت داشتهاند. این پژوهش تاكید میكند اگر مردم یك رژیم غذایی سالم و كم كالری را دنبال كنند میتوانند جلوی چاقی را بگیرند.
محققان خاطرنشان كردند كه یك چنین رژیم غذایی سالمیحتی میتواند برای افرادی كه حامل ژن fto هستند سودمند باشد.
این ژن در واقع یك عامل پرخطر برای بروز چاقی است و افرادی كه حامل ژن مزبور هستند، مستعد ابتلا به چاقی و اضافه وزن میباشند.
تراكم انرژی رژیم غذایی یا ded در واقع به معنی مقدار انرژی است كه هر واحد وزن از غذا مصرف میكند. تراكم انرژی غذایی پایین زمانی حاصل میشود كه فرد مقادیر زیادی از مواد غذایی غنی از آب مانند میوهها و سبزی مصرف كند و خوردن مواد غذایی چرب و شیرین مانند شكلات و بیسكوئیت را محدود كند.
این پژوهش روی چگونگی تاثیر ded روی تشكیل چربی در بدن در طول یك دوره سه ساله در كودكان 10 تا 13 ساله، متمركز شده است.
كودكانی كه در رژیم غذایی خود بیشتر از مواد پركالری و با تراكم انرژی زیاد مصرف میكنند سه سال بعد اغلب چاقتر هستند و علاوه بر این كودكانی كه حامل ژن چاقی پرخطر هستند نسبت به سایر همسالان خود در صورت دنبال كردن رژیم غذایی پركالری به چاقیهای خطرناك و حتی گاهی بیمارگونه مبتلا خواهند شد.
72:
چرا کودکان ناخن هاي خود را مي جوند؟
بعضي از عللي که باعث مي شوند کودکان ناخن هايشان را بجوند شامل موارد زير است: 1- استرس و نگراني 2 – تقليد از ديگر کودکان 3- يک مرحله تغيير از مکيدن شست 4- وجود ناخن هايي که به درستي آراسته نشده اند مانند ناخن هاي بلندي که احتياج به کوتاه کردن دارند.
بعضي از عللي که باعث مي شوند کودکان ناخن هايشان را بجوند شامل موارد زير است: 1- استرس و نگراني 2 – تقليد از ديگر کودکان 3- يک مرحله تغيير از مکيدن شست 4- وجود ناخن هايي که به درستي آراسته نشده اند مانند ناخن هاي بلندي که احتياج به کوتاه کردن دارند.
73:
چطور مي توانيم عادت ناخن جويدن را در کودکان از بين ببريم؟
در درمان اين عادت بايد به علت آن توجه کنيم. اگر کودک شما تحت فشارهاي روحي و عصبي فراواني قرار دارد سعي کنيد اين فشارها را کم و يا تعديل نماييد. بطور مثال سعي کنيد شرايط و موقعيت هايي را که کودک شما در آنها دچار اضطراب و نگراني مي شود مانند خستگي، تماشاي يک برنامه مهيج يا درمانده شدن از انجام تکليف را بشناسيد و از بين ببريد و يا انها را به حداقل ممکن برسانيد.
کوتاه کردن ناخن هاي بلند به کودکان در ترک اين عادت بسيار کمک مي کند. با صاف کردن لبه ناخن (مثلا با سوهان) ناخن باعث اذيت کودک شما نمي شود.
توجه کودک را از جويدن ناخن دور کرده ، سعي کنيد تا کودک احساس خوبي نسبت به خودش پيدا کنيد يا درواقع به او اعتماد به نفس بدهيد.
در درمان اين عادت بايد به علت آن توجه کنيم. اگر کودک شما تحت فشارهاي روحي و عصبي فراواني قرار دارد سعي کنيد اين فشارها را کم و يا تعديل نماييد. بطور مثال سعي کنيد شرايط و موقعيت هايي را که کودک شما در آنها دچار اضطراب و نگراني مي شود مانند خستگي، تماشاي يک برنامه مهيج يا درمانده شدن از انجام تکليف را بشناسيد و از بين ببريد و يا انها را به حداقل ممکن برسانيد.
کوتاه کردن ناخن هاي بلند به کودکان در ترک اين عادت بسيار کمک مي کند. با صاف کردن لبه ناخن (مثلا با سوهان) ناخن باعث اذيت کودک شما نمي شود.
توجه کودک را از جويدن ناخن دور کرده ، سعي کنيد تا کودک احساس خوبي نسبت به خودش پيدا کنيد يا درواقع به او اعتماد به نفس بدهيد.
74:
تصویر عشق در قاب کودکی
پرورش احساس عشق و محبت در کودکان و هدایت آنها به سوی مبدل شدن به انسانی که نیازهای عاطفی خود و دیگران را به درستی بشناسد، جزو خطیرترین وظایف والدین است. در کانون خانواده است که یک کودک می آموزد چگونه دوست بدارد و اگر این آموزش به شکل صحیح صورت بگیرد، آمار مجرمانی که به علت برخوردار نشدن از محبت در خردسالی، دچار اختلالات حاد روانی شده و دست به جرم و جنایت می زنند، در جوامع کاهش چشمگیری پیدا می کند. بر همین اساس، گفت وگوی مستقیمی با دکتر «هیو کاسفیلد» فوق تخصص روانپزشکی کودک در استرالیا صورت گرفت تا بار دیگر اهمیت آموزش ابراز صحیح احساسات به کودک، به خانواده ها یادآوری شود.
● از دید شما عشق برای یک کودک به چه معناست؟
▪ در حقیقت معنا، شدت و درصد بلوغ عشق ارتباط مستقیم با سن فرد و جایگاه اجتماعی او دارد. برای یک نوزاد و یک کودک خردسال، عشق به شکل لبخند والدین و ادای واکنش در برابر حرکات و حمایت آنهاست. یک کودک در سنین مدرسه، عشق را به صورت انتخاب یک فرد به عنوان دوست صمیمی و شریک کردن او در علایق خود نشان می دهد. در سنین نوجوانی این احساس با انتخاب یک چهره معروف فرهنگی یا ورزشی به عنوان قهرمان و شبیه سازی حرکات او بروز می یابد. یک جوان عشق را به صورت انتخاب فردی با ویژگی های خاص برای ازدواج و همراهی با وی به عنوان شریک زندگی ابراز می کند و برای یک فرد متأهل که در میانسالی به سر می برد، عشق به معنای تقسیم احساسات، نه تنها با همسر، بلکه با فرزندان و حمایت از آنها و برآورده کردن نیازهای زندگی شان است. به همین خاطر همواره باید در تعریف عشق، سن فرد و نیازهای او را نیز در نظر گرفت.
● حس دوست داشتن و دوست داشته شدن، چگونه از والدین به کودکان منتقل می شود؟
▪ در جریان یک زندگی خانوادگی، به علت تماس دائم کودک با والدین، وی شروع به شبیه سازی رفتار آنها می کند. اگر وی در خانواده ای قرار داشته باشد که اعضای آن برای یکدیگر احترام قائلند و محبتشان به یکدیگر را به راحتی ابراز می کنند، کودک می آموزد که بدون ترس احساسات خود را به شکل مثبت بروز دهد و آنها را مخفی نکند. اما خانواده های پرتنش که در آنها زوجین نسبت به یکدیگر و احساساتشان بی تفاوت و حتی گاهی خشن برخورد می کنند، کودک نمی تواند درک صحیحی از عشق داشته باشد. وی در چنین خانواده ای می آموزد تا احساسات خود را بیان نکند و در آینده زمانی که وارد اجتماع شد، به دنبال عشق می گردد تا نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن را در این خانواده بزرگتر تجربه کند. اما باید به یاد داشت چنین افرادی اغلب توانایی تشخیص عشق صحیح و سالم را نداشته و درگیر موقعیت های نادرست می شوند.
● چگونه می توان عشق را به شکل صحیح به کودک آموخت؟
▪ به یقین می توانم بگویم اولین قدم آموزش عشق به کودک، آموزش اعتماد به نفس و احترام به خود است. اگر کودک، خود را به شکل صحیح دوست نداشته باشد و شخصیت وابسته ای نیز کسب کند، هرگز نمی تواند عشق را از سوی دیگران پذیرا باشد و در مقابل آن ابراز کند. والدین باید قادر باشند به کودک خود بیاموزند که هر فرد به عنوان یک انسان شخصیت مستقل و ممتازی دارد و لایق دوست داشته شدن است. دومین قدم آشنا کردن با حقوق فردی و نیازهای شخصی اش است. کودکی که درک درستی از نیازها و حقوق خود ندارد، قادر نیست راه حلی برای برآورده کردن آنها بیابد. پس به اطرافیان وابسته می شود و در آینده نیز نمی تواند بین عشق و وابستگی تفاوتی قائل شود. گام بعدی در آموزش عشق به کودک سیراب کردن نیازهای عاطفی و توجه داشتن به اوست. این قدم اگر درست برداشته شود فردی سالم، عاری از هر گونه کمبود عاطفی از خانه وارد جامعه می شود اما اگر این دوست داشتن و توجه، بیش از حد و به شکل نادرست ابراز شود، فرد مبدل به شخصیتی می شود که از همه انتظار توجه دائمی دارد و براساس آموخته های زمان کودکی، نیازی به ابراز احساسات در خود نمی بیند زیرا والدین این جریان احساسی را برای او روشن نکرده و جایگاه هر شخص در روابط متقابل را به او آموزش نداده اند.
● گام آخر در آموزش عشق به کودک، از نظر شما کدام است؟
▪ ابراز احساس کودکان را جدی بگیرید. از محبت آنها قدردانی کنید و نشان دهید چقدر از این احساس وی خرسند هستید. کودکی که از سنین خردسالی شاهد بازخورد مثبت عاطفی از سوی اطرافیان خود است، چنین دیدی را نیز در زمان بزرگسالی و بلوغ از یاد نمی برد و قادر خواهد بود تا در اطراف خود عشق سالم را از احساسات نادرست تشخیص دهد. مهمترین اثر تربیت عاطفی کودکان همین است!
● لطفاً درخصوص تأثیر این نوع تربیت فرزند در جامعه نیز توضیح دهید؟
▪ زمانی که شخص در خانواده خود محبت کردن را به عنوان رکن اساسی رفتار با سایرین آموخت، قطعاً در جامعه در هر موقعیتی که قرار بگیرد، رفتاری غیر از این نیز با اطرافیان خود نخواهد داشت. در نتیجه در محیطی که چنین فردی مشغول فعالیت باشد، تنش، برخوردهای خشن و پایمال کردن حقوق شخصی افراد تا حد زیادی کاهش می یابد. حال تصور کنید ۵۰ درصد افراد اجتماع چنین رویه ای در زندگی خود داشته باشند، آیا جرم و خلاف در چنین اجتماعی می تواند دوام داشته باشد
پس به راحتی می توان نتیجه گرفت آموزش عشق به یک کودک خردسال، به مراتب تأثیری فراتر از محیط کوچک خانواده دارد. اگر به آینده اجتماع خود علاقه مند هستیم، در تربیت فرزندانمان اهمال نورزیم
75:
مرز بين دروغ و خيال
همه انسانها در محدوده اي برابر پا به عرصه وجود مي گذارد. هيچكس از كودكي دروغگو به دنيا نيامده است. همه انسانها راه فكر كردن و توجيه اعمال خويش را از ديگران آموخته و تكامل يافته اند. درستي يا نادرستي از طريق كلمات و اعمال ديگران به ما القا مي شود و ما اين كلمات و اعمال را در ذهنيات خود تلفيق كرده، سرانجام شخصيت خود را شكل مي دهيم. راستي شما فكر مي كنيد كه اين گونه توجيهات استادانه چگونه توسط بعضي از جوانان ونوجوانان بيان مي شوند؟ والدين نقش مهمي در تكوين شخصيت فرزندان خود بازي مي كنند و اين نقش در سالهاي اوليه تربيت كودكان ارزشي به غايت والا دارد. براي اينكه فرزندان خود را راستگو تربيت كنيم ابتدا مي بايست نسبت به اعمال خود نهايت دقت را داشته باشيم و نيز درارتباط خود با ديگران دقت كنيم، صداقت و راستگويي از مواردي است كه بايد قبل از سنين مدرسه به آن توجه شود. البته ما بايد توجه داشته باشيم كه كودك اساساً قصد فريب والدين را ندارد، ولي توجيهات او راهي براي فرار از مجازات است.
كودك با جعل داستان يا با طرح مبالغه آميز بعضي از واقعيات، اغلب خواسته خود را با ما درميان مي گذارد و غيرمستقيم از اميالش صحبت مي كند.
دروغ گفتن يكي از رفتارهاي متداول كودكان 4ـ5 ساله است كه از لحاظ اخلاقي اشكالي ندارد. كودكان در اين سن و سال معمولاً به دو شكل دروغ مي گويند كه نخستين آن خيال پردازي است، كودك با جعل داستان يا با طرح مبالغه آميز بعضي از واقعيات، اغلب خواسته خود را با ما درميان مي گذارد و غيرمستقيم از اميالش صحبت مي كند. در اين صورت بهتر است كه پدر و مادر در تأييد خواسته كودك حرف بزنند. دروغ نوع دوم دروغ به اصطلاح مفيد است، دروغي است كه بزرگترها هم مي گويند و آن رابه حساب دروغ مصلحت آميز مي گذارند تا به جاي نتيجه بد، نتيجه خوب بگيرند. در اين مرحله از رشد كودك تنها كار درست را در خواسته خود مي جويد و با استفاده از دروغ براي رسيدن به خواسته اش ترديدي به خود راه نمي دهد.
در اين موارد بايد به كودك تفهيم كنيم كه از راستگويي و صداقت او خوشحال مي شويم ، دروغ و دروغگويي را دوست نداريم. بايد توجه داشت كه اين مسأله در سنين بالاتر رفتاري ناپسند است كه به كودك شخصيت ساختگي و تصنعي مي بخشد. هرگاه كودك شما در موقعيت نامطمئن و ناامن قرار گيرد و احساس خطر يا حقارت كند به گفتن دروغ متوسل مي شود. كودك دروغگو به گفته هايش ايمان ندارد و به طور قاطع و صريح حرف نمي زند، به تدريج اعتماد خود را به ديگران از دست مي دهد و نسبت به اطرافيان بدبين مي شود. متأسفانه برخورد بسياري از والدين در اين موارد با تنفرهمراه است زيرا از خود سؤال مي كنند كه چرا فرزندشان دست به چنين عملي زده است؟
در برخورد با چنين مواردي والدين نبايد به چشم يك آدم دروغگو به كودك نگاه كنند و يا دائماً به آنها ظنين باشند زيرا چنين برخوردي عواقب ناگواري را به همراه خواهد داشت.
76:
اضطراب دوران کودکی طول عمر را کاهش می دهد بهداشت روان اضطراب دوران کودکی بر طول عمر آثار زیانبار دارد . دانشمندان می گویند استرس دوران کودکی، عمر را کوتاه میکند . به گفته آ«ان بررسی ها نشان می دهد، دوران کودکی پراضطراب ممکن است ده ها سال از عمر افراد را کاهش دهد. پژوهشگران در یک تحقیق جدید دریافتند: تجارب استرس زا در دوران کودکی شامل سوءاستفادههای گفتاری و رفتاری (جسمی) از کودکان، عمر آنها را کوتاه میکند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از رویترز ، به گفته پژوهشگران مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا (CDC) ، تجربه های ناگوار دوران کودکی طول عمر افراد را تا ۱۸ سال کاهش می دهد.
بررسی پژوهشگران درباره ۱۷ هزار و ۳۳۷ تن نشان می دهد، افرادی که دوران کودکی پراضطرابی را تجربه کرده اند، کمتر از دیگران عمر می کنند.
به گفته پژوهشگران، افرادی که خشونت های کلامی، جسمی، زندگی با بیماران روانی یا مرگ خویشاوندان را تجربه کرده اند، طول عمر کمتری دارند.
برپایه این بررسی افرادی که در کودکی زندگی پراضطرابی داشته اند به طور متوسط ۱/۵ برابر دیگران در خطر مرگ زودهنگام هستند.
باتوجه به اهمیت دوران کودکی در سلامت جسم و روان افراد در بزرگسالی، پژوهشگران بر لزوم توجه والدین به بهداشت روان کودکان تاکید می کنند.
این تحقیق روی بیش از ۱۷ هزار فرد بزرگسال صورت گرفت و طی آن محققان دریافتند: کودکانی که تا پیش از رسیدن به سن ۱۸ سالگی حداقل ۶ بار یا بیشتر اتفاقات استرس زا و پرتنش شدیدی را تجربه میکنند زودتر از سایر همسالان خود که این تجارب را نداشتند در سنین بزرگسالی میمیرند و احتمال مرگ زودهنگام آنها تا دو برابر افزایش مییابد.
دکتر دیوید براون متخصص همهگیرشناسی در مرکز کنترل و پیشگیری امراض آمریکا در آتلانتا خاطرنشان کرد: ما امیدواریم در نتیجه انجام این تحقیقات سوءرفتارها با کودکان و قرار دادن آنها در شرایط پراسترس به شکلهای مختلف بیش از پیش و به طور گسترده بعنوان یک مشکل و مساله جدی در عرصه بهداشت عمومی در نظر گرفته شده و برای مقابله با آن اقدامات موثر صورت گیرد.
محققان تاکید کردند: کودکان با استرسها و تنشهای سنگینی مواجه میشوند که تاثیر منفی روی رشد عصبی آنان میگذارد و عواقب ناخوشایندی در طول عمر خواهد داشت.
شرح این تحقیق در مجله آمریکایی «طب پیشگیری» منتشر شده است.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از رویترز ، به گفته پژوهشگران مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا (CDC) ، تجربه های ناگوار دوران کودکی طول عمر افراد را تا ۱۸ سال کاهش می دهد.
بررسی پژوهشگران درباره ۱۷ هزار و ۳۳۷ تن نشان می دهد، افرادی که دوران کودکی پراضطرابی را تجربه کرده اند، کمتر از دیگران عمر می کنند.
به گفته پژوهشگران، افرادی که خشونت های کلامی، جسمی، زندگی با بیماران روانی یا مرگ خویشاوندان را تجربه کرده اند، طول عمر کمتری دارند.
برپایه این بررسی افرادی که در کودکی زندگی پراضطرابی داشته اند به طور متوسط ۱/۵ برابر دیگران در خطر مرگ زودهنگام هستند.
باتوجه به اهمیت دوران کودکی در سلامت جسم و روان افراد در بزرگسالی، پژوهشگران بر لزوم توجه والدین به بهداشت روان کودکان تاکید می کنند.
این تحقیق روی بیش از ۱۷ هزار فرد بزرگسال صورت گرفت و طی آن محققان دریافتند: کودکانی که تا پیش از رسیدن به سن ۱۸ سالگی حداقل ۶ بار یا بیشتر اتفاقات استرس زا و پرتنش شدیدی را تجربه میکنند زودتر از سایر همسالان خود که این تجارب را نداشتند در سنین بزرگسالی میمیرند و احتمال مرگ زودهنگام آنها تا دو برابر افزایش مییابد.
دکتر دیوید براون متخصص همهگیرشناسی در مرکز کنترل و پیشگیری امراض آمریکا در آتلانتا خاطرنشان کرد: ما امیدواریم در نتیجه انجام این تحقیقات سوءرفتارها با کودکان و قرار دادن آنها در شرایط پراسترس به شکلهای مختلف بیش از پیش و به طور گسترده بعنوان یک مشکل و مساله جدی در عرصه بهداشت عمومی در نظر گرفته شده و برای مقابله با آن اقدامات موثر صورت گیرد.
محققان تاکید کردند: کودکان با استرسها و تنشهای سنگینی مواجه میشوند که تاثیر منفی روی رشد عصبی آنان میگذارد و عواقب ناخوشایندی در طول عمر خواهد داشت.
شرح این تحقیق در مجله آمریکایی «طب پیشگیری» منتشر شده است.
77:
پیشگیری از جویدن ناخن در کودکان بهداشت روان پیشگیری از جویدن ناخن در کودکان جویدن ناخن به عنوان یک واکنش روانى در کودکان معمولاً در سنین ۵ـ۴ سالگى آغاز مى شود. کارشناسان علل مختلفى براى جویدن ناخن مطرح مى کنند، آنان معتقدند علت عمده جویدن ناخن دراین سن ناشى از ترس و اضطراب است .
البته ممکن است روشى براى ابراز دلگیرى ها، دلخورى ها، دلواپسى و یا جلب توجه هم باشد. هنگامى که کودک نمى تواند خشم خود را در مقابل ناکامى و محرومیت نشان دهد با جویدن ناخن آرامش پیدا مى کند.
در هر صورت این رفتار به خود فرد و یا کودک آسیب وارد مى کند و غالباً از دوران کودکى شروع مى شود و شدت خود را در دوران ابتدایى و راهنمایى نشان مى دهد و در نتیجه آثارى نظیر افت تحصیلى و یاعقب ماندگى اجتماعى براى کودک به همراه دارد و لازم است والدین و اولیاى مدرسه بیشتر به آن توجه کنند.
با این همه ، ناخن جویدن یک اختلال محسوب مى شود و از بین بردن آن در دوران کودکى آسانتر است، این مسأله ممکن است در بزرگسالى ادامه داشته باشد و به صورت عادت درآید. کارشناسان توصیه هایى براى جلوگیرى از ناخن جویدن کودکان دارند که در زیر مى آید.
به دنبال علت ناخن جویدن کودک باشید
هیچ گاه منتظر پاسخ کودکتان که چرا ناخن هایش را مى جود نباشید و او را به خاطر انجام این عمل سرزنش نکنید، سعى کنید همیشه به دنبال علت باشید. توجه کنید کودکتان درچه موقعیت هایى این عمل را انجام مى دهد. جست وجو کنید که چه مسأله اى باعث شده است آرامش و امنیت کودکتان را به هم بزند. آن را دریابید، این تلاش شما براى پى بردن به مشکل کودک و توجه به حل آن مى تواند بزرگترین گام براى از بین بردن اختلال ناخن جویدن باشد.
کوتاه کردن ناخن
کوتاه کردن ناخنهاى بلند به کودکان در زمینه ترک این عادت بسیار کمک مى کند. ناخن هاى کوتاه شده کمتر جویده مى شوند، سعى کنید هرچند روز یک بار ناخن هاى کودک را بگیرید و سوهان بزنید.
تنبیه نکنید
توجه کودک را از جویدن ناخن دور کنید. کودک باید احساس خوبى نسبت به خود پیدا کند و یا در واقع به او اعتماد به نفس بدهید. تنبیه و شرمنده کردن کودک نه تنها به هیچ وجه اثرى در ترک این عادت نخواهد داشت، بلکه مى تواند مشکل را تشدید کند. بویژه بچه هاى کوچکتر که نمى توانند دلیل این که انگشتانش بدمزه است را بفهمند و این راه حل نمى تواند به آنها کمک کند.
انگشتان کودک را به کار بگیرید
سعى کنید حواس کودک را هنگام این عمل پرت کنید، از او کارهایى بخواهید که مجبور شود از انگشتانش استفاده کند مثل درست کردن یک کاردستى و یا کشیدن یک نقاشى .
البته ممکن است روشى براى ابراز دلگیرى ها، دلخورى ها، دلواپسى و یا جلب توجه هم باشد. هنگامى که کودک نمى تواند خشم خود را در مقابل ناکامى و محرومیت نشان دهد با جویدن ناخن آرامش پیدا مى کند.
در هر صورت این رفتار به خود فرد و یا کودک آسیب وارد مى کند و غالباً از دوران کودکى شروع مى شود و شدت خود را در دوران ابتدایى و راهنمایى نشان مى دهد و در نتیجه آثارى نظیر افت تحصیلى و یاعقب ماندگى اجتماعى براى کودک به همراه دارد و لازم است والدین و اولیاى مدرسه بیشتر به آن توجه کنند.
با این همه ، ناخن جویدن یک اختلال محسوب مى شود و از بین بردن آن در دوران کودکى آسانتر است، این مسأله ممکن است در بزرگسالى ادامه داشته باشد و به صورت عادت درآید. کارشناسان توصیه هایى براى جلوگیرى از ناخن جویدن کودکان دارند که در زیر مى آید.
به دنبال علت ناخن جویدن کودک باشید
هیچ گاه منتظر پاسخ کودکتان که چرا ناخن هایش را مى جود نباشید و او را به خاطر انجام این عمل سرزنش نکنید، سعى کنید همیشه به دنبال علت باشید. توجه کنید کودکتان درچه موقعیت هایى این عمل را انجام مى دهد. جست وجو کنید که چه مسأله اى باعث شده است آرامش و امنیت کودکتان را به هم بزند. آن را دریابید، این تلاش شما براى پى بردن به مشکل کودک و توجه به حل آن مى تواند بزرگترین گام براى از بین بردن اختلال ناخن جویدن باشد.
کوتاه کردن ناخن
کوتاه کردن ناخنهاى بلند به کودکان در زمینه ترک این عادت بسیار کمک مى کند. ناخن هاى کوتاه شده کمتر جویده مى شوند، سعى کنید هرچند روز یک بار ناخن هاى کودک را بگیرید و سوهان بزنید.
تنبیه نکنید
توجه کودک را از جویدن ناخن دور کنید. کودک باید احساس خوبى نسبت به خود پیدا کند و یا در واقع به او اعتماد به نفس بدهید. تنبیه و شرمنده کردن کودک نه تنها به هیچ وجه اثرى در ترک این عادت نخواهد داشت، بلکه مى تواند مشکل را تشدید کند. بویژه بچه هاى کوچکتر که نمى توانند دلیل این که انگشتانش بدمزه است را بفهمند و این راه حل نمى تواند به آنها کمک کند.
انگشتان کودک را به کار بگیرید
سعى کنید حواس کودک را هنگام این عمل پرت کنید، از او کارهایى بخواهید که مجبور شود از انگشتانش استفاده کند مثل درست کردن یک کاردستى و یا کشیدن یک نقاشى .
78:
مهر مادری فرزند را شجاع میکند بهداشت روان مهر مادری فرزند را شجاع میکند دانشمندان کشف کرده اند که نوزادانی که به اندازه کافی از مهر و محبت مادری بهره نمی برند ، در بزرگسالی ترسو ، پرخاشگر و خشن و آنهایی که مهر مادری بسیاری را تجربه کرده اند، مهربان تر ، شجاع تر و اجتماعی تر می شوند
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، در آزمایشگاه مایکل مینی در دانشگاه مکگیل مونترآل، (McGill University Montréal)، موشهای آزمایشی زیادی با هم زندگی میکنند. این موشها در قفسهایشان راه میروند، بو میکشند و با لیس زدن همدیگر را تمیز میکنند.
اما چنین برداشت سطحیای از آنها گمراهکننده است، چون همهی آنها مثل هم رفتار نمیکنند. بعضی از آنها پرخاشگر، خشن، ترسو، غیراجتماعی و بسیار عصبی هستند، اما بعضی دیگر بسیار شجاع، اجتماعی، مهربان و نیز دارای قابلیت یادگیریاند.
مرحله پس از تولد، زمان بسیار مهم و حساس در زندگی نوزاد
مایکل مینی که پژوهشگر مغز و اعصاب است دلیل این تفاوت را میداند: مادران بچههای ترسو، در ۸ روز اول پس از تولد کودکان خود، به آنها به اندازهی کافی محبت نکردهاند.
اما نوزادان شجاع، آنهایی هستند که مادرانشان به آنها بسیار رسیدگی کردهاند. در اینجا، اینکه آیا نوزاد، نوزاد واقعی یک مادر است، نقشی بازی نمیکند. دانشمندان در آزمایشی نوزادان مادران را با هم عوض کردند.
آن فرزندانی که مادرشان به آنها محبت نکرده بود، ترسو بودند – فرقی نمیکرد که آن مادر، مادر واقعیشان بوده یا نه.
بدین ترتیب این نه ژنها، بلکه اولین تجربیات نوزاد هستند که باعث تفاوتهای شخصیتی میشوند. بنابراین مرحلهی پس از تولد، زمان بسیار مهم و حساسی در زندگی نوزاد است.
تجربیات اولیه در سلولهای مغزی تاثیر میگذارند
البته هنگامی که مینی و همکاران دانشمندش نتایج آزمایشهای خود را منتشر کردند، یافتهی علمی جدیدی را معرفی نمیکردند. تحقیق آنان بیشتر به این دلیل محبوبیت یافت که برای اولین بار نشان میداد که رفتار متضاد موشها در تغییرات سلولی مغز آنها نیز منعکس میشود.
چنین آزمایشاتی دربارهی میزان محبت مادران در اواخر سالهای ۱۹۹۰ نیز انجام میگرفت. دانشمندان این محبت را بر اساس اینکه چندبار مادر، فرزند خود را تمیز یا نوازش میکند، اندازهگیری میکنند.
مادر با تمیز کردن و نوازش فرزندش به او پناه میبخشد، چیزی که هر نوزادی به آن احتیاج دارد. هر چه کودکان بیشتر احساس امنیت کنند، با تهدیدهایی که با آن در آینده روبرو میشوند، راحتتر برخورد خواهند کرد.
مینی و دانشمندان دیگر کشف کردهاند که این اطلاعات وارد مغز میشوند. تجربیات اولیه در بخش مهمی از سلولهای مغزی روی نقش د.ن.ا. (DNA) و همچنین روی یک ژن مشخص تاثیر میگذارند.
درست همین ژن ترشح هورمون استرس کورتیزول را تحت تاثیر قرارمیدهد. به این صورت که حتی فشارهای کوچک باعث ترشح این هورمون استرسی ازغدهای در مغز آنها میشود.
نتیجه آن است که رفتار این حیوانات عوض میشود، ترسو و خشن میشوند و حتی در یادگیری آنان نیز اختلال ایجاد میگردد، زیرا ترشح این هورمون در مراکز یادگیری مغز خدشه وارد میکند.
به گفتهی مینی، این نشان میدهد که محبت مادری در برنامههای مغزی نوزادان تاثیر زیادی میگذارد.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، در آزمایشگاه مایکل مینی در دانشگاه مکگیل مونترآل، (McGill University Montréal)، موشهای آزمایشی زیادی با هم زندگی میکنند. این موشها در قفسهایشان راه میروند، بو میکشند و با لیس زدن همدیگر را تمیز میکنند.
اما چنین برداشت سطحیای از آنها گمراهکننده است، چون همهی آنها مثل هم رفتار نمیکنند. بعضی از آنها پرخاشگر، خشن، ترسو، غیراجتماعی و بسیار عصبی هستند، اما بعضی دیگر بسیار شجاع، اجتماعی، مهربان و نیز دارای قابلیت یادگیریاند.
مرحله پس از تولد، زمان بسیار مهم و حساس در زندگی نوزاد
مایکل مینی که پژوهشگر مغز و اعصاب است دلیل این تفاوت را میداند: مادران بچههای ترسو، در ۸ روز اول پس از تولد کودکان خود، به آنها به اندازهی کافی محبت نکردهاند.
اما نوزادان شجاع، آنهایی هستند که مادرانشان به آنها بسیار رسیدگی کردهاند. در اینجا، اینکه آیا نوزاد، نوزاد واقعی یک مادر است، نقشی بازی نمیکند. دانشمندان در آزمایشی نوزادان مادران را با هم عوض کردند.
آن فرزندانی که مادرشان به آنها محبت نکرده بود، ترسو بودند – فرقی نمیکرد که آن مادر، مادر واقعیشان بوده یا نه.
بدین ترتیب این نه ژنها، بلکه اولین تجربیات نوزاد هستند که باعث تفاوتهای شخصیتی میشوند. بنابراین مرحلهی پس از تولد، زمان بسیار مهم و حساسی در زندگی نوزاد است.
تجربیات اولیه در سلولهای مغزی تاثیر میگذارند
البته هنگامی که مینی و همکاران دانشمندش نتایج آزمایشهای خود را منتشر کردند، یافتهی علمی جدیدی را معرفی نمیکردند. تحقیق آنان بیشتر به این دلیل محبوبیت یافت که برای اولین بار نشان میداد که رفتار متضاد موشها در تغییرات سلولی مغز آنها نیز منعکس میشود.
چنین آزمایشاتی دربارهی میزان محبت مادران در اواخر سالهای ۱۹۹۰ نیز انجام میگرفت. دانشمندان این محبت را بر اساس اینکه چندبار مادر، فرزند خود را تمیز یا نوازش میکند، اندازهگیری میکنند.
مادر با تمیز کردن و نوازش فرزندش به او پناه میبخشد، چیزی که هر نوزادی به آن احتیاج دارد. هر چه کودکان بیشتر احساس امنیت کنند، با تهدیدهایی که با آن در آینده روبرو میشوند، راحتتر برخورد خواهند کرد.
مینی و دانشمندان دیگر کشف کردهاند که این اطلاعات وارد مغز میشوند. تجربیات اولیه در بخش مهمی از سلولهای مغزی روی نقش د.ن.ا. (DNA) و همچنین روی یک ژن مشخص تاثیر میگذارند.
درست همین ژن ترشح هورمون استرس کورتیزول را تحت تاثیر قرارمیدهد. به این صورت که حتی فشارهای کوچک باعث ترشح این هورمون استرسی ازغدهای در مغز آنها میشود.
نتیجه آن است که رفتار این حیوانات عوض میشود، ترسو و خشن میشوند و حتی در یادگیری آنان نیز اختلال ایجاد میگردد، زیرا ترشح این هورمون در مراکز یادگیری مغز خدشه وارد میکند.
به گفتهی مینی، این نشان میدهد که محبت مادری در برنامههای مغزی نوزادان تاثیر زیادی میگذارد.
79:
لگد زدن باعث كاهش ضريب هوشی كودكان میشود بهداشت روان
دانشمندان بارها تاکید کرده اند که تنبیه بدنی، روش مناسبی برای درست کردن رفتار کودک نیست و حتا ممکن است نتایجی وارونه ببار آورد. و در تحقیقات جدید محققین می گویند که لگد زدن به کودک می تواند موجب كاهش ضريب هوشي كودكان شود. به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، نتايج يك پژوهش جديد نشان داده است كه اين كار اگرچه كودك را وادار ميكند كه سريعتر كارهايش را انجام دهد اما آسيب قابل توجهي به مغز وي وارد ميكند.
در اين پژوهش كه روي صدها كودك آمريكايي انجام گرفت، معلوم شد: هرچه تعداد لگد زدن به كودك بيشتر شود و اين كار تكرار شود به همان نسبت از ضريب هوشي كودك كاسته و باعث كند ذهني او ميشود.
موري استرائوس، پژوهشگر دانشگاه نيوهمسيفر و سرپرست اصلي اين پژوهش تاكيد كرد: همه والدين ميخواهند فرزندان باهوش داشته باشند. پس بايد بدانند خودداري از لگد زدن به كودك و اصلاح سوء رفتارهاي فرزندان به شيوههاي ديگر و بهتر ميتواند به افزايش ضريب هوشي كودكان كمك كند.
نتايج اين تحقيق در كنفرانس بينالمللي سوء استفاده، خشونت و ضربه روحي كه در كاليفرنيا برگزار شد، ارايه گرديد.
پیش از این محققان با بررسی بیش از ۱۸ هزار بزرگسال ، رابطه وضع روحی آنان را در دوره كودكی با ابتلای آنان به آسم ارزیابی كردند.
این بررسی نشان می دهد، افرادی كه در دوره كودكی آزار جسمی دیده اند ، بیش از دیگران به آسم مبتلا می شوند .
بر اساس این بررسی اضطراب و افسردگی كودكان یكی از عوامل مهم ابتلای آنان به آسم در دوره بزرگسالی است .
همچنین نتایج تحقیقی بدست آمده از بررسی ۱۰۰ سال مقاله در مورد تنبیه بدنی کودکان که به تایید جامعه پزشکی آمریکا و آکادمی پزشکی کودکان آمریکا رسیده است. به بررسی انواع تنبیه بدنی که توسط مادرها و پدرها برای ادب کردن کودکان مورد استفاده قرار می گیرد پرداخته است.
مولف این مقاله، الیزابت گرشوف از دانشگاه میشیگان است. وی که مادر دو کودک است، کاملا درک می کند که چرا گاهی اوقات در مقابل اشتباه کودک، وی را تنبیه بدنی می کنند. «من کاملا درک می کنم که چه اتفاقی روی می دهد. ممکن است این کار در کوتاه مدت موثر باشد، اما در بلند مدت کارایی ندارد». البته این تحقیق به هیچ وجه در پی آن نیست که عنوان کند والدین می بایست در برابر کودکان، آسان انگارانه رفتار کنند.
گرشوف که به جمع آوری نتایج ارائه شده در مطالعات دیگر پرداخته است می افزاید: «مدارک محکمی در دست است که نشان می دهد تنبیه بدنی احتمال بروز پرخاشگری و لجبازی در کودکان را در سالهای آتی افزایش می دهد». او بخوبی می داند که بسیاری از والدین به تنبیه بدنی کودکان خود می پردازند، چون خود در زمان کودکی، برای اشتباه های خود تنبیه شده اند.
دانشمندان بارها تاکید کرده اند که تنبیه بدنی، روش مناسبی برای درست کردن رفتار کودک نیست و حتا ممکن است نتایجی وارونه ببار آورد. و در تحقیقات جدید محققین می گویند که لگد زدن به کودک می تواند موجب كاهش ضريب هوشي كودكان شود. به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، نتايج يك پژوهش جديد نشان داده است كه اين كار اگرچه كودك را وادار ميكند كه سريعتر كارهايش را انجام دهد اما آسيب قابل توجهي به مغز وي وارد ميكند.
در اين پژوهش كه روي صدها كودك آمريكايي انجام گرفت، معلوم شد: هرچه تعداد لگد زدن به كودك بيشتر شود و اين كار تكرار شود به همان نسبت از ضريب هوشي كودك كاسته و باعث كند ذهني او ميشود.
موري استرائوس، پژوهشگر دانشگاه نيوهمسيفر و سرپرست اصلي اين پژوهش تاكيد كرد: همه والدين ميخواهند فرزندان باهوش داشته باشند. پس بايد بدانند خودداري از لگد زدن به كودك و اصلاح سوء رفتارهاي فرزندان به شيوههاي ديگر و بهتر ميتواند به افزايش ضريب هوشي كودكان كمك كند.
نتايج اين تحقيق در كنفرانس بينالمللي سوء استفاده، خشونت و ضربه روحي كه در كاليفرنيا برگزار شد، ارايه گرديد.
پیش از این محققان با بررسی بیش از ۱۸ هزار بزرگسال ، رابطه وضع روحی آنان را در دوره كودكی با ابتلای آنان به آسم ارزیابی كردند.
این بررسی نشان می دهد، افرادی كه در دوره كودكی آزار جسمی دیده اند ، بیش از دیگران به آسم مبتلا می شوند .
بر اساس این بررسی اضطراب و افسردگی كودكان یكی از عوامل مهم ابتلای آنان به آسم در دوره بزرگسالی است .
همچنین نتایج تحقیقی بدست آمده از بررسی ۱۰۰ سال مقاله در مورد تنبیه بدنی کودکان که به تایید جامعه پزشکی آمریکا و آکادمی پزشکی کودکان آمریکا رسیده است. به بررسی انواع تنبیه بدنی که توسط مادرها و پدرها برای ادب کردن کودکان مورد استفاده قرار می گیرد پرداخته است.
مولف این مقاله، الیزابت گرشوف از دانشگاه میشیگان است. وی که مادر دو کودک است، کاملا درک می کند که چرا گاهی اوقات در مقابل اشتباه کودک، وی را تنبیه بدنی می کنند. «من کاملا درک می کنم که چه اتفاقی روی می دهد. ممکن است این کار در کوتاه مدت موثر باشد، اما در بلند مدت کارایی ندارد». البته این تحقیق به هیچ وجه در پی آن نیست که عنوان کند والدین می بایست در برابر کودکان، آسان انگارانه رفتار کنند.
گرشوف که به جمع آوری نتایج ارائه شده در مطالعات دیگر پرداخته است می افزاید: «مدارک محکمی در دست است که نشان می دهد تنبیه بدنی احتمال بروز پرخاشگری و لجبازی در کودکان را در سالهای آتی افزایش می دهد». او بخوبی می داند که بسیاری از والدین به تنبیه بدنی کودکان خود می پردازند، چون خود در زمان کودکی، برای اشتباه های خود تنبیه شده اند.
80:
روح تشنه كودك
پدر، تشويق و تأييد كودك
در تربيت كودك بايد به اصول تربيتي، مربيان و اولياي آگاه بوده و به آن توجه كنند. آن اصول تربيتي عبارتند از:
صميمي بودن با كودك
جدي بودن در اجراي ضوابط
كنترل طفل در همه امور براي صيانت و رشد او
كودك براي شناخت وضع موجود و رفتارش نياز به تأييد دارد. اگر رفتار كودك كه مناسب بوده، مورد تشويق قرار گيرد، طفل خود به خود تشويق مي شود كه عملش را تكرار كند.
كودك نياز به تأييد دارد، هم براي تثبيت رفتار و هم براي اينكه نسبت به خود اعتماد و اطمينان پيدا كند. اين تائيد پدر و مادر بايد جنبه هايي چون زيبايي، عقل، هوش، فهم و درك او را در برگيرد. تأييد پدر مي تواند به صورتهاي مختلفي باشد . از جمله: تحسين، تشويق، اظهار لبخند، در بغل گرفتن و بوسيدن و...
اگر تأييد كودك به روش صحيحي باشد باعث مي شود تربيت و سازندگي مطلوبي در كودك بوجود آيد. كودك لذت تشويق را احساس مي كند و وجود آن (تأييد و تشويق) فرزند را شاداب مي كند. پس والدين بايد هنگامي كه طفل، كار خوبي انجام مي دهد او را مورد تشويق قرار دهند.
پدر و بازي كودك
از آنجا كه طفل انرژي هاي فراواني دارد، بايد اين انرژيها آزاد شود و كودك چاره اي جز بازي كردن ندارد. بسياري از والدين توقع دارند كه فرزندشان در يك گوشه بنشيند و با خود بازي كند، اما اين توقع صحيحي نمي باشد زيرا موجب مي شود كه كودك به انزوا و گوشه گيري مبتلا شود.
كودك ضمن بازي با دوستانش، استعدادهايش كشف مي شود زيرا بعضي از دوستانش از او باهوش تر هستند. بزرگسالان يعني پدر و مادر بايد خود را تا سرحد بچگي پايين آورده و با او بازي كنند و با بازي كردن خود با فرزند، رضايت او را حاصل كنند. بازي كردن والدين با فرزندان، باعث مي شود كه آنها، آرام آرام تجارب خود را به فرزندان منتقل كرده و دست آنها را گرفته و از نردبان ترقي و كمال بالا ببرند.
ب ) بررسي سيره پيشوايان در مورد بازي كودك:
بعد از قرآن، منبع موثق فرهنگ اسلامي، روايات است. در روايات به بازي كودكان بها داده شده است و رهبران ديني در راه اهميت دادن به بازي كودكان پيشقدم بوده و بزرگسالان را موظف كرده كه نه تنها مانع و سد راه بازي كودكان نباشند بلكه خود نيز همبازي آنها شوند. زيرا هر اندازه كودك از بازيهاي سالم بهره مند شود از لحاظ جسمي و روحي از رشد بهتر و مفيدتري برخوردار خواهد شد. ائمه (عليه السلام) بازي را وسيله اي براي پرورش شخصيت مي دانستند.
ج )وسايل بازي
دنياي امروز نسبت به كودكان بها داده و براي آنها وسايل سرگرمي فراهم نموده است. دستور بزرگان در مورد كودكان تا هفت سالگي اين است كه بگذاريد بازي كنند و مانعي در سر راه آنها ايجاد نكنيد.
حال سؤال اين است كه چگونه بگذاريم بازي كنند؟ به چه چيز سرگرم شوند؟ چرا بعضي از كودكان بهانه گير مي شوند؟ آيا كودك را بايد با نقل و شيريني يا توسري ساكت كرد؟ يا با هيچ كدام؟
بايد روح تشنه كودك را با همبازي و اسباب بازي اشباع كرد. كودكان انسان هاي رشيد و بالغ فردا هستند و هر كدام در آينده مسئوليتهايي را عهده دار مي شوند. در كودكستان ها و پاركها همه نوع وسايل بازي وجود دارد ولي در منازل تنوع اسباب بازيها كمتر است.
د ) فوايد بازي با كودك:
كودك از شش ماهگي متوجه افراد و اشيائي مي شود كه در اطرافش مي باشد. بازي كودك از سه ماهگي پررنگ تر شده و تا پايان جواني و حتي سالهاي بعد ممكن است ادامه داشته باشد.
بازي كودكان بين 7-3 سال به منزله شغل آنهاست و آنها را نبايد از بازي كردن محروم كنيم.
فوائد بازي كودك:
اين فوائد عبارتند از:
1- از لحاظ جسماني موجب هماهنگي عضلات و اعضاي بدن مي شود.
2- تمايلات طفل را متعادل مي كند و از پرخاشگري هاي او جلو گيري مي كند.
3- عاملي است براي تفكر و خلاقيت.
4- بسياري ازاصول ارزشمند اخلاقي را به هنگام بازي مي آموزد.
ه ) نقش پدر در بازي با كودك:
پدران به نحو مشخصي بيشتر از مادران در بازي هاي بدني نظير بالا انداختن يا بالا بردن شركت مي كنند اما مادران در بازي هاي تماشايي شركت مي كنند. بازي محبوبي كه مادران انجام مي دهند اين است كه اسباب بازي ها را به او نشان داده و سپس به منظور تحريك آن را تكان مي دهند.
بازي هايي كه پدران و مادران انجام مي دهند تأثير به سزايي بر رشد اجتماعي و شناختي آينده كودك دارد. بعضي از بازي ها تأثيرات كوتاه مدت دارند و هدف از اين بازي ها آن است كه توجه كودك را جلب كنند و تعامل اجتماعي ميان والدين و كودك را حفظ نمايند. تماشا و لمس كردن اسباب بازي ها، بالا رفتن و بالا پريدن از اين نوع بازي ها هستند يعني تأثيرات كوتاه مدت دارند. بعضي از بازي ها هم تأثيرات بلند مدت دارند مثلاً بازي هاي چنگ زدني و پس گرفتني. اين بازي ها مي تواند به يادگيري نوزاد كمك كند، تا وسايل بيشتر و محيط هاي وسيع تري را كاوش و تجربه نمايد.
بازي هاي چهره به چهره مي تواند به كودك مهارت هاي نوبتي را بياموزد و درس هاي اوليه كنترل محيط اجتماعي را به او ياد دهد.
بچه ها از بازي با پدر و مادر چه چيزهايي ياد مي گيرند؟
توانايي خواندن پيام هاي عاطفي، همبازي و ارسال پيام هاي عاطفي واضح براي تداوم موفقيت آميز بازي ضروري است.
عواطف ديگران را رعايت مي كند.
مهارت هاي عاطفي خود را اصلاح مي كند.
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند:
«من كان له ولد صبا»
(هر كس كودكي دارد بايد با او بازي كند.)
پدر با كودك بازي مي كند، با او انس برقرار مي سازد، شوخي مي كند، اورا شاداب و با نشاط مي سازد. كودك در ضمن بازي كردن، درون خود را كشف كرده و ناراحتي هايش از بين مي رود.
81:
صحبت کردن با کودکان در هنگام خواب بسیار بیشتر از قصه خواندن قدرت تکلم آنها را افزایش میدهد.
روانشناسان و متخصصین کودک میگویند صحبت کردن با کودکان در هنگام خواب بسیار بیشتر از قصه خواندن قدرت تکلم آنها را افزایش میدهد. در صورتی که با کودکان درهنگام شب سخن بگویید قابلیت تکلم آنها تا 6 برابر بهتر از حالتی که برای آنها داستان میخوانید رشد پیدا خواهد کرد.
حتی اگر کودک شما سن کمی دارد و قادر به حرف زدن نیست زمانی که صدای شما را میشنود و سعی میکند به گونهای به آنها پاسخ دهد مهارتهای زبانی و تکلمی او به طرز شگفت آوری رشد میکند. نکته جالب توجه این است که بین سنین صفر تا 4 سال تماشای تلویزیون تقریباً هیچ تأثیری، نه مثبت و نه منفی، برروی قابلیتهای تکلمی کودکان ندارد.
از صدها سال پیش والدین برای کمک به خوابیدن کودکان یا ارتباط برقرار کردن با آنها در هنگام شب برای آنها قصه میگویند. اگر چه بسیاری از متخصصان کودک این روش را برای بهبود تکلم کودکان مفید میدانند اما صحبت کردن با کودکان به مراتب تأثیر بهتری روی آنها دارد.
82:
کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند.
وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند.
وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند.
وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند.
وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند.
وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند.
اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند.
اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند.
اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند.
اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند.
اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند.
اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند.
اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند.
اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند.
اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند.
اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.
وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند.
وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند.
وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند.
وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند.
وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند.
اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند.
اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند.
اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند.
اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند.
اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند.
اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند.
اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند.
اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند.
اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند.
اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.
83:

محققان می گویند: آزار جسمی یا عاطفی در دوران کودکی، روند پیر شدن بدن را تسریع می سازد.
گروهی از محققان دانشگاه “براون” در این تحقیق، “تلومرها”را مورد مطالعه قرار دادند. آنان عنوان کردند قرار گرفتن در وضعیت بدرفتاری در دوران کودکی سبب پیری زودرس سلول ها می شود.
محققین می گویند کودکانی که در دوران کودکی مورد بدرفتاری جسمی و روحی قرار می گیرند پس از بلوغ بیش از دیگران در معرض خطر پیری زودرس سلولی قرار دارند.
به گفته محققان: آزارهای روحی دوران کودکی موجب کوچک شدن بخش هایی از کروموزم های مسئول سلامت سلولی می شوند و در نتیجه در دوران بلوغ سلول ها در معرض پیری زودرس قرار می گیرند.
بررسی های دی ان ای ۳۱ فرد بالغ نشان می دهد، آن گروهی که در کودکی مورد بدرفتاری قرار گرفته اند بخشی از کروموزم های مسئول سلامت سلولی آنان، کم حجم تر از سایرین بوده است.
تلومرها، بخشهای محافظتی کروموزوم ها هستند که دی.ان.ای سلول را پایدار نگه می دارند، اما طولشان با بالا رفتن سن کوتاه می شود.
محققان در این مطالعه متوجه شدند که تلومرهای ۳۱ نفر که در دوران کودکی مورد آزار قرار گرفته بودند، سریع تر کوتاه شدند که این امر روند پیر شدن سلول ها را تسریع می کند.
با این وجود محققان هشدار دادند که این مطالعه باید بر روی گروه بزرگتری بررسی شود.
تلومرها بخش های نسبتا کوتاه دی.ان.ای تخصص یافته هستند که در انتهای کروموزم ها قرار دارند.
تلومرها شبیه پوشش پلاستیکی انتهای بند کفش ها هستند که از ریش ریش شدن بند کفش جلوگیری می کنند.
دکتر “اودری تیرکا” از دانشگاه براون گفت: کوتاه تر شدن طول تلومر با پیر شدن و ابتلا به برخی از بیماری ها ارتباط دارد.
هر بار که سلول تقسیم می شود، تلومرهای آن کوتاه می شود و سلول به مرگ نزدیکتر می شود.
مطالعات قبلی نشان داده اند که کوتاه شدن طول تلومرها زمانی که در معرض سمومی مانند تابش اشعه یا دود سیگار قرار می گیرند سرعت بیشتری پیدا می کند.
این مطالعات همچنین نشان داده اند که مشکلات روانی و تنش نیز تاثیر مشابهی دارند.
مطالعه اخیر که به تازگی انجام شده، نشان می دهد که آسیب های روانی دوران کودکی می تواند مشکلات مشابهی را در سال های بعدی زندگی بوجود آورد.
محققان مطالعه خود را بر روی افرادی انجام دادند که با وجود اینکه در کودکی مورد آزار قرار گرفته بودند، اما سالم بودند و در حال حاضر یا در گذشته علائمی از اختلالات روانی نداشتند.
به گفته محققان، برای تعیین تاثیر دقیق تنش های دوران کودکی بر پیرشدن سلولی به تحقیقات بیشتری نیاز است.
84:
چراپدران بايد در تربيت فرزندانشان نقش داشته باشند؟؟
در طي سالهاي اخير تحقيقات بيانگر اين حقيقت بوده است كه نقش پدران در تربيت فرزندان حائز اهميت است.به همين دليل امروزه اغلب پدران در كنار مادران نقش خود را در زندگي به خوبي ايفا كرده واز نتايج ان راضي وخشنود هستند.ولي متاسفانه عده
اي از پدران نيز وجود دارندكه تمايل چنداني به امور تربيتي فرزندان خود نشان نميدهند.
فرزنداني كه رابطه نزديك وصميمانه با پدرانشان دارندموفق تر هستندواحتمال اينكه به دانشگاه بروند بيشتر است وكمتر دچار وسوسه هاي دوستان ناباب قرار ميگيرندواز مواد مخدر استفاده نمي كنندوعلايم افسردگي كمتر در انها مشاهده مي شود.فرزنداني كه پدرانشان در تربيت انها هيچ نقشي ندارندبيشتر به سمت اعمال خلاف مي روندوكنترل انها دشوارتر خواهدبود.
پدران موفق افرادي هستند كه در كنار فرزندانشان بوده وبا انان رابطه گرم وصميمي دارندودر اين صورت قادرندفرزنداني شاداب تروسالم تروموفق تر تربيت كنند.تحقيقات اخير نشان داده است كه حضور پدر براي فرزندان پسر ودختر به يك اندازه مهم وضروري است.بنابراين با اين توضيحات والدين بايد نقش خود رادر زندگي فرزندانشان به خوبي ايفا كرده تا در اينده پشيمان ونااميد نشوند.
در طي سالهاي اخير تحقيقات بيانگر اين حقيقت بوده است كه نقش پدران در تربيت فرزندان حائز اهميت است.به همين دليل امروزه اغلب پدران در كنار مادران نقش خود را در زندگي به خوبي ايفا كرده واز نتايج ان راضي وخشنود هستند.ولي متاسفانه عده
اي از پدران نيز وجود دارندكه تمايل چنداني به امور تربيتي فرزندان خود نشان نميدهند.
فرزنداني كه رابطه نزديك وصميمانه با پدرانشان دارندموفق تر هستندواحتمال اينكه به دانشگاه بروند بيشتر است وكمتر دچار وسوسه هاي دوستان ناباب قرار ميگيرندواز مواد مخدر استفاده نمي كنندوعلايم افسردگي كمتر در انها مشاهده مي شود.فرزنداني كه پدرانشان در تربيت انها هيچ نقشي ندارندبيشتر به سمت اعمال خلاف مي روندوكنترل انها دشوارتر خواهدبود.
پدران موفق افرادي هستند كه در كنار فرزندانشان بوده وبا انان رابطه گرم وصميمي دارندودر اين صورت قادرندفرزنداني شاداب تروسالم تروموفق تر تربيت كنند.تحقيقات اخير نشان داده است كه حضور پدر براي فرزندان پسر ودختر به يك اندازه مهم وضروري است.بنابراين با اين توضيحات والدين بايد نقش خود رادر زندگي فرزندانشان به خوبي ايفا كرده تا در اينده پشيمان ونااميد نشوند.
85:
تاثیر قصه ها بر ذهن کودکان

قصه ها برای کودکان خردسال فقط یک محرک روانی و شنیداری نیستند، بلکه کارکردهای فراوانی برای این گروه از کودکان دارند .
اکثر ما در کودکی ها ی خود روزهایی را به یاد می آوریم که بزرگترها برای سرگرم کردن و یا کوتاه نمودن شب های بلند زمستان با قصه، مثل و چیستان اعضای خانواده را گرد هم می آوردند و لحظات استثنایی و دلپذیری را در پس این داستانهای راز گونه و پر معنا فراهم می کردند لحظاتی که تا کنون در یاد و خاطره باقی مانده است.
نویسندگان حوزه کودک و نوجوان هم چنین روانشناسان رشد بر این عقیده هم رای هستند که قصه-ها برای کودکان خردسال فقط یک محرک روانی و شنیداری نیستند، بلکه کارکردهای فراوانی برای این گروه از کودکان دارند .
کودکان از طریق قصه ها با محیط پیرامون خود آشنا میشوند. هر قصه ای میتواند فضایی را به وجود بیاورد که کودکان هنگام رویارویی با نمونه های واقعی، رفتار و واکنش مناسبی را از خود نشان دهند.
قصه ها به کودکان یاری می رسانند تا ارتباط ها را درک کنند رابطه ای که بین شخصیت های یک قصه وجود دارد، می تواند به کودک یاری برساند که خود چگونه این موارد را در زندگی رعایت کند.
موضوع مهم دیگر که تاثیر زیادی بر فرایند اجتماعی شدن کودک دارد این است که قصه ها پیامها و ارزش هایی را به مخاطب خود منتقل می کنند کودک در اثر شنیدن، تکرار شنیدن و حتی فکر کردن به قصه میتواند این پیامها را جذب کند و ارزشهای خانوادگی، اجتماعی و انسانی را بگیرد.غیرمستقیم بودن این پیامها موجب میشود که برای کودک دلنشین تر، جذاب تر و دوستداشتنی تر شود
هم چنین قصه ها قدرت تمرکز و دقت کودکان را افزایش میدهند .کودکان در اثر شنیدن این توانایی را به دست می آورند تا بتوانند شنیدن فعال را تجربه کنند. آنها حتی برای اینکه بتوانند ماجرا را دنبال کنند، ضروری است که دقت و تمرکز لازم را برای خوب شنیدن تمرین کنند.
برای منظم شدن و فعال شدن کودکان در امور هم قصه گویی یک آموزش جذاب است قصه ها می توانند به کودکان یاد بدهند که چگونه روی کار تمرکز کنند و با دقت آن کار را پیش ببرند.
در عین حال قصه ها موجب میشوند تا کودکان بتوانند با گسترهای از کلمه ها آشنا شوند. کلمه هایی که ممکن است در گفتگوی روزانه هیچ وقت مورد استفاده قرار نگیرند همچنین قصه ها موجب می شوند تا کودکان با تجربه ها، احساسها، عواطف و شیو ههای نگرش بزرگترها آشنا شوند.
کودکان از آن جا که هنوز تجربه گستردهای در شناخت دنیا ندارند، سعی می کنند که با ارتباط دادن بین آموخته های قبلی و موضوعهای جدید به تعادل ذهن خود کمک کنند. این روند معمولا با تخیل کودک عجین میشود و او را یاری میکند که با منطق خود به کشف و شناخت دنیا اقدام کند و بر اساس چنین روندی است که از قصه های تخیلی لذت می برند و از آنها بهره برداری میکنند.
کارکردها و ارزش های قصه ها به مراتب بیشتر از آن است که بخواهد به همین چند مورد خلاصه شود. اما همین موارد با ارزش میتواند دلایل مهمی باشد که بتوان از طریق قصه ها به رشد عاطفی، اجتماعی، کلامی و ذهنی کودک یاری نمود.
گردآوری : گروه سلامت سیمرغ
86:
آن دسته از والدینی كه بچههای چپ دست خود را مجبور می کنند علی رغم میلشان مداد را با دست راست بگیرند، بد نیست چند نكته را در مورد افرادی كه چپ دست هستند بدانند
.
تا چندین سال قبل هم افرادی كه چپ دست بودند، برای دیگر اطرافیانشان جای سئوال داشتند و بحث در مورد آنكه چپ دستها باهوشترند یا راست دست ها، خیلی زود همهگیر شد و محققان نظرات متفاوتی را در مورد این موضوع اعلام كردند.آخرین تحقیقات نشان میدهد كه تمام آن دسته از افرادی كه چپ دست هستند، در قسمت های مشخصی از مغزشان نسبت به راست دستها پیشرفته ترند؛ به طور مثال آنها خلبانان بهتری میشوند و معمولا از جمله افرادی هستند كه به راحتی میتوانند دو كار را هم زمان به خوبی انجام دهند، مثل صحبت كردن و رانندگی
.
اثبات این موضوع كه آنها به راحتی میتوانند از پس دو كار فكری هم زمان برآیند، در تحقیقات گسترده مجله "هوش" ثبت شده و ظاهرا شكی هم در مورد آن وجود ندارد
.
تحقیقات در دانشگاه ملی استرالیا نیز نشان دهنده ی آن است كه چپ دستها معمولا هنگام یادگیری زبان از هر دو نیم كره ی مغزشان استفاده میكنند و این در حالی است كه راست دست ها فقط از نیم كره ی راست خود كمك می گیرند.
دو نیم كره ی مغز در واقع شبیه هم هستند. آنها در مورد دریافت اطلاعات دقیقا یكسان عمل می كنند و یك راهكار را برای تحلیل در نظر میگیرند. اما معمولا وظایفی همچون یادگیری زبان معمولا در یكی از آنها صورت می گیرد كه در مورد چپ دست ها ظاهرا هر دو این دو نیم كرهها فعال هستند.
دیگر منطقه ای كه در مغز نقطه ای كاملا مشخص دارد، همان دریافت اطلاعات است كه معمولا در سمت راست بدن انجام می شود. به این معنا كه از سمت راست اطلاعات وارد شده و به نیم كره چپ میرود تا مورد تحلیل قرار بگیرد و اطلاعاتی هم كه از قسمت چپ بدن وارد شدهاند، به نیم كره ی راست می رود و در آنجا مورد تحلیل قرار میگیرند كه در هر دو حالت مغز، آنها را دریافت می کند و پس از تركیب آنها، دستوری را برای شنیدن یا دیدن صادر میكند.
آخرین تحقیقات در مورد چپ دست ها نشان دهنده آن است كه مغز این افراد برای دریافت اطلاعات، از هر دو نیم كره ی خود كمك میگیرد. این در حالی است كه گستردهترین تحقیقات روی افراد چپ دست و راست دست نیز نشان داده است كه ارتباط بین نیم كره ی راست و چپ مغز در افراد چپ دست بسیار بهتر و سریع تر از راست دست هاست و به این معناست كه چپ دستها در فعالیتهایی همچون ورزش و بازیها بسیار سریع تر هستند و واكنش های سریع آنها باعث بهتر بودن آنان میشود، زیرا میتوانند به راحتی از هر دو نیم كره مغز خود در فعالیتها استفاده كنند.
در ضمن هر زمان كه یك سمت مغز آنها از دریافت اطلاعات خسته شد و توانایی آن پایین آمد، نیم كره ی دیگر به سرعت به كمك می آید و جای آن را میگیرد.
به همین علت، افراد كهنسال چپ دست معمولا در زمان پیری كه مغز هر فردی رو به كندی و تحلیل میرود، حافظه و عكس العمل های بهتری می توانند داشته باشند.
با توجه به این حقایق باید گفت اگر هنوز در گوشه ای از دنیا افرادی وجود دارند كه فرزندان چپ دست خود را به گرفتن مداد با دست راست مجبود می كنند، لطفا دست نگه دارند. او اگر چپ دست باشد، بسیار بهتر است.
المیرا صدیقی
دو نیم كره ی مغز در واقع شبیه هم هستند. آنها در مورد دریافت اطلاعات دقیقا یكسان عمل می كنند و یك راهكار را برای تحلیل در نظر میگیرند. اما معمولا وظایفی همچون یادگیری زبان معمولا در یكی از آنها صورت می گیرد كه در مورد چپ دست ها ظاهرا هر دو این دو نیم كرهها فعال هستند.
دیگر منطقه ای كه در مغز نقطه ای كاملا مشخص دارد، همان دریافت اطلاعات است كه معمولا در سمت راست بدن انجام می شود. به این معنا كه از سمت راست اطلاعات وارد شده و به نیم كره چپ میرود تا مورد تحلیل قرار بگیرد و اطلاعاتی هم كه از قسمت چپ بدن وارد شدهاند، به نیم كره ی راست می رود و در آنجا مورد تحلیل قرار میگیرند كه در هر دو حالت مغز، آنها را دریافت می کند و پس از تركیب آنها، دستوری را برای شنیدن یا دیدن صادر میكند.
آخرین تحقیقات در مورد چپ دست ها نشان دهنده آن است كه مغز این افراد برای دریافت اطلاعات، از هر دو نیم كره ی خود كمك میگیرد. این در حالی است كه گستردهترین تحقیقات روی افراد چپ دست و راست دست نیز نشان داده است كه ارتباط بین نیم كره ی راست و چپ مغز در افراد چپ دست بسیار بهتر و سریع تر از راست دست هاست و به این معناست كه چپ دستها در فعالیتهایی همچون ورزش و بازیها بسیار سریع تر هستند و واكنش های سریع آنها باعث بهتر بودن آنان میشود، زیرا میتوانند به راحتی از هر دو نیم كره مغز خود در فعالیتها استفاده كنند.
در ضمن هر زمان كه یك سمت مغز آنها از دریافت اطلاعات خسته شد و توانایی آن پایین آمد، نیم كره ی دیگر به سرعت به كمك می آید و جای آن را میگیرد.
به همین علت، افراد كهنسال چپ دست معمولا در زمان پیری كه مغز هر فردی رو به كندی و تحلیل میرود، حافظه و عكس العمل های بهتری می توانند داشته باشند.
با توجه به این حقایق باید گفت اگر هنوز در گوشه ای از دنیا افرادی وجود دارند كه فرزندان چپ دست خود را به گرفتن مداد با دست راست مجبود می كنند، لطفا دست نگه دارند. او اگر چپ دست باشد، بسیار بهتر است.
المیرا صدیقی
87:
سن اوج كابوسهای شبانه در كودكان

كودكان اغلب از سن 3 سالگی درگیر كابوسهای شبانه میشوند و این كابوسها در سن 4 تا 6 سالگی به اوج خود میرسد. این در حالی است كه سن شروع كابوسهای شبانه در دختران دیرتر از پسرها میباشد.
كودكانی كه در شرایط اضطراب آور، ترسناك و نگران كننده قرار دارند، بیشتر در معرض بروز كابوسهای شبانه هستند.
كابوسها معمولا حالتهایی هستند كه برخلاف وحشتهای شبانه برای كودك و والدین نیز مشكلاتی را ایجاد میكند و این كابوسها ناشی از اضطراب و نگرانیهای كودك بوده و واكنشی نسبت به رویاهای ترسناك است.
والدین در صورت برخورد با چنین موقعیتهایی باید ابتدا كودك را از خواب بیدار و سعی كنند او را آرام كرده و نسبت به وجود امنیت، او را مطمئن كنند. همچنین لازم نیست در همان لحظه در خصوص موضوع كابوس با كودك صحبت شود.
علت بروز كابوس در كودكان قرار گرفتن آنها در یك محیط و یا شرایط اضطراب آور، بیماری و وجود درد در كودك، هیجانهای بیش از حد، دیدن برنامههایی با بار خشونت و ترسناك از تلویزیون و حتی بیتوجهی والدین به كودك
كودكانی كه اغلب مضطرب و نگران هستند، بیشتر دچار كابوسهای شبانه میشوند.
كودكان برای رهایی از كابوسهای شبانه باید قبل از خواب از شرایط آرام و به دور از اضطراب برخوردار باشند و از تماشای فیلمهای ترسناك، خواندن داستانهای ترسناك و فعالیت بدنی زیاد قبل از خواب پرهیز كنند.
در طول روز در مورد مشكلات و نگرانیهای كودك با او صحبت كنیم تا زمینه اصلی ناراحتی او را بیابیم. سعی كنیم دوراندیش باشیم و در صورتی كه كودك فعالیت جدیدی را آغاز میكند از قبل او را برای پذیرش این فعالیت آماده كنیم تا در معرض استرس ناشی از یك فعالیت جدید، درگیر كابوسهای شبانه نشود.
اگر در كودك به طور مداوم و تكراری، كابوسهای شبانه ایجاد شود به علت اضطراب، ترس و نگرانیهای عمدهای است كه باید تحت نظر پزشك ارزیابی شوند تا زمینه این علائم مشخص شده و توسط پزشك تحت درمان قرار گیرند.
88:
بازی های کودکان تاثیر بسیار زیادی بر هوش و استعداد آینده آنها خواهد داشت
در این مقاله به شش نوع از این بازی ها می پردازیم:
1) شن بازی
وسایل مورد نیاز:جعبه شن یا رفتن به کنار ساحل
روش انجام کار:کودک دستهایش را داخل شن فرو میکند.وقتی خوب دستهایش پوشیده شد،از او بخواهید سعی کند تا انگشتان دو دستش از زیر شنها همدیگر را بگیرند.همچنین از او بخواهید تا دستهایش را در زیر شنها تکان بدهد.در مرحله بعد میتوانید روی پاهای او را هم شن بریزید و همین فعالیت را با پاهایش انجام دهید.
2)اتوبوس،کشتی یا قطار
روش انجام کار:ممکن است برای عبور و مرور در شهر از یک وسیله نقلیه خاص استفاده کنید و از شیوههای دیگر استفاده نکنید.برای نمونه ممکن است با وسیله نقلیه شخصی به عبور و مرور بپردازید.اگر چنین است،یک روز به همراه کودکتان از وسایلی که معمولا از آنها استفاده نمیکنید (مثلا اتوبوسهای عمومییا مینیبوس) استفاده کنید و گشتی در شهر بزنید. مطمئنا کودکتان از این سفر لذت بسیاری خواهد برد و سفر فوق برای هر دوی شما آموزش پرباری خواهد بود.
وسایل مورد نیاز:بطریهای پلاستیکی گردن باریک،برنج،لوبیا،ارزن،ماک ارونی،نوار چسب.
روش انجام کار:بطریها را پر از برنج،لوبیا،ماکارونی و ارزن کنید.در آنها را محکم با نوار چسب ببندید. با نوار چسب برایشان دستگیره بسازید.بهتر است برای هر کودک دو عدد از آنها تهیه کنید.حال اجازه دهید کودکان آنها را به دست بگیرند و تشویقشان کنید تا با تکان دادن و به هم زدن دستها صدا تولید کنند.میتوانید با پخش یک موزیک مفرح از کودکان بخواهید تا با تکان دادن بطریها صدا تولید کنند و همراه آن حرکت کنند.
در این مقاله به شش نوع از این بازی ها می پردازیم:
1) شن بازی
وسایل مورد نیاز:جعبه شن یا رفتن به کنار ساحل
روش انجام کار:کودک دستهایش را داخل شن فرو میکند.وقتی خوب دستهایش پوشیده شد،از او بخواهید سعی کند تا انگشتان دو دستش از زیر شنها همدیگر را بگیرند.همچنین از او بخواهید تا دستهایش را در زیر شنها تکان بدهد.در مرحله بعد میتوانید روی پاهای او را هم شن بریزید و همین فعالیت را با پاهایش انجام دهید.
2)اتوبوس،کشتی یا قطار
روش انجام کار:ممکن است برای عبور و مرور در شهر از یک وسیله نقلیه خاص استفاده کنید و از شیوههای دیگر استفاده نکنید.برای نمونه ممکن است با وسیله نقلیه شخصی به عبور و مرور بپردازید.اگر چنین است،یک روز به همراه کودکتان از وسایلی که معمولا از آنها استفاده نمیکنید (مثلا اتوبوسهای عمومییا مینیبوس) استفاده کنید و گشتی در شهر بزنید. مطمئنا کودکتان از این سفر لذت بسیاری خواهد برد و سفر فوق برای هر دوی شما آموزش پرباری خواهد بود.
3)ورزش کردن به همراه شعر خواندن
روش انجام کار:یک شعر جالب انتخاب کنید.آن را با صدای بلند بخوانید.هر شعری برای خود حرکت، آهنگ،ریتم و احساس دارد.در هر حال با کودک خود هنگام خواندن اشعار،حرکات جالبی به تناسب شعر انجام دهید.
روش انجام کار:یک شعر جالب انتخاب کنید.آن را با صدای بلند بخوانید.هر شعری برای خود حرکت، آهنگ،ریتم و احساس دارد.در هر حال با کودک خود هنگام خواندن اشعار،حرکات جالبی به تناسب شعر انجام دهید.
4)افکار روشن
روش انجام کار:با کودک تان دراز بکشید و چشمهایتان را ببندید و به آرامی صحبت کنید.بگویید که ما هر دو در سایه دراز کشیدهایم.سایهای که خیلی دلپذیر است.نفس عمیق بکشید و احساس کنید در آرامش کامل هستید.تمام ناراحتیها و غم و غصههایتان را بیرون بریزید.نفس کشیدن را با خوشحالی ادامه دهید.نفس کشیدن و به ذهن آوردن افکار،احساسات خالص و بدون غم و غصه،افکار و احساسات ناخوشایند را از ذهن تان بیرون میکند و باعث میشود مملو از احساس شادکامی شوید.به این ترتیب،شما و فرزندتان،احساس نزدیکی بیشتری با هم خواهید کرد.
روش انجام کار:با کودک تان دراز بکشید و چشمهایتان را ببندید و به آرامی صحبت کنید.بگویید که ما هر دو در سایه دراز کشیدهایم.سایهای که خیلی دلپذیر است.نفس عمیق بکشید و احساس کنید در آرامش کامل هستید.تمام ناراحتیها و غم و غصههایتان را بیرون بریزید.نفس کشیدن را با خوشحالی ادامه دهید.نفس کشیدن و به ذهن آوردن افکار،احساسات خالص و بدون غم و غصه،افکار و احساسات ناخوشایند را از ذهن تان بیرون میکند و باعث میشود مملو از احساس شادکامی شوید.به این ترتیب،شما و فرزندتان،احساس نزدیکی بیشتری با هم خواهید کرد.
5)بریدن و چسباندن گلها
وسایل مورد نیاز:گلهای تازه،کتاب سنگین،مقوا،چسب،پلاستیک نازک سفید رنگ یا کاغذ سلفون، قیچی،روزنامه.
روش انجام کار:کتاب را باز کنید و گلها را لای روزنامه،بین صفحههای کتاب قرار دهید.همه گلها را به همین صورت بین صفحههای کتاب جای دهید.کتاب را ببندید و چند روز صبر کنید.وقتی گلها خشک شدند،آنها را با دقت بردارید.پلاستیک را دو سانت بزرگتر از مقوا ببرید.حالا گلها را روی مقوا بچسبانید و روی آن با پلاستیک بپوشایند و دور آن را چسب بزنید.قسمتهای تا خورده و گوشه را صاف کنید تا گلها به حالت طبیعی خود روی تابلو بمانند.
6)ابزار سادهای برای تولید صدا و ریتموسایل مورد نیاز:گلهای تازه،کتاب سنگین،مقوا،چسب،پلاستیک نازک سفید رنگ یا کاغذ سلفون، قیچی،روزنامه.
روش انجام کار:کتاب را باز کنید و گلها را لای روزنامه،بین صفحههای کتاب قرار دهید.همه گلها را به همین صورت بین صفحههای کتاب جای دهید.کتاب را ببندید و چند روز صبر کنید.وقتی گلها خشک شدند،آنها را با دقت بردارید.پلاستیک را دو سانت بزرگتر از مقوا ببرید.حالا گلها را روی مقوا بچسبانید و روی آن با پلاستیک بپوشایند و دور آن را چسب بزنید.قسمتهای تا خورده و گوشه را صاف کنید تا گلها به حالت طبیعی خود روی تابلو بمانند.
وسایل مورد نیاز:بطریهای پلاستیکی گردن باریک،برنج،لوبیا،ارزن،ماک ارونی،نوار چسب.
روش انجام کار:بطریها را پر از برنج،لوبیا،ماکارونی و ارزن کنید.در آنها را محکم با نوار چسب ببندید. با نوار چسب برایشان دستگیره بسازید.بهتر است برای هر کودک دو عدد از آنها تهیه کنید.حال اجازه دهید کودکان آنها را به دست بگیرند و تشویقشان کنید تا با تکان دادن و به هم زدن دستها صدا تولید کنند.میتوانید با پخش یک موزیک مفرح از کودکان بخواهید تا با تکان دادن بطریها صدا تولید کنند و همراه آن حرکت کنند.
89:
محدوديت بيش از حد، كودكان را كم رو ميكند
کودكان كم رو در برقراري ارتباط با ديگران همواره مضطرب هستند.
ناتواني از احقاق حق، آسيب پذيري بيش از حد، افت تحصيلي و ناتواني از برقراري ارتباط با همسن و سالان متاثر از كم رويي است و اگر كودک دچار اين حالات شد بايد زمينه را به نحوي براي او فراهم كرد تا ارتباطات بيشتري با همسن و سالان خود داشته باشد.
کم رویی تجربه محیطی است که بر اثر نوع تعاملی که با کودکان برقرار می شود و موقعیت ها و محدودیت هایی که والدین برای کودکان ایجاد می کنند،بوجود می آید.به همین دلیل والدین نیز بايد رفتارهاي غير كمرويانه كودك را مورد توجه قرار دهند . بازي درماني بهترین راه رفع اين مشكل شناخته شده است.
کودكان كم رو در برقراري ارتباط با ديگران همواره مضطرب هستند.
ناتواني از احقاق حق، آسيب پذيري بيش از حد، افت تحصيلي و ناتواني از برقراري ارتباط با همسن و سالان متاثر از كم رويي است و اگر كودک دچار اين حالات شد بايد زمينه را به نحوي براي او فراهم كرد تا ارتباطات بيشتري با همسن و سالان خود داشته باشد.
کم رویی تجربه محیطی است که بر اثر نوع تعاملی که با کودکان برقرار می شود و موقعیت ها و محدودیت هایی که والدین برای کودکان ایجاد می کنند،بوجود می آید.به همین دلیل والدین نیز بايد رفتارهاي غير كمرويانه كودك را مورد توجه قرار دهند . بازي درماني بهترین راه رفع اين مشكل شناخته شده است.
90:
آموزش كودكان براي احترام گذاشتن به ديگران
راه های مختلفی وجود دارد تا از طریق آن به کودکان یاد بدهیم که چطور به سایرین احترام بگذارند. والدین عادت دارند همه چیز را به فرزندانشان امر کنند: "همانطور که من می گویم باید رفتار کنی"، "باید به مادرت احترام بگذاری." و .... در واقع، والدین میتوانند دستورات خود را به کودکان تحمیل کنند، اما نمی توانند آنها را به احترام گذاشتن امر کنند. ما می توانیم فرزندانمان را وادار کنیم آنطور که ما می خواهیم رفتار کنند، اما نمی توانیم مجبورشان کنیم که به ما و بقیه مردم احترام بگذارند. احترام را باید به دست آورد.
احترام فقط با خوب و مهربان بودن به دست نمی آید. البته خوب بودن هیچ اشکالی ندارد، اما پدر یا مادری که با خوبی و مهربانی بیش از حد با فرزندانش رفتار می کند، مطمئناً فرزند یکدنده و سخت گیری بار خواهد آورد. کسب احترام به چیزی فرای خوب و مهربان بودن صِرف نیاز دارد.
ترفند دیگری برای کسب احترام وجود دارد: والدین سعی می کنند با گوشزد کردن خطاهای فرزندانشان باعث شوند آنها بهتر رفتار کنند. این اصلاً روش مناسبی نیست. کودکان وقتی احساس میکنند از آنها انتقاد شده و طرد شده اند، هیچ انگیزه ای برای بهتر شدن ندارند. وقتی کودکان مورد انتقاد قرار می گیرند، به جای اینکه بهبود یابند، سعی می کنند خودشان یا دیگران را محکوم کنند.
کودکان یاد می گیرند به کسانی احترام بگذارند که به آنها احترام می گذارند. افرادی که بیشتر مورد احترام هستند، از ترکیبی منحصر به فرد از دوست داشته شدن و ایجاد محدودیت به طریقی محکم اما مهربانانه استفاده می کنند. بااینکه کودکان تصور می کنند هیچ نیازی به پند و اندرز ندارند، اما اگر این نصیحت ها در قالب یک رابطه ی محبت آمیز و حمایت کننده باشد، می تواند آنها را به داشتن رفتارهای مناسب و خوب تحریک کند. کودکان به محدودیت نیز احتیاج دارند، اما این محدودیت ها هم می تواند با نرمی، مهربانی و احترام برای آنها گذاشته شود.
مثلاً اگر کودکی شروع به آزار و اذیت و زدن خواهرش می کند، پدر یا مادر می تواند به طرق مختلف عکس العمل نشان دهد. می تواند کودک را زده و بگوید: "وحشی چی کار داری می کنی؟ ول کن خواهرت را...". مطمئناً این روش به کودک احترام گذاشتن را یاد نمی دهد. از طرف دیگر، پدر یا مادر فهمیده می تواند دست کودک را بگیرد و به او بگوید: "ما هیچوقت نباید به کسی صدمه بزنیم و بقیه را آزار بدهیم. می شه به من بگی چه چیز تو را ناراحت کرده است؟" والدین عاقل و فهمیده برای فرزندانشان محدودیت ایجاد میکنند اما این کار را بدون کتک زدن و آزار دادن کودک انجام می دهند.
کودکان زمانی یاد میگیرند به سایرین احترام بگذارند که افرادی که برایشان مهم هستند، الگویی از احترام گذاشتن باشند. اگر کودکان ببینند که ما که نزدیک ترین افراد به آنها هستیم، به دیگران و ارزشهایمان احترام می گذاریم، به نفعشان خواهد بود. ما می توانیم مدام درمورد چنین الگوهایی با کودکانمان صحبت کنیم و این نمونه های اخلاقی را تحسین کنیم. و برعکس می توانیم افرادی را که اذیتمان می کنند یا با ما فرق دارند—مردمانی از کشوری دیگر، با اعتقادات یا باورهایی متفاوت-- را پیش آنها نکوهش کنیم. احترام گذاشتن ما به افرادی که با ما فرق دارند خود می تواند نمونه ای برای الگوپذیری کودکان باشد.
این به آن معنا نیست که با آنچه بقیه مردم انجام می دهند یا باور دارند هم عقیده ایم. باید برای آنها توضیح دهیم که هر انسانی می تواند باور خاص خود را داشته باشد، و با اینکه کاملاً متضاد باور ماست ما باید به او و اعتقاداتش احترام بگذاریم.
برای یاد دادن طریقه ی احترام گذاشتن، ما باید عیوب و اشتباهات خود را به راحتی قبول کنیم. اگر بی دلیل کودکمان را تنبیه کردیم، یا اگر کوتاهی در حق او انجام دادیم، از او معذرت خواهی کنیم و بخواهیم که ما را ببخشند.
احترام مبنای رابطه های مستحکم و پردوام است و می تواند نتیجه طبیعی برخورد و رفتار صحیح والدین با کودکانشان باشد.
افرادی که بیش از همه به آنها احترام میگذارید چه کسانی هستند؟ چه کرده اند تا توانسته اند احترام شما را جلب نمایند؟
به چه راه هایی به کودکانتان احترام می گذارید؟ (آیا به حرف هایی که می زنند با احترام گوش می دهید؟ آیا سعی میکنید با آنها وقتتان را بگذرانید؟ آیا سعی می کنید به علایق آنها احترام بگذارید؟)
بهترین راه نشان دادن احترام به فرزندتان چیست؟
وقتی مردم بیش از آنچه هستند ادعا میکنند که خوب هستند، ما اشکالات آنها را بیشتر می بینیم. وقتی به قصور و اشتباهاتشان اعتراف می کنند، ما بیشتر از آنها چشم پوشی می کنیم، به خصوص وقتی میدانیم سعی میکنند بهتر باشند. آیا شما هم کوتاهی ها و اشتباهاتتان را با کودکانتان درمیان می گذارید و از آنها درخواست کمک می کنید؟ مثلاً ممکن است بگویید: "من وقتی خسته ام خیلی زود عصبانی میشوم و سرت داد می زنم و آنطور که باید و شاید به تو محبت نمی کنم. امیدوارم تو من را ببخشی و کمی تحملم کنی."
گاهی برخی والدین آنقدر فهمیده اند که مشکلاتشان را نیز با فرزندانشان مطرح میکنند. "من روز بدی داشتم، کاش کمی مراعاتم کنی تا من چیزی نگویم که ناراحت شوی." اما والدین نباید کودک را از وضعیت سلامتی خود نگران کنند. پس بهتر است بعد آن بگویند: "اگر چند ساعت استراحت کنم حالم خوب می شود و با هم به کارها می رسیم."
راه های مختلفی وجود دارد تا از طریق آن به کودکان یاد بدهیم که چطور به سایرین احترام بگذارند. والدین عادت دارند همه چیز را به فرزندانشان امر کنند: "همانطور که من می گویم باید رفتار کنی"، "باید به مادرت احترام بگذاری." و .... در واقع، والدین میتوانند دستورات خود را به کودکان تحمیل کنند، اما نمی توانند آنها را به احترام گذاشتن امر کنند. ما می توانیم فرزندانمان را وادار کنیم آنطور که ما می خواهیم رفتار کنند، اما نمی توانیم مجبورشان کنیم که به ما و بقیه مردم احترام بگذارند. احترام را باید به دست آورد.
احترام فقط با خوب و مهربان بودن به دست نمی آید. البته خوب بودن هیچ اشکالی ندارد، اما پدر یا مادری که با خوبی و مهربانی بیش از حد با فرزندانش رفتار می کند، مطمئناً فرزند یکدنده و سخت گیری بار خواهد آورد. کسب احترام به چیزی فرای خوب و مهربان بودن صِرف نیاز دارد.
ترفند دیگری برای کسب احترام وجود دارد: والدین سعی می کنند با گوشزد کردن خطاهای فرزندانشان باعث شوند آنها بهتر رفتار کنند. این اصلاً روش مناسبی نیست. کودکان وقتی احساس میکنند از آنها انتقاد شده و طرد شده اند، هیچ انگیزه ای برای بهتر شدن ندارند. وقتی کودکان مورد انتقاد قرار می گیرند، به جای اینکه بهبود یابند، سعی می کنند خودشان یا دیگران را محکوم کنند.
کودکان یاد می گیرند به کسانی احترام بگذارند که به آنها احترام می گذارند. افرادی که بیشتر مورد احترام هستند، از ترکیبی منحصر به فرد از دوست داشته شدن و ایجاد محدودیت به طریقی محکم اما مهربانانه استفاده می کنند. بااینکه کودکان تصور می کنند هیچ نیازی به پند و اندرز ندارند، اما اگر این نصیحت ها در قالب یک رابطه ی محبت آمیز و حمایت کننده باشد، می تواند آنها را به داشتن رفتارهای مناسب و خوب تحریک کند. کودکان به محدودیت نیز احتیاج دارند، اما این محدودیت ها هم می تواند با نرمی، مهربانی و احترام برای آنها گذاشته شود.
مثلاً اگر کودکی شروع به آزار و اذیت و زدن خواهرش می کند، پدر یا مادر می تواند به طرق مختلف عکس العمل نشان دهد. می تواند کودک را زده و بگوید: "وحشی چی کار داری می کنی؟ ول کن خواهرت را...". مطمئناً این روش به کودک احترام گذاشتن را یاد نمی دهد. از طرف دیگر، پدر یا مادر فهمیده می تواند دست کودک را بگیرد و به او بگوید: "ما هیچوقت نباید به کسی صدمه بزنیم و بقیه را آزار بدهیم. می شه به من بگی چه چیز تو را ناراحت کرده است؟" والدین عاقل و فهمیده برای فرزندانشان محدودیت ایجاد میکنند اما این کار را بدون کتک زدن و آزار دادن کودک انجام می دهند.
کودکان زمانی یاد میگیرند به سایرین احترام بگذارند که افرادی که برایشان مهم هستند، الگویی از احترام گذاشتن باشند. اگر کودکان ببینند که ما که نزدیک ترین افراد به آنها هستیم، به دیگران و ارزشهایمان احترام می گذاریم، به نفعشان خواهد بود. ما می توانیم مدام درمورد چنین الگوهایی با کودکانمان صحبت کنیم و این نمونه های اخلاقی را تحسین کنیم. و برعکس می توانیم افرادی را که اذیتمان می کنند یا با ما فرق دارند—مردمانی از کشوری دیگر، با اعتقادات یا باورهایی متفاوت-- را پیش آنها نکوهش کنیم. احترام گذاشتن ما به افرادی که با ما فرق دارند خود می تواند نمونه ای برای الگوپذیری کودکان باشد.
این به آن معنا نیست که با آنچه بقیه مردم انجام می دهند یا باور دارند هم عقیده ایم. باید برای آنها توضیح دهیم که هر انسانی می تواند باور خاص خود را داشته باشد، و با اینکه کاملاً متضاد باور ماست ما باید به او و اعتقاداتش احترام بگذاریم.
برای یاد دادن طریقه ی احترام گذاشتن، ما باید عیوب و اشتباهات خود را به راحتی قبول کنیم. اگر بی دلیل کودکمان را تنبیه کردیم، یا اگر کوتاهی در حق او انجام دادیم، از او معذرت خواهی کنیم و بخواهیم که ما را ببخشند.
احترام مبنای رابطه های مستحکم و پردوام است و می تواند نتیجه طبیعی برخورد و رفتار صحیح والدین با کودکانشان باشد.
افرادی که بیش از همه به آنها احترام میگذارید چه کسانی هستند؟ چه کرده اند تا توانسته اند احترام شما را جلب نمایند؟
به چه راه هایی به کودکانتان احترام می گذارید؟ (آیا به حرف هایی که می زنند با احترام گوش می دهید؟ آیا سعی میکنید با آنها وقتتان را بگذرانید؟ آیا سعی می کنید به علایق آنها احترام بگذارید؟)
بهترین راه نشان دادن احترام به فرزندتان چیست؟
وقتی مردم بیش از آنچه هستند ادعا میکنند که خوب هستند، ما اشکالات آنها را بیشتر می بینیم. وقتی به قصور و اشتباهاتشان اعتراف می کنند، ما بیشتر از آنها چشم پوشی می کنیم، به خصوص وقتی میدانیم سعی میکنند بهتر باشند. آیا شما هم کوتاهی ها و اشتباهاتتان را با کودکانتان درمیان می گذارید و از آنها درخواست کمک می کنید؟ مثلاً ممکن است بگویید: "من وقتی خسته ام خیلی زود عصبانی میشوم و سرت داد می زنم و آنطور که باید و شاید به تو محبت نمی کنم. امیدوارم تو من را ببخشی و کمی تحملم کنی."
گاهی برخی والدین آنقدر فهمیده اند که مشکلاتشان را نیز با فرزندانشان مطرح میکنند. "من روز بدی داشتم، کاش کمی مراعاتم کنی تا من چیزی نگویم که ناراحت شوی." اما والدین نباید کودک را از وضعیت سلامتی خود نگران کنند. پس بهتر است بعد آن بگویند: "اگر چند ساعت استراحت کنم حالم خوب می شود و با هم به کارها می رسیم."
91:
هر كودكي دير يا زود با پديده مرگ آشنا ميشود و چه بهتر كه در هنگام اين رويداد، پدر و مادري مطلع و هوشيار در كنار فرزند حضور داشته باشند.
بسياري از ما فكر ميكنيم كه فرزند خردسال ما چيزي از مرگ نميداند ولي اينطور نيست. امروزه بهدليل وجود برنامههاي تلويزيوني و كارتونها، بچهها خيلي زود با پديدهاي كه شبيه به خواب رفتن است، آشنا ميشوند و يكي از رايجترين سؤالاتي كه ذهن كودكان را بهخود مشغول ميكند اين است: مگر كسي براي خوابيدن ديگري گريه ميكند؟
مرگ، بخشي از زندگي است و برخلاف تصور ما، كودكان در سنين دبستان كاملا با آن آشنا هستند ولي متأسفانه بهدليل آنكه معمولا در فضاي خانوادههاي ايراني، صحبت در مورد اين قضيه ممنوع است و والدين سعي ميكنند كه آن را از بچهها مخفي نگه دارند، كلامي در اين زمينه رد و بدل نميشود و همين برخورد سبب ميشود كه كودكان آن را مسئلهاي ترسناك، بد و ممنوعه بدانند و اين قضيه هنگامي بغرنج ميشود كه چنين موردي براي يكي از نزديكان و عزيزان كودك مانند والدين، پدربزرگ، مادربزرگ و... رخ دهد.
در چنين مواقعي به كودكان ضربه سهمگين روحي وارد ميشود و حتي اختلالاتي در جسم و عملكرد روزانه او بهوجود ميآورد. اگر شما پيش از وقوع چنين حادثهاي، حتي براي يكبار، با فرزندتان در اين زمينه صحبت كرده و توضيحاتي به او داده باشيد، كمتر رنج برده و زودتر خود را با شرايط جديد هماهنگ ميكند. كافي است به كودك اجازه دهيم تا راجع به آن با ما حرف بزند.
با گفتوگو كردن، پي ميبريم كه او درباره مرگ چه چيزهايي ميداند و چه چيزهايي نميداند يا در واقع از پديده مرگ چه غولي براي خود ساخته است. اگر اين وقت را براي فرزندتان بگذاريد و با او در اينباره حرف بزنيد، ديگر براي هر بار دير كردن يا بيماري شما، ترس از مردن و تنها شدن به سراغشان نميآيد و اينكه حتي در لفافه به كودك اين دلگرمي را دهيد كه درصورتي كه اتفاقي براي شما بيفتد چه كساني از دوستان و نزديكان، هميشه در كنارش بوده و او را تنها نميگذارند. كودك نياز به قوت قلب دارد. ميتوانيد از او بپرسيد: آيا ميترسي كه من بميرم و تو تنها بماني؟ فكر نميكنم به اين زوديها بميرم. سعي ميكنم تا وقتي احتياج داري در كنارت بمانم و مراقبت باشم.
تحقيقات نشان داده كه با بالا رفتن سن كودك، نگرش او نيز نسبت به مرگ تغيير ميكند. بهطور مثال كودكاني كه در گروه سني 4 يا 5سال قرار دارند معمولاً مرگ را امري برگشتپذير دانسته و فكر ميكنند كه اين مسئله براي آنها و خانوادهشان پيش نميآيد. در سنين بين 5تا9سالگي، كودك كمكم به اين باور ميرسد كه مرگ برگشتي ندارد و همه موجودات زنده يك روز ميميرند.
در اين سن آنها مدام در فكر كشف راهي هستند كه خود و نزديكانشان را نجات دهند. از سن 9 سالگي تا نوجواني كاملاً درك خواهند كرد كه مرگ قابل بازگشت نيست و همچنين خود و نزديكانشان نيز يك روز ميميرند. در اين سن معمولا نوجوانان تمايل به دانستن مطالبي علمي در مورد مرگ دارند و كنجكاوي به خرج ميدهند.
يكي از دلايل ترس والدين در مورد صحبت درباره مرگ اين است كه خود اطلاعات جامعي در اين زمينه ندارند و واهمه دارند كه نتوانند پاسخهاي درستي به كودك دهند يا براي كنجكاويهاي او جوابي داشته باشند. در اينجا بهتر است با او روراست باشيد و هر جا كه پاسخ صحيحي را نميدانستيد، به او راستش را گفته و سعي كنيد بهدنبال جواب بگرديد.
البته بايد دقت كنيد كه با برخي از پاسخها، ترس بيشتري را در او ايجاد نكنيد. مثلا گاهي والدين به كودك ميگويند: مرگ مثل خوابيدن است. اگر شما در ادامه، توضيح بيشتري را ندهيد، كودك دچار ترس از خوابيدن ميشود و فكر ميكند بهتر است نخوابد تا نميرد! و يا اينكه وقتي يكي از نزديكان ميميرد به او ميگوييم: او به جاي دوري رفته ولي ما را ميبيند و همين مسئله ميتواند وحشت از هرگونه جدا شدن از والدين را بهوجود بياورد.
خصلت كودكان پرسيدن و پرسيدن است. تنها با تكرار كردن است كه يك موضوع در ذهن آنها مينشيند، براي همين ممكن است سؤالي را دهها بار از شما بپرسند. فكر نكنيد كه پاسخ شما برايش قانعكننده نبوده، گاهي تنها براي اطمينان از جوابي كه شنيده،
چند بار ديگر سؤال را تكرار ميكند. همچنين از نوع سؤالات او مانند پس تو كي ميميري؟ چرا عمو كه از تو كوچكتر بود مرد ولي تو زندهاي و... دلگير نشويد.
اين سؤالات تنها براي اين است كه ذهن كوچك او نياز به تجزيه و تحليلهايي از جانب خود دارد تا راحتتر با مرگ كنار بيايد. اينكه شما در مورد پديده مرگ چگونه با كودك خود حرف بزنيد بستگي به شما و فرزندتان دارد. اينكه او در چه سني است، چگونه فكر ميكند، از نظر احساسي در چه وضعيتي است، چه تجاربي را از سر گذرانده و... همه اين موارد كمك ميكند تا شما با شيوهاي درست با او ارتباط برقرار كنيد.
بسياري از ما فكر ميكنيم كه فرزند خردسال ما چيزي از مرگ نميداند ولي اينطور نيست. امروزه بهدليل وجود برنامههاي تلويزيوني و كارتونها، بچهها خيلي زود با پديدهاي كه شبيه به خواب رفتن است، آشنا ميشوند و يكي از رايجترين سؤالاتي كه ذهن كودكان را بهخود مشغول ميكند اين است: مگر كسي براي خوابيدن ديگري گريه ميكند؟
مرگ، بخشي از زندگي است و برخلاف تصور ما، كودكان در سنين دبستان كاملا با آن آشنا هستند ولي متأسفانه بهدليل آنكه معمولا در فضاي خانوادههاي ايراني، صحبت در مورد اين قضيه ممنوع است و والدين سعي ميكنند كه آن را از بچهها مخفي نگه دارند، كلامي در اين زمينه رد و بدل نميشود و همين برخورد سبب ميشود كه كودكان آن را مسئلهاي ترسناك، بد و ممنوعه بدانند و اين قضيه هنگامي بغرنج ميشود كه چنين موردي براي يكي از نزديكان و عزيزان كودك مانند والدين، پدربزرگ، مادربزرگ و... رخ دهد.
در چنين مواقعي به كودكان ضربه سهمگين روحي وارد ميشود و حتي اختلالاتي در جسم و عملكرد روزانه او بهوجود ميآورد. اگر شما پيش از وقوع چنين حادثهاي، حتي براي يكبار، با فرزندتان در اين زمينه صحبت كرده و توضيحاتي به او داده باشيد، كمتر رنج برده و زودتر خود را با شرايط جديد هماهنگ ميكند. كافي است به كودك اجازه دهيم تا راجع به آن با ما حرف بزند.
با گفتوگو كردن، پي ميبريم كه او درباره مرگ چه چيزهايي ميداند و چه چيزهايي نميداند يا در واقع از پديده مرگ چه غولي براي خود ساخته است. اگر اين وقت را براي فرزندتان بگذاريد و با او در اينباره حرف بزنيد، ديگر براي هر بار دير كردن يا بيماري شما، ترس از مردن و تنها شدن به سراغشان نميآيد و اينكه حتي در لفافه به كودك اين دلگرمي را دهيد كه درصورتي كه اتفاقي براي شما بيفتد چه كساني از دوستان و نزديكان، هميشه در كنارش بوده و او را تنها نميگذارند. كودك نياز به قوت قلب دارد. ميتوانيد از او بپرسيد: آيا ميترسي كه من بميرم و تو تنها بماني؟ فكر نميكنم به اين زوديها بميرم. سعي ميكنم تا وقتي احتياج داري در كنارت بمانم و مراقبت باشم.
تحقيقات نشان داده كه با بالا رفتن سن كودك، نگرش او نيز نسبت به مرگ تغيير ميكند. بهطور مثال كودكاني كه در گروه سني 4 يا 5سال قرار دارند معمولاً مرگ را امري برگشتپذير دانسته و فكر ميكنند كه اين مسئله براي آنها و خانوادهشان پيش نميآيد. در سنين بين 5تا9سالگي، كودك كمكم به اين باور ميرسد كه مرگ برگشتي ندارد و همه موجودات زنده يك روز ميميرند.
در اين سن آنها مدام در فكر كشف راهي هستند كه خود و نزديكانشان را نجات دهند. از سن 9 سالگي تا نوجواني كاملاً درك خواهند كرد كه مرگ قابل بازگشت نيست و همچنين خود و نزديكانشان نيز يك روز ميميرند. در اين سن معمولا نوجوانان تمايل به دانستن مطالبي علمي در مورد مرگ دارند و كنجكاوي به خرج ميدهند.
يكي از دلايل ترس والدين در مورد صحبت درباره مرگ اين است كه خود اطلاعات جامعي در اين زمينه ندارند و واهمه دارند كه نتوانند پاسخهاي درستي به كودك دهند يا براي كنجكاويهاي او جوابي داشته باشند. در اينجا بهتر است با او روراست باشيد و هر جا كه پاسخ صحيحي را نميدانستيد، به او راستش را گفته و سعي كنيد بهدنبال جواب بگرديد.
البته بايد دقت كنيد كه با برخي از پاسخها، ترس بيشتري را در او ايجاد نكنيد. مثلا گاهي والدين به كودك ميگويند: مرگ مثل خوابيدن است. اگر شما در ادامه، توضيح بيشتري را ندهيد، كودك دچار ترس از خوابيدن ميشود و فكر ميكند بهتر است نخوابد تا نميرد! و يا اينكه وقتي يكي از نزديكان ميميرد به او ميگوييم: او به جاي دوري رفته ولي ما را ميبيند و همين مسئله ميتواند وحشت از هرگونه جدا شدن از والدين را بهوجود بياورد.
خصلت كودكان پرسيدن و پرسيدن است. تنها با تكرار كردن است كه يك موضوع در ذهن آنها مينشيند، براي همين ممكن است سؤالي را دهها بار از شما بپرسند. فكر نكنيد كه پاسخ شما برايش قانعكننده نبوده، گاهي تنها براي اطمينان از جوابي كه شنيده،
چند بار ديگر سؤال را تكرار ميكند. همچنين از نوع سؤالات او مانند پس تو كي ميميري؟ چرا عمو كه از تو كوچكتر بود مرد ولي تو زندهاي و... دلگير نشويد.
اين سؤالات تنها براي اين است كه ذهن كوچك او نياز به تجزيه و تحليلهايي از جانب خود دارد تا راحتتر با مرگ كنار بيايد. اينكه شما در مورد پديده مرگ چگونه با كودك خود حرف بزنيد بستگي به شما و فرزندتان دارد. اينكه او در چه سني است، چگونه فكر ميكند، از نظر احساسي در چه وضعيتي است، چه تجاربي را از سر گذرانده و... همه اين موارد كمك ميكند تا شما با شيوهاي درست با او ارتباط برقرار كنيد.
92:
راز مکیدن انگشتان
اکثر کودکان در جریان رشد، حداقل یک رفتار تکراری ثابت را که ارادی نیست، نشان می دهند. این رفتارها عمدتا پاسخی به نیازهای جسمانی و یا حالات هیجانی گذراست و به کودک کمک می کند تا با استرس های روزمره زندگی کنار بیاید. معمولا این عادت مدتی پدیدار شده و سپس رفع می شود.
اما گاهی از اوقات این عادات قدیمی، با استرس های جدید مجددا ظاهر می شود و مانند تولد خواهر یا برادر جدید، طلاق پدر و مادر، رفتن به مدرسه جدید و یا عدم حضور طولانی مدت یکی از والدین و ... پدیدار می شود. گاهی وقتها هم بی هیچ دلیل خاصی کودکان به یک عادت خاص پناه آورده و این عادت تبدیل به پاسخی غیر ارادی و خودکار می گردد. یکی از این عادات، مکیدن انگشت است که در بین کودکان بسیار شایع است. برخی از شواهد نشان می دهد که برخی از کودکان انگشت مکیدن را از داخل رحم آغاز می کنند. انگشت مکیدن تا 2 سالگی عمدتا با گرسنگی، خواب، ناکامی و خستگی رابطه دارد و در 2.5 تا 3 سالگی فقط در شبها رخ می دهد.
در عمل به نظر می رسد که مکیدن اولیه انگشت تا حدودی مفید است چون گریه را کم و دندان در آوردن را آسان تر می کند و به کودک کمک می کند تا راحت تر بخوابد و کلا کودک را آرام می کند اما به نظر می رسد که ادامه یافتن این

رفتار، بعد از 4 سالگی چندان مناسب نبوده و موجب ایجاد مشکل در دندانهای دایمی آنها مانند روی هم قرار نگرفتن دندانها، باریک شدن قوسهای دندانی، التهاب لثه و ... می گردد. لذا اگر به موقع جلوی این رفتار گرفته نشود، به طور قطع رشد دندانهای دایمی با مشکل مواجه شده و شکلی نامنظم و ناموزون می یابد.
همچنین اکثر بچه هایی که مبتلا به این عادت هستند در میان گروه همسالان خود مورد آزار و اذیت و انتقاد و تمسخر قرار می گیرند. لذا بسیار مهم و ارزشمند است که قبل از وقوع این گونه مشکلات، این رفتار را در کودکمان متوقف کنیم.
ادامه یافتن این رفتار، بعد از 4 سالگی چندان مناسب نبوده و موجب ایجاد مشکل در دندانهای دایمی آنها مانند روی هم قرار نگرفتن دندانها، باریک شدن قوسهای دندانی، التهاب لثه و ... می گردد
برای مقابله با این مشکل چه باید کرد؟
مکیدن انگشت در 2 سال اول زندگی واکنشی طبیعی و از ویژگی های سیر تحولی دوران اولیه کودکی است اما در بعضی از کودکان حتی با بزرگتر شدن و افزایش سن نیز این عادت تا 4 سالگی ادامه پیدا می کند لذا اگر سعی در متوقف کردن این عادت دارید، باید صبر کنید تا کودکتان این دوره تحول رشدی را بگذراند.
- قبل از اینکه این رفتار به صورت یک مشکل بزرگ در آید، مانع از آن شوید به این صورت که با مشاهده کوچکترین رفتار غیر طبیعی از جانب کودکتان مانع از ادامه یافتن آن شوید. یعنی اگر می بینید گاهی اوقات و به تعداد دفعات کم کودکتان به مکیدن انگشت می پردازد در برابر همین رفتارهای کوچک نیز واکنش نشان دهید.
زمانی که فرزندتان شروع به مکیدن انگشت می کند، او را به حرف بگیرید
- برای ایجاد تغییرات از نظام پاداش و تشویق استفاده کنید. فراوانی رفتار مکیدن انگشت را بر روی تقویم و یا یک صفحه کاغذ ثبت کرده و یک خط پایه ، از رفتار کودکتان تهیه کنید سپس در طی هر روز که از میزان این خط پایه کاسته شد، به فرزندتان پاداش دهید.
- کودکتان را سرگرم فعالیتهایی کنید که باعث مشغول شدن دستان وی گردد. برای مثال کار با مداد رنگی، مداد شمعی، آبرنگ و .. استفاده از اسباب بازی های سر و صدا دار و یا بازی با پازل و ... همگی می تواند مانع از ادامه یافتن این رفتار شود.

- زمانی که فرزندتان شروع به مکیدن انگشت می کند، او را به حرف بگیرید. مسلما در این شرایط صحبت کردن و مکیدن انگشت(توامان) کار بسیار دشواری خواهد بود و مانع از ادامه یافتن این عمل می شود.
- برای متوقف ساختن این رفتار، به کودکتان گوشزد کنید که او دیگر بزرگ شده و بچه های بزرگ نیازی به مکیدن انگشتان دست خود ندارند. به زبان ساده برای کودکتان توضیح دهید که چرا متوقف کردن این رفتار بسیار مهم است و حتی از پیشنهادات او برای به کار بردن راه حلهای مختلف، استفاده کنید.
کودکتان را سرگرم فعالیتهایی کنید که باعث مشغول شدن دستان وی گردد
- حتما در این مورد با دندانپزشک کودکان صحبت کنید چون ممکن است یک متخصص، پیشنهادات بسیار خوبی برای ترک کردن این عادت داشته باشد. برخی از پزشکان داروهای بی ضرر و البته تلخ مزه ای را تجویز می کنند تا انگشتان کودک خود را به آن آغشته کرده و مانع از ادامه دادن این رفتار شوید.
در صورت نیاز اگر فکر می کنید می تواند تاثیر گذار باشد، از دندانپزشک کودکتان بخواهید که با او در این مورد صحبت کند.
و پیشنهاد آخر اینکه ....
گاهی اوقات با شدت گرفتن این رفتار در برخی از کودکان توصیه می شود که والدین با ملاحظه مکرر مکیدن انگشت در کودکشان، ضربه آرامی پشت دست او بزنند تا او از ادامه دادن این رفتار خودداری کند. البته این پیشنهاد، تا زمانی که روشها مناسب تر و ملایم تری وجود دارد، توصیه اکید نمی شود.

اما گاهی از اوقات این عادات قدیمی، با استرس های جدید مجددا ظاهر می شود و مانند تولد خواهر یا برادر جدید، طلاق پدر و مادر، رفتن به مدرسه جدید و یا عدم حضور طولانی مدت یکی از والدین و ... پدیدار می شود. گاهی وقتها هم بی هیچ دلیل خاصی کودکان به یک عادت خاص پناه آورده و این عادت تبدیل به پاسخی غیر ارادی و خودکار می گردد. یکی از این عادات، مکیدن انگشت است که در بین کودکان بسیار شایع است. برخی از شواهد نشان می دهد که برخی از کودکان انگشت مکیدن را از داخل رحم آغاز می کنند. انگشت مکیدن تا 2 سالگی عمدتا با گرسنگی، خواب، ناکامی و خستگی رابطه دارد و در 2.5 تا 3 سالگی فقط در شبها رخ می دهد.
در عمل به نظر می رسد که مکیدن اولیه انگشت تا حدودی مفید است چون گریه را کم و دندان در آوردن را آسان تر می کند و به کودک کمک می کند تا راحت تر بخوابد و کلا کودک را آرام می کند اما به نظر می رسد که ادامه یافتن این

رفتار، بعد از 4 سالگی چندان مناسب نبوده و موجب ایجاد مشکل در دندانهای دایمی آنها مانند روی هم قرار نگرفتن دندانها، باریک شدن قوسهای دندانی، التهاب لثه و ... می گردد. لذا اگر به موقع جلوی این رفتار گرفته نشود، به طور قطع رشد دندانهای دایمی با مشکل مواجه شده و شکلی نامنظم و ناموزون می یابد.
همچنین اکثر بچه هایی که مبتلا به این عادت هستند در میان گروه همسالان خود مورد آزار و اذیت و انتقاد و تمسخر قرار می گیرند. لذا بسیار مهم و ارزشمند است که قبل از وقوع این گونه مشکلات، این رفتار را در کودکمان متوقف کنیم.
ادامه یافتن این رفتار، بعد از 4 سالگی چندان مناسب نبوده و موجب ایجاد مشکل در دندانهای دایمی آنها مانند روی هم قرار نگرفتن دندانها، باریک شدن قوسهای دندانی، التهاب لثه و ... می گردد
برای مقابله با این مشکل چه باید کرد؟
مکیدن انگشت در 2 سال اول زندگی واکنشی طبیعی و از ویژگی های سیر تحولی دوران اولیه کودکی است اما در بعضی از کودکان حتی با بزرگتر شدن و افزایش سن نیز این عادت تا 4 سالگی ادامه پیدا می کند لذا اگر سعی در متوقف کردن این عادت دارید، باید صبر کنید تا کودکتان این دوره تحول رشدی را بگذراند.
- قبل از اینکه این رفتار به صورت یک مشکل بزرگ در آید، مانع از آن شوید به این صورت که با مشاهده کوچکترین رفتار غیر طبیعی از جانب کودکتان مانع از ادامه یافتن آن شوید. یعنی اگر می بینید گاهی اوقات و به تعداد دفعات کم کودکتان به مکیدن انگشت می پردازد در برابر همین رفتارهای کوچک نیز واکنش نشان دهید.
زمانی که فرزندتان شروع به مکیدن انگشت می کند، او را به حرف بگیرید
- برای ایجاد تغییرات از نظام پاداش و تشویق استفاده کنید. فراوانی رفتار مکیدن انگشت را بر روی تقویم و یا یک صفحه کاغذ ثبت کرده و یک خط پایه ، از رفتار کودکتان تهیه کنید سپس در طی هر روز که از میزان این خط پایه کاسته شد، به فرزندتان پاداش دهید.
- کودکتان را سرگرم فعالیتهایی کنید که باعث مشغول شدن دستان وی گردد. برای مثال کار با مداد رنگی، مداد شمعی، آبرنگ و .. استفاده از اسباب بازی های سر و صدا دار و یا بازی با پازل و ... همگی می تواند مانع از ادامه یافتن این رفتار شود.

- زمانی که فرزندتان شروع به مکیدن انگشت می کند، او را به حرف بگیرید. مسلما در این شرایط صحبت کردن و مکیدن انگشت(توامان) کار بسیار دشواری خواهد بود و مانع از ادامه یافتن این عمل می شود.
- برای متوقف ساختن این رفتار، به کودکتان گوشزد کنید که او دیگر بزرگ شده و بچه های بزرگ نیازی به مکیدن انگشتان دست خود ندارند. به زبان ساده برای کودکتان توضیح دهید که چرا متوقف کردن این رفتار بسیار مهم است و حتی از پیشنهادات او برای به کار بردن راه حلهای مختلف، استفاده کنید.
کودکتان را سرگرم فعالیتهایی کنید که باعث مشغول شدن دستان وی گردد
- حتما در این مورد با دندانپزشک کودکان صحبت کنید چون ممکن است یک متخصص، پیشنهادات بسیار خوبی برای ترک کردن این عادت داشته باشد. برخی از پزشکان داروهای بی ضرر و البته تلخ مزه ای را تجویز می کنند تا انگشتان کودک خود را به آن آغشته کرده و مانع از ادامه دادن این رفتار شوید.
در صورت نیاز اگر فکر می کنید می تواند تاثیر گذار باشد، از دندانپزشک کودکتان بخواهید که با او در این مورد صحبت کند.
و پیشنهاد آخر اینکه ....
گاهی اوقات با شدت گرفتن این رفتار در برخی از کودکان توصیه می شود که والدین با ملاحظه مکرر مکیدن انگشت در کودکشان، ضربه آرامی پشت دست او بزنند تا او از ادامه دادن این رفتار خودداری کند. البته این پیشنهاد، تا زمانی که روشها مناسب تر و ملایم تری وجود دارد، توصیه اکید نمی شود.
93:
بد دهنی كودكان
این مسئله در بسیاری مواقع یكی از شكایات و معضلات والدین را در مقابل اطفال تشكیل داده و متأسفانه دربسیاری از مواقع خود پدر و مادرها در به وجود آوردن آن نقش داشته اند.
علائم اختلال
برای شروع بحث ابتدا باید دانست كه آیا طفل از لحاظ موقعیت دركی در موضعی قرار دارد كه قادر به شناخت خوب و بد و زشت و زیبا بوده باشد و یا صرفاً از روی تقلید در سیر رشد كلامی این الفاظ را به كار می برد.
شروع شكل گیری انضباط در اطفال از حوالی 5/1 سالگی آغاز می گردد و از آن زمان است كه والدین نقش فعال خویش را در این زمینه ایفا خواهند نمود. رفتار و حركات و سخن گفتن ناشیانه طفل در این زمان از هر لحاظ جالب نظر والدین و اطرافیان بوده و موجب مسرت و شادمانی آنان می گردد.
در حوالی سنین 5/2 -3 سالگی كه طفل قادر به ادای 2-3 كلمه پشت سر هم می باشد بدترین زمان از لحاظ تقلید برخی كلمات ناهنجار می باشد كه احیاناً در محیط اطراف طفل ادا می گردد در این زمان مشكل به دو صورت تكوین خواهد یافت:
اول: آن كه ادای الفاظ ركیك و زشت در فرهنگ خانواده خاصی مرسوم بوده و از قبل مورد تقبیح واقع نگردیده باشد كه در این صورت طفل با تقلید مستقیم بدین رفتار ناپسند گرایش یافته و آن را در خویش پرورش خواهد داد.
دوم: آن كه برخی وابستگان خانواده مثلاً عمو، دایی و یا حتی خود پدر و مادر لحن كودكانه طفل را مستمسكی جهت تفریح قرار داده و تقلید الفاظ ركیك توسط وی آنان را به خنده و شادی وامی دارد و پرواضح است كه بعدها رفع یك عادت كاملاً مستقر شده و ذهنی شده در طفل تا چه اندازه با صعوبت همراه خواهد بود. سپس در زمانی كه حدوداً مصادف با 5-6 سالگی طفل می باشد پدر و مادر از این كه كودك خردسال بدون هیچ گونه ابایی به فحاشی ناسزاگویی می پردازد ظاهراً دچار تعجب می گردند در حالی كه توجه به زیربنای موضوع جای هیچ گونه شگفتی بجا نخواهد گذاشت.
بددهنی به صورت علامتی از یك اختلال سلوك:
اختلالات سلوك در اطفال گروهی از اختلال های رفتاری آنان را تشكیل می دهند. نمونه هایی از این اختلالات شامل دروغگویی افراطی و آتش افروزی عمدی و فرار از مدرسه می گردد.
چنین كودكانی ممكن است متخاصم، بددهن، گستاخ و بی اعتنا بوده و نسبت به بزرگترها رفتار منفی گرایانه نشان دهند.
سایر موارد شامل
بددهنی در اختلالات شخصیت: بالاخص در اختلال شخصیت ضد اجتماعی
بددهنی در پسیكوزهای اطفال: كه به طور خلاصه دسته ای از بیماری های جدی روانی را تشكیل داده و بیمار در طی حملات تهاجمی بیماری ممكن است به بددهنی و توهین به سایر افراد بپردازد.
بدهنی در عقب افتادگی عقلانی: وجود رفتار نامتناسب اجتماعی و از جمله پرخاشگری در كودكان دچار عقب ماندگی ذهنی موجود و گاه موجب برانگیختن توجه منفی در مراقبین آنان می گردد.
روش های پیشگیری از بیماری
در بسیاری موارد آنچنان كه ذكر گردید عدم رعایت برخی موازین اخلاقی در خانواده باعث الگوبرداری توسط طفل گردیده و مسلماً با ارشاد اعضای خانواده می توان از ایجاد این عادت زشت جلوگیری نمود. در همین جا باید به بزرگترها تذكر داد كه هیچگاه ولو به شوخی به ذكر الفاظ ركیك و زشت نزد اطفال اقدام ننموده و اگر هم طفل این لغات و اصطلاحات را به كار برد به ابراز شادی و خنده نپردازند. همچنین یكی از نكات شاخص آموزش و پرورش در محیط اجتماعی اطفال و من جمله مدارس تعلیم اصول عالیه اخلاقی است كه مانع از تكوین بسیاری عادات زشت و من جمله هرزه گویی خواهد گردید. گنجاندن این گونه مفاهیم عالی در برنامه رسمی تعلیمات مدارس مسلماً مثمر ثمر خواهد بود.
درمان های اولیه و در دسترس
به هر حال هرگاه پدر و مادر مواجه با هرزه گویی در طفل خویش گردند بهترین توصیه آن است كه با نشان دادن رفتاری حاكی از نارضایتی به طفل بفهمانند كه رفتار وی مقبول نظر آنان نمی باشد. این طرز رفتار بسیار مؤثرتر از تنبیه جسمانی طفل بوده و در بسیاری موارد موجب ترك عادت مزبور می گردد.
در چه صورت باید به پزشك مراجعه نمود؟
با مرور موارد فوق كه تعدادی از علل بددهنی در اطفال را شامل می گردد ملاحظه می نماییم كه برخی موارد نظیر بیماری های جدی روانی اطفال نیاز به پیگیری و بررسی تحت نظر روان پزشك اطفال خواهند داشت ولی اكثریت موارد آن با رعایت برخی موازین ساده رفتاری و اخلاقی قابل كنترل و پیشگیری خواهند بود.
این مسئله در بسیاری مواقع یكی از شكایات و معضلات والدین را در مقابل اطفال تشكیل داده و متأسفانه دربسیاری از مواقع خود پدر و مادرها در به وجود آوردن آن نقش داشته اند.
علائم اختلال
برای شروع بحث ابتدا باید دانست كه آیا طفل از لحاظ موقعیت دركی در موضعی قرار دارد كه قادر به شناخت خوب و بد و زشت و زیبا بوده باشد و یا صرفاً از روی تقلید در سیر رشد كلامی این الفاظ را به كار می برد.
شروع شكل گیری انضباط در اطفال از حوالی 5/1 سالگی آغاز می گردد و از آن زمان است كه والدین نقش فعال خویش را در این زمینه ایفا خواهند نمود. رفتار و حركات و سخن گفتن ناشیانه طفل در این زمان از هر لحاظ جالب نظر والدین و اطرافیان بوده و موجب مسرت و شادمانی آنان می گردد.
در حوالی سنین 5/2 -3 سالگی كه طفل قادر به ادای 2-3 كلمه پشت سر هم می باشد بدترین زمان از لحاظ تقلید برخی كلمات ناهنجار می باشد كه احیاناً در محیط اطراف طفل ادا می گردد در این زمان مشكل به دو صورت تكوین خواهد یافت:
اول: آن كه ادای الفاظ ركیك و زشت در فرهنگ خانواده خاصی مرسوم بوده و از قبل مورد تقبیح واقع نگردیده باشد كه در این صورت طفل با تقلید مستقیم بدین رفتار ناپسند گرایش یافته و آن را در خویش پرورش خواهد داد.
دوم: آن كه برخی وابستگان خانواده مثلاً عمو، دایی و یا حتی خود پدر و مادر لحن كودكانه طفل را مستمسكی جهت تفریح قرار داده و تقلید الفاظ ركیك توسط وی آنان را به خنده و شادی وامی دارد و پرواضح است كه بعدها رفع یك عادت كاملاً مستقر شده و ذهنی شده در طفل تا چه اندازه با صعوبت همراه خواهد بود. سپس در زمانی كه حدوداً مصادف با 5-6 سالگی طفل می باشد پدر و مادر از این كه كودك خردسال بدون هیچ گونه ابایی به فحاشی ناسزاگویی می پردازد ظاهراً دچار تعجب می گردند در حالی كه توجه به زیربنای موضوع جای هیچ گونه شگفتی بجا نخواهد گذاشت.
بددهنی به صورت علامتی از یك اختلال سلوك:
اختلالات سلوك در اطفال گروهی از اختلال های رفتاری آنان را تشكیل می دهند. نمونه هایی از این اختلالات شامل دروغگویی افراطی و آتش افروزی عمدی و فرار از مدرسه می گردد.
چنین كودكانی ممكن است متخاصم، بددهن، گستاخ و بی اعتنا بوده و نسبت به بزرگترها رفتار منفی گرایانه نشان دهند.

سایر موارد شامل
بددهنی در اختلالات شخصیت: بالاخص در اختلال شخصیت ضد اجتماعی
بددهنی در پسیكوزهای اطفال: كه به طور خلاصه دسته ای از بیماری های جدی روانی را تشكیل داده و بیمار در طی حملات تهاجمی بیماری ممكن است به بددهنی و توهین به سایر افراد بپردازد.
بدهنی در عقب افتادگی عقلانی: وجود رفتار نامتناسب اجتماعی و از جمله پرخاشگری در كودكان دچار عقب ماندگی ذهنی موجود و گاه موجب برانگیختن توجه منفی در مراقبین آنان می گردد.
روش های پیشگیری از بیماری
در بسیاری موارد آنچنان كه ذكر گردید عدم رعایت برخی موازین اخلاقی در خانواده باعث الگوبرداری توسط طفل گردیده و مسلماً با ارشاد اعضای خانواده می توان از ایجاد این عادت زشت جلوگیری نمود. در همین جا باید به بزرگترها تذكر داد كه هیچگاه ولو به شوخی به ذكر الفاظ ركیك و زشت نزد اطفال اقدام ننموده و اگر هم طفل این لغات و اصطلاحات را به كار برد به ابراز شادی و خنده نپردازند. همچنین یكی از نكات شاخص آموزش و پرورش در محیط اجتماعی اطفال و من جمله مدارس تعلیم اصول عالیه اخلاقی است كه مانع از تكوین بسیاری عادات زشت و من جمله هرزه گویی خواهد گردید. گنجاندن این گونه مفاهیم عالی در برنامه رسمی تعلیمات مدارس مسلماً مثمر ثمر خواهد بود.
درمان های اولیه و در دسترس
به هر حال هرگاه پدر و مادر مواجه با هرزه گویی در طفل خویش گردند بهترین توصیه آن است كه با نشان دادن رفتاری حاكی از نارضایتی به طفل بفهمانند كه رفتار وی مقبول نظر آنان نمی باشد. این طرز رفتار بسیار مؤثرتر از تنبیه جسمانی طفل بوده و در بسیاری موارد موجب ترك عادت مزبور می گردد.
در چه صورت باید به پزشك مراجعه نمود؟
با مرور موارد فوق كه تعدادی از علل بددهنی در اطفال را شامل می گردد ملاحظه می نماییم كه برخی موارد نظیر بیماری های جدی روانی اطفال نیاز به پیگیری و بررسی تحت نظر روان پزشك اطفال خواهند داشت ولی اكثریت موارد آن با رعایت برخی موازین ساده رفتاری و اخلاقی قابل كنترل و پیشگیری خواهند بود.
94:
خودداریهای لازم
والدین و مربیان در طریق ایجاد حالت اعتماد به نفس در کودکان ، از ارتکاب بسیاری از اعمال که متأسفانه هم اکنون در نزد برخی از آنها رایج و مجاز است باید خودداری کنند. برخی از این موارد عبارتند از:
مداخله در کار کودکان
ما نمیخواهیم سلطه والدین را منکر شویم و حق دخالت در امور فرزند را از پدر و مادر سلب کنیم بلکه مقصود ما این است که از همان اوایل کودکی ضروری است کارهایی در حد توان و قدرت طفل به او بسپاریم و از او بخواهیم که مستقلاً آن کار را انجام دهد. بگذاریم فرزندمان شخصاً انجام کاری را بپذیرد بدون این که ما در آن مستقلاً مداخله کنیم. اگر نواقصی در کار ملاحظه شد بعداً میتوان به او تذکر داد. آنها به این استقلال نیاز دارند : هم برای تمرین و تجربه ، و هم برای ارضای جنبه استقلال طلبی خود.
تجاوز به حدود آنها
با همه نیازمندی ها و دلبستگی ها ، کودکان مان احساس میکنند که تنها صاحب این جهانند و سرنوشت همه افراد به دست آنهاست. اشیایی را به خود اختصاص داده و جایی را در خانه از آن خود میدانند. اگر گوشه اطاق را به او اختصاص دادهاید، پاگذاری در مرز آن را کودک تجاوزبه حساب خواهد آورد. او کاغذی را به صورت هواپیما در می آورد و در آنجا قرار میدهد. شما با توجه به این که آن شیء بیهوده است پارهاش میکنید و کودک گمان دارد شما دل او را پاره کردهاید. تا آنجا که رعایت حقوق کودک ، موجب وارد آمدن لطمهای بر او نیست پذیرای مالکیت و آزادیش باشید.
انجام کار آنها
برخی از مادران و پدران برای فرزندان خردسال خود دلسوزی میکنند و کارهای او را بخصوص کار مدرسه را انجام میدهند. این کار نه تنها به امر تحصیل کودکان لطمه وارد می آورد، بلکه به شخصیت و اعتماد به نفس
آنها هم صدمه میزند. چنین کودکانی شدیداً به والدین خود وابسته شده و اتکای به نفس را از دست خواهند داد. والدین باید اجازه و دستور دهند که کودک کار خود را انجام دهد و فقط به گونهای او را هدایت و راهنمایی کنند. زیرا در غیر این صورت به جای فایده رساندن ضرر میزنند و فرزندان خود را تدریجاً افرادی ناتوان تربیت میکنند و بدین ترتیب عدم اعتمادشان به خود ، ریشه دار خواهد شد. تحقیرها
این که فرزند شما در مقایسه با خودتان کوچک و ناتوان است و قدرت و توان انجام کارهای مهم را ندارد جای بحث و سخنی نیست ولی شما هرگز نباید کار او را به خود مقایسه کنید و در نتیجه خوار و بی مقدارش بشمارید. تحقیر کردن طفل سبب احساس بی اعتباری او خواهد شد. ما والدینی را میشناسیم که فرزندشان متناسب با سن و رشدش کار مهمی انجام میدهد؛ مثلاً مشق زیبایی مینویسد و یا نقاشی قشنگی را به پدر و مادر عرضه میکند. اما والدین به او نهیب میزنند که این چه مزخرفی است و با چنین تحقیری اعتماد به نفس او را میشکنند و یا بدون توجه ، کار کودک را با کار خود یا دیگران مقایسه کنند و میگویند من از تو بهتر میکشم و فلان کار از عهده تو خارج است و طفل آن را تحقیری برای خود به حساب می آورد.
به رخ کشیدن نواقص
ممکن است فرزند شما نقصی و یا نارسائی عضوی داشته باشد. او در این نقص و نارسائی مقصر نیست و اگر هم روزی اشتباه کرده و دچار چنین نقص مداومی شود نباید به خاطر آن سرزنش بشود و شخصیتش خرد و تحقیر گردد. برخی از والدین و مربیان مثلاً به خاطر عدم فرمانبری فرزند یا ضعف درسی او ، برای این که دلش را بسوزانند نقص عضو او را به رخش میکشند ، دل جریحه دار او را مجروح تر میسازند و خاطرهای را که طفل اصرار به فراموش کردن آن دارد از نو به یادش می آورند و در نتیجه روحیه او را میشکنند و باعث افسردگی اش میشوند و این خود خطا و لغزشی است که سبب پیدایش احساس حقارت در او میشود.
دلسرد کردن
آیا میدانید سخنان تلخ و رفتار نابهنجارتان با کودک سبب پیدایش چه دشواری و مسائلی میشود و چگونه او را از خود دلسرد و بیزار میکند. چه زشت است که والدین و مربیان با استفاده از قدرت و حاکمیت خود سخنانی را بر زبان آورند که موجب احساس ضعف و ناتوانی طفل شود. کودک کاری انجام میدهد که به نظر خود نوعی سرگرمی و اشتغال است. مأیوس و دلسرد کردن کودک از اقدام به یک امر موجب کشتن اعتماد به نفس و از دست دادن اطمینان خواهد شد. او طبعاً تصمیم خواهد گرفت که دیگر به کاری اقدام ننماید.
سرزنش بسیار
از مسائل و عواملی که اعتماد به نفس را در کودک میکشد سرزنشهای مداوم و افراطی است. سرزنشها ، برای کودک آیندهای هراس انگیز خواهد ساخت و سبب آن خواهد شد که او امور را با بدبینی بنگرد و بدین ترتیب روزگار حال و آیندهاش تاریک شود. اگر تذکرات شما در اصلاح کودک مفید نیفتاد و یکی دو بار هم سرزنشش کردید و مؤثر واقع نشد، ضروری است سرزنشها را قطع کنید و علل و انگیزههای آن نابهنجاری یا بد رفتاری را تعقیب کنید. زیرا در مواردی خود طفل در وضع و موقعیتی قرار میگیرد که قادر به اصلاح وضع خود نیست و سرزنشهای مداوم شما او را بیش از پیش از خود مأیوس میسازد.
شکست دادن ها
ممکن است شما با فرزند خود بازی دوستانهای داشته باشید. البته این کار ، مفید و ضروری است. در سایه آن میتوانید به کودک درس بیاموزید، عیوب او را اصلاح کنید و ... . ولی آنچه قابل ذکر است این است که اصرار نداشته باشید کودک در بازی با شما شکست بخورد، مگر آنگاه که قصد داشته باشید از این طریق راه موفقیتی را به طفل بیاموزید. شکست کودک از شما ، بویژه اگر مکرر و مداوم باشد، سبب آن خواهد شد که او در توان و لیاقت خود شک کند و روح اعتماد به نفس در او کشته شود. ما منکر این امر نیستیم که کودک باید گاهگاهی طعم شکست را بچشد تا به تدریج کار آزموده و ورزیده شود، ولی این امر نباید مکرر شود.
والدین و مربیان در طریق ایجاد حالت اعتماد به نفس در کودکان ، از ارتکاب بسیاری از اعمال که متأسفانه هم اکنون در نزد برخی از آنها رایج و مجاز است باید خودداری کنند. برخی از این موارد عبارتند از:
مداخله در کار کودکان
ما نمیخواهیم سلطه والدین را منکر شویم و حق دخالت در امور فرزند را از پدر و مادر سلب کنیم بلکه مقصود ما این است که از همان اوایل کودکی ضروری است کارهایی در حد توان و قدرت طفل به او بسپاریم و از او بخواهیم که مستقلاً آن کار را انجام دهد. بگذاریم فرزندمان شخصاً انجام کاری را بپذیرد بدون این که ما در آن مستقلاً مداخله کنیم. اگر نواقصی در کار ملاحظه شد بعداً میتوان به او تذکر داد. آنها به این استقلال نیاز دارند : هم برای تمرین و تجربه ، و هم برای ارضای جنبه استقلال طلبی خود.
تجاوز به حدود آنها
با همه نیازمندی ها و دلبستگی ها ، کودکان مان احساس میکنند که تنها صاحب این جهانند و سرنوشت همه افراد به دست آنهاست. اشیایی را به خود اختصاص داده و جایی را در خانه از آن خود میدانند. اگر گوشه اطاق را به او اختصاص دادهاید، پاگذاری در مرز آن را کودک تجاوزبه حساب خواهد آورد. او کاغذی را به صورت هواپیما در می آورد و در آنجا قرار میدهد. شما با توجه به این که آن شیء بیهوده است پارهاش میکنید و کودک گمان دارد شما دل او را پاره کردهاید. تا آنجا که رعایت حقوق کودک ، موجب وارد آمدن لطمهای بر او نیست پذیرای مالکیت و آزادیش باشید.
انجام کار آنها
برخی از مادران و پدران برای فرزندان خردسال خود دلسوزی میکنند و کارهای او را بخصوص کار مدرسه را انجام میدهند. این کار نه تنها به امر تحصیل کودکان لطمه وارد می آورد، بلکه به شخصیت و اعتماد به نفس
آنها هم صدمه میزند. چنین کودکانی شدیداً به والدین خود وابسته شده و اتکای به نفس را از دست خواهند داد. والدین باید اجازه و دستور دهند که کودک کار خود را انجام دهد و فقط به گونهای او را هدایت و راهنمایی کنند. زیرا در غیر این صورت به جای فایده رساندن ضرر میزنند و فرزندان خود را تدریجاً افرادی ناتوان تربیت میکنند و بدین ترتیب عدم اعتمادشان به خود ، ریشه دار خواهد شد. تحقیرها
این که فرزند شما در مقایسه با خودتان کوچک و ناتوان است و قدرت و توان انجام کارهای مهم را ندارد جای بحث و سخنی نیست ولی شما هرگز نباید کار او را به خود مقایسه کنید و در نتیجه خوار و بی مقدارش بشمارید. تحقیر کردن طفل سبب احساس بی اعتباری او خواهد شد. ما والدینی را میشناسیم که فرزندشان متناسب با سن و رشدش کار مهمی انجام میدهد؛ مثلاً مشق زیبایی مینویسد و یا نقاشی قشنگی را به پدر و مادر عرضه میکند. اما والدین به او نهیب میزنند که این چه مزخرفی است و با چنین تحقیری اعتماد به نفس او را میشکنند و یا بدون توجه ، کار کودک را با کار خود یا دیگران مقایسه کنند و میگویند من از تو بهتر میکشم و فلان کار از عهده تو خارج است و طفل آن را تحقیری برای خود به حساب می آورد.
به رخ کشیدن نواقص
ممکن است فرزند شما نقصی و یا نارسائی عضوی داشته باشد. او در این نقص و نارسائی مقصر نیست و اگر هم روزی اشتباه کرده و دچار چنین نقص مداومی شود نباید به خاطر آن سرزنش بشود و شخصیتش خرد و تحقیر گردد. برخی از والدین و مربیان مثلاً به خاطر عدم فرمانبری فرزند یا ضعف درسی او ، برای این که دلش را بسوزانند نقص عضو او را به رخش میکشند ، دل جریحه دار او را مجروح تر میسازند و خاطرهای را که طفل اصرار به فراموش کردن آن دارد از نو به یادش می آورند و در نتیجه روحیه او را میشکنند و باعث افسردگی اش میشوند و این خود خطا و لغزشی است که سبب پیدایش احساس حقارت در او میشود.
دلسرد کردن
آیا میدانید سخنان تلخ و رفتار نابهنجارتان با کودک سبب پیدایش چه دشواری و مسائلی میشود و چگونه او را از خود دلسرد و بیزار میکند. چه زشت است که والدین و مربیان با استفاده از قدرت و حاکمیت خود سخنانی را بر زبان آورند که موجب احساس ضعف و ناتوانی طفل شود. کودک کاری انجام میدهد که به نظر خود نوعی سرگرمی و اشتغال است. مأیوس و دلسرد کردن کودک از اقدام به یک امر موجب کشتن اعتماد به نفس و از دست دادن اطمینان خواهد شد. او طبعاً تصمیم خواهد گرفت که دیگر به کاری اقدام ننماید.
سرزنش بسیار
از مسائل و عواملی که اعتماد به نفس را در کودک میکشد سرزنشهای مداوم و افراطی است. سرزنشها ، برای کودک آیندهای هراس انگیز خواهد ساخت و سبب آن خواهد شد که او امور را با بدبینی بنگرد و بدین ترتیب روزگار حال و آیندهاش تاریک شود. اگر تذکرات شما در اصلاح کودک مفید نیفتاد و یکی دو بار هم سرزنشش کردید و مؤثر واقع نشد، ضروری است سرزنشها را قطع کنید و علل و انگیزههای آن نابهنجاری یا بد رفتاری را تعقیب کنید. زیرا در مواردی خود طفل در وضع و موقعیتی قرار میگیرد که قادر به اصلاح وضع خود نیست و سرزنشهای مداوم شما او را بیش از پیش از خود مأیوس میسازد.
شکست دادن ها
ممکن است شما با فرزند خود بازی دوستانهای داشته باشید. البته این کار ، مفید و ضروری است. در سایه آن میتوانید به کودک درس بیاموزید، عیوب او را اصلاح کنید و ... . ولی آنچه قابل ذکر است این است که اصرار نداشته باشید کودک در بازی با شما شکست بخورد، مگر آنگاه که قصد داشته باشید از این طریق راه موفقیتی را به طفل بیاموزید. شکست کودک از شما ، بویژه اگر مکرر و مداوم باشد، سبب آن خواهد شد که او در توان و لیاقت خود شک کند و روح اعتماد به نفس در او کشته شود. ما منکر این امر نیستیم که کودک باید گاهگاهی طعم شکست را بچشد تا به تدریج کار آزموده و ورزیده شود، ولی این امر نباید مکرر شود.
95:
عوامل مؤثر در ایجاد اعتماد به نفس ...
در ایجاد روحیه اعتماد به نفس در کودکان عوامل متعددی دخالت دارند که والدین و مربیان در این زمینه باید بسیار مراقب و هشیار باشند. آن عوامل ، متعدد و برخی از آنها عبارت اند از:
جنبه الگویی والدین
پدر و مادر نخستین معلم و مربی کودک اند ، علمکرد و رفتار آنها درس آموزندهای برای کودکان است. اگر والدین افرادی ترسو یا شجاع باشند، فرزندان اغلب به همانگونه خواهند بود. اگر پدر و مادر آرام و متین و با وقار ، و در برابر حوادث صبور و استوار باشند کودک هم از آنها تبعیت خواهد کرد. جنبه الگویی والدین همیشه باید مورد نظر باشد. خود نگهداری و خونسردی آنها ، عامل رشد و پیشرفت فرزندان و کلید حل بسیاری از معماهای زندگی است. موضع گیری شما در برابر امور و حوادث باید به گونهای باشد که کودک از مشکل فرار نکند و در برابر دشواریها خود را نبازد. برای وصول به چنین مقصدی ضروری است شما خود دار و خود نگه دار باشید.
ایجاد طمأنینه در نفس
آرامش و اطمینان باید بر کودکان غالب باشد آنچنان که دلهرهای و شوری آنان را نلرزاند و امکان درست اندیشی در آنان باشد. به آنها برای اقداماتشان وقت بدهید، بگذارید فرصت تصمیم گیری داشته باشند و برای مسائل شان در حد فکر کوچک شان بیندیشند. ممکن است فرزند شما متناسب با سنش کفایت لازم را نداشته باشد ولی بدانید که سرزنش های شما در این مورد کارساز نیست. ملامت شما سرگشتگی آنان را بیشتر خواهد کرد. شما برای دادن اعتماد و اطمینان به فرزندان خود باید کاری کنید که آنها به لیاقت خود اطمینان پیدا کنند و خود را واجد صلاحیت و شایستگی لازم بدانند.
ایجاد مهارت
اصولاً نیرومندی و توانایی در امور خود ، گامی اساسی برای پیشرفت مقاصد و دستیابی به اهداف زندگی است. بسیاری از افراد نمیتوانند اعتماد به نفس داشته باشند چون برای زندگی و یا وظیفهای که شما برایشان معین کردهاید مهارت کافی کسب نکردهاند. بدین سان آموزش و مهارت و راه و رسم کار ، و روش کسب موفقیت و پیروزی در امور ، خود از عوامل رشد است. به کودک مهارت بیاموزید ، یادش دهید که چه کند تا موفق باشد ، چه شیوهای را بکار گیرد تا در زمینه خاص و مورد نظرتان توفیقی حاصل کند.
امکان عرضه خود
گاهی فرزندان ما برای عملی که انجام داده و یا از انجام آن سرباز زدهاند دلایلی دارند که متأسفانه اجازه عرضه آن را ندارند. به طفل باید میدان داد که حرف خود را بزند، دلایل خود را عرضه کند و مطالب و منطق خود را اگر چه کسل کننده است، بیان نماید. همچنین کودکان ما نیاز به خودنمایی دارند و ما تا حدودی که این امر موجب لوس شدن و غرور کودک نشود باید بپذیریم و بگذاریم کارهای ظاهراً مهمی که او انجام داده روشن شود، پیشرفت و ترقیات خود را عرضه کند و گفتنی ها را اعلام نماید.
ایجاد زمینه برای تجربه
کاری کنیم کودک آنچه را که میخواهد لمس کند، تجربه نماید، بچشد و ببیند. اگر خواستار انجام امری است شخصاً وارد کار شود، اگر درصدد ساختن دستگاهی است، بدان اقدام نماید و عملاً توان و لیاقت خود را دریابد. آزادی او در تجربه و لمس اشیاء ، تا حدی که موجب وارد آمدن لطمهای به کودک نشود نه تنها موجب افزایش دید و تبحر او خواهد شد، بلکه عملاً او را به شخصیت و مقام خود آگاه خواهد کرد و او در خواهد یافت که آیا توان و لیاقت انجام کاری را دارد یا نه.
حفظ سلامت او
سلامت بدن ، بهداشت روانی ، حالات عمومی فرد و گرسنگی ، تشنگی ، نیازمندی ، ترس ، امنیت و... همه و همه در حالات و عملکردهای فرد مؤثرند و موجب حُسن یا سوء رفتار خواهند شد. جلوگیری ازعواملی که مایه درد و رنج بدن اند و سبب فرسودگی و ناتوانی میشوند، مراقبت در بهداشت طفل به صورتی که کودک دچار کسالت و نقاهت مداوم نگردد و فردی بهانه گیر نشود، خود در ایجاد حالت اعتماد به نفس کودک مؤثر است و مربیان باید این نکته را نیز در نظر داشته باشند.
در ایجاد روحیه اعتماد به نفس در کودکان عوامل متعددی دخالت دارند که والدین و مربیان در این زمینه باید بسیار مراقب و هشیار باشند. آن عوامل ، متعدد و برخی از آنها عبارت اند از:
جنبه الگویی والدین
پدر و مادر نخستین معلم و مربی کودک اند ، علمکرد و رفتار آنها درس آموزندهای برای کودکان است. اگر والدین افرادی ترسو یا شجاع باشند، فرزندان اغلب به همانگونه خواهند بود. اگر پدر و مادر آرام و متین و با وقار ، و در برابر حوادث صبور و استوار باشند کودک هم از آنها تبعیت خواهد کرد. جنبه الگویی والدین همیشه باید مورد نظر باشد. خود نگهداری و خونسردی آنها ، عامل رشد و پیشرفت فرزندان و کلید حل بسیاری از معماهای زندگی است. موضع گیری شما در برابر امور و حوادث باید به گونهای باشد که کودک از مشکل فرار نکند و در برابر دشواریها خود را نبازد. برای وصول به چنین مقصدی ضروری است شما خود دار و خود نگه دار باشید.
ایجاد طمأنینه در نفس
آرامش و اطمینان باید بر کودکان غالب باشد آنچنان که دلهرهای و شوری آنان را نلرزاند و امکان درست اندیشی در آنان باشد. به آنها برای اقداماتشان وقت بدهید، بگذارید فرصت تصمیم گیری داشته باشند و برای مسائل شان در حد فکر کوچک شان بیندیشند. ممکن است فرزند شما متناسب با سنش کفایت لازم را نداشته باشد ولی بدانید که سرزنش های شما در این مورد کارساز نیست. ملامت شما سرگشتگی آنان را بیشتر خواهد کرد. شما برای دادن اعتماد و اطمینان به فرزندان خود باید کاری کنید که آنها به لیاقت خود اطمینان پیدا کنند و خود را واجد صلاحیت و شایستگی لازم بدانند.
ایجاد مهارت
اصولاً نیرومندی و توانایی در امور خود ، گامی اساسی برای پیشرفت مقاصد و دستیابی به اهداف زندگی است. بسیاری از افراد نمیتوانند اعتماد به نفس داشته باشند چون برای زندگی و یا وظیفهای که شما برایشان معین کردهاید مهارت کافی کسب نکردهاند. بدین سان آموزش و مهارت و راه و رسم کار ، و روش کسب موفقیت و پیروزی در امور ، خود از عوامل رشد است. به کودک مهارت بیاموزید ، یادش دهید که چه کند تا موفق باشد ، چه شیوهای را بکار گیرد تا در زمینه خاص و مورد نظرتان توفیقی حاصل کند.
امکان عرضه خود
گاهی فرزندان ما برای عملی که انجام داده و یا از انجام آن سرباز زدهاند دلایلی دارند که متأسفانه اجازه عرضه آن را ندارند. به طفل باید میدان داد که حرف خود را بزند، دلایل خود را عرضه کند و مطالب و منطق خود را اگر چه کسل کننده است، بیان نماید. همچنین کودکان ما نیاز به خودنمایی دارند و ما تا حدودی که این امر موجب لوس شدن و غرور کودک نشود باید بپذیریم و بگذاریم کارهای ظاهراً مهمی که او انجام داده روشن شود، پیشرفت و ترقیات خود را عرضه کند و گفتنی ها را اعلام نماید.
ایجاد زمینه برای تجربه
کاری کنیم کودک آنچه را که میخواهد لمس کند، تجربه نماید، بچشد و ببیند. اگر خواستار انجام امری است شخصاً وارد کار شود، اگر درصدد ساختن دستگاهی است، بدان اقدام نماید و عملاً توان و لیاقت خود را دریابد. آزادی او در تجربه و لمس اشیاء ، تا حدی که موجب وارد آمدن لطمهای به کودک نشود نه تنها موجب افزایش دید و تبحر او خواهد شد، بلکه عملاً او را به شخصیت و مقام خود آگاه خواهد کرد و او در خواهد یافت که آیا توان و لیاقت انجام کاری را دارد یا نه.
حفظ سلامت او
سلامت بدن ، بهداشت روانی ، حالات عمومی فرد و گرسنگی ، تشنگی ، نیازمندی ، ترس ، امنیت و... همه و همه در حالات و عملکردهای فرد مؤثرند و موجب حُسن یا سوء رفتار خواهند شد. جلوگیری ازعواملی که مایه درد و رنج بدن اند و سبب فرسودگی و ناتوانی میشوند، مراقبت در بهداشت طفل به صورتی که کودک دچار کسالت و نقاهت مداوم نگردد و فردی بهانه گیر نشود، خود در ایجاد حالت اعتماد به نفس کودک مؤثر است و مربیان باید این نکته را نیز در نظر داشته باشند.
96:
معرفی بازی های فراموش شده برای کودکان
نمی توان این موضوع را نادیده گرفت که بازی و اسباب بازی برای کودکان بسیار مهم تلقی می شود به طوری که آنها بیشترین ساعات بیداری خود را به بازی و فعالیت می پردازند. از طرفی کودکان زمان بازی را بسیار دوست دارند و این زمان را بر هر چیز دیگری مقدم می دانند. البته انتخاب اسباب بازی مناسب برای کودکان در هر سنی بسیار حائز اهمیت است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند بهترین و مناسب ترین اسباب بازی برای کودکان به ویژه در سنین پیش دبستانی، اسباب بازی های آموزشی است چرا که این گروه از اسباب بازی ها موجب پرورش تفکر، تخیل، سرگرمی، لذت و مهمتر از همه یادگیری در کودک می شود و او را با مفاهیم و دنیای پیرامون آشنا می کند.
اما در این مقاله قصد داریم در مورد نوع دیگری از اسباب بازی ها یعنی اسباب بازی های بیرونی صحبت کنیم. منظور از اسباب بازی های بیرونی، ابزارهای بازی است که در هوای آزاد مورد استفاده قرار گرفته و در پارکها، حیاطهای مهدکودک و حتی برخی از خانه ها وجود دارند. این اسباب بازی ها، بخاطر ویژگی های منحصر به فردی که دارند در مکانهای بسته و اتاق قابل استفاده نبوده و حتماً نیازمند فضای باز هستند. تاب، سرسره، الاکلنگ، موتورها و ماشینهای شارژی یا حتی بنزینی، ... همه جز این دسته از بازی ها هستند.
این دسته از بازیها نقش بسیار موثری در رشد بسیاری از مهارتها در دوران کودکی دارند. این بازیها مهارتهای حرکتی بچه ها را افزایش داده و از طرف دیگر هماهنگی بین چشم و دست آنها را می افزاید. روانپزشکان کودک معتقدند این دسته از اسباب بازی ها به علت کیفیت اجتماعی بودن خود دارای ارزش آموزشی بیشتری بوده و نقش بسزایی در رشد کودکان پیش دبستانی ایفا می کند و موجب بالا رفتن هوش، مهارتهای اجتماعی و همچنین رفتارهای احساسی کودکان می شود. در واقع اینگونه اسباب بازی ها طراحی شده اند تا دید وسیع تری در گروه های سنی مختلف ایجاد نمایند. این دسته از اسباب بازیها عمدتا دو هدف عمده دارند: یکی سرگرمی و دیگری توسعه مهارتهای کودکان. اولین هدف کاملا روشن است. کودکان دوست دارند که بازی کنند. بنابراین تمام اسباب بازیها به انضمام اسباب بازیهای بیرونی، برای کودکان جنبه سرگرمی دارند مگر اینکه کودک، خود تمایلی به بازی کردن نداشته باشد.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند بهترین و مناسب ترین اسباب بازی برای کودکان به ویژه در سنین پیش دبستانی، اسباب بازی های آموزشی است چرا که این گروه از اسباب بازی ها موجب پرورش تفکر، تخیل، سرگرمی، لذت و مهمتر از همه یادگیری در کودک می شود و او را با مفاهیم و دنیای پیرامون آشنا می کند.
دومین هدف اسباب بازی های بیرونی توسعه مهارتهای کودکان است اما این هدف برای همگان کاملا واضح و روشن نیست. بیشتر والدین فکر می کنند که تنها هدف اسباب بازی ها تفریح و سرگرمی است. آنها نمی دانند که اسباب بازی های بیرونی برای کمک به آموزش بهتر مهارتهای اجتماعی و ازطرف دیگر ایجاد سطح هیجان مطلوب در کودکان طراحی شده اند.
البته این بازیها تنها شامل یک سری ابزارهای خاص نیستند بلکه می توانند شامل انواع مختلفی از روشهای بازی نیز بشوند. برای مثال فوتبال، بازی با بومرنگ، حلقه زدن و ... نیز همگی جز بازی های بیرونی هستند و هم نوعی ورزش به شمار می روند. این بازیها نه تنها مانند بازیهای دیگر که عنوان کردیم، در افزایش مهارتهای حرکتی موثرند، بلکه مهارتهای اجتماعی کودکان ما را نیز افزایش می دهند؛ چرا که شاخص اصلی این بازی ها آن است که حتماً باید با همراهی و مساعدت همسالان صورت گیرد.
یک نوع دیگر از اسباب بازی های بیرونی برای کودک، فراهم آوردن امکان نگهداری انواع جوجه ها، خرگوش، پرنده هایی

مانند طوطی، کاسکو، فنچ و یا حتی انواع ماهی هاست. استفاده ازاین نوع بازی ها حس مسئولیت پذیری را در کودکان پیش دبستانی بسیار افزایش می دهد چرا که سلامت و حیات یک موجود زنده به دست کودک شما سپرده خواهد شد.
حتی برخی از والدین پا را از این فراتر نهاده و امکان نگهداری انواعی از حشرات مانند پروانه ها را برای کودکشان فراهم می آورند. این امکانات باعث می شود که شما بتوانید خیلی بهتر و راحت تر حیات وحش را به کودکتان معرفی کنید و همچنین امکان مشاهده و بازی بی خطر فرزندتان با برخی از حیوانات را فراهم آورید. این نوع بازی ها هم به کودکتان احترام و توجه به حیات وحش را می آموزد و هم زمینه ای برای کسب اطلاعات علمی از انواع جانوران و موجودات می گردد.
از طرف دیگر والدین باید توجه داشته باشند که تنها مخلوقات روی زمین نیستند که می توانند کودکان را سرگرم کنند، اگر کمی آن طرف تر را هم بنگرید، خواهید دید که آسمان نیز پر از سرگرمی های جالب و دوست داشتنی برای کودکان است. البته وقتی صحبت از سرگرمی های آسمانی می شود، والدین بلافاصله به یاد قیمت و هزینه بالای آن می افتند. اما با کمی حساب و کتاب خواهید فهمید که هزینه هایی که والدین امروزی صرف انواع مختلف اسباب بازی می کنند شاید در طی سال، چند برابر هزینه ی خرید یک تلسکوپ مناسب گردد. قرار نیست کودک شما به فعالیتهای ستاره شناسی یا رصد آسمان بپردازد، صرف اینکه ابزاری ابتدایی در اختیار او قرار گیرد، تا بتواند ستارگان آسمان را بهتر تماشا کند، خود یک سرگرمی بسیار مناسب و البته آموزنده است.
به همین طریق میکروسکوپ نیز یکی دیگر از همین ابزارهای بازی بسیار مفید است. شما والدین عزیز تنها کافی است اطلاعات بسیار محدود و پایه ای در مورد زیست شناسی داشته باشید، خواهید دید که این ابزار چقدر برای فرزندتان جذاب و دوست داشتنی خواهد بود. البته شاید این سوال برای شما پیش آید که چرا میکروسکوپ، جز اسباب بازی های بیرونی طبقه بندی شده است؟ علت این مساله آن است که کودکان برای یافتن نمونه های مناسب، ناچارند در طبیعت چرخی زده و گیاهان و یا حتی حشرات مورد علاقه خود را برای مشاهده زیر میکروسکوپ بیابند و این گردش در طبیعت خود جز فعالیتهای بیرونی کودکان به شمار می رود.
بیشتر والدین فکر می کنند که تنها هدف اسباب بازی ها تفریح و سرگرمی است. آنها نمی دانند که اسباب بازی های بیرونی برای کمک به آموزش بهتر مهارتهای اجتماعی و ازطرف دیگر ایجاد سطح هیجان مطلوب در کودکان طراحی شده اند.
- گچ و تخته معلمی نیز یکی دیگر از پیشنهادات ما به شما والدین عزیز است. اگر دارای یک حیاط کوچک، بالکن و حتی پیاده روی کم ترددی هستید، بخشی از آن را برای کودک و همسالانش مهیا کرده و اجازه دهید آنها بازی معلم و شاگردی را تمرین کنند.
- هر چند که شن و ماسه جز فضای طبیعی مردم ساحل نشین است اما مسلماً همه ی ما به ساحل و دریا دسترسی نداریم اما شما می توانید سطل های بازی با شن و ماسه را برای کودکتان تهیه کنید. البته برخی از پارکها و یا حتی مهدهای کودک نیز مجهز به حوضچه های شن و ماسه کودکان هستند این بازی به بچه ها فرصت می دهد تا سازه های مختلفی را بسازند و یا حتی به طور خیالی به حفاری پرداخته و به کشف گنج بپردازند.
- اسکیت، دوچرخه، اسکوتر و ... از بازیهای بسیار سرگرم کننده ای است که کودکان به خصوص پسران به آن بسیار علاقمند هستند. اما فراموش نکنید در صورتی که چنین وسایلی را برای کودکتان تهیه کردید حتماً در هنگام بازی، او را همراهی کرده و در ضمن از وسایل حمایتی جانبی ( مانند کلاه، ساق بند، مچ بند و ...) حتماً استفاده کنید و در ضمن قبل از استفاده از این وسایل حتماً دوره های آموزشی لازم را ببینید.

یک سری از ابزارهای بازی فراموش شده، فرفره و بادبادک و ... است که در گذشته بسیار مورد توجه بود، به خصوص که خود بچه ها می توانند این ابزارها را درست کرده و خلاقیت خود را بیازمایند.
به طور کلی بازی های بیرونی(بازیهایی که در این مقاله به طور اجمالی به شما معرفی گردید) نوعی بازی های آموزشی هستند و یادگیری از طریق بازی بهترین شیوه آموزش كودک است. از طریق بازی می توان او را آموزش داد و حقایق اسرار آمیز زندگی را برای او روشن ساخت ، تا قادر به مشاهده ، مقایسه و تشخیص شود . هر قدر محیط اطراف كودک بیشتر ذهن و جسم او را به فعالیت تحریک كند ، رشد و تكاملش بهتر پیش می رود . بازی ، مهارت های كودک را بیشتـــر می كند و او را برای انجام وظیفه های اصلی در آینده آماده می سازد .
نمی توان این موضوع را نادیده گرفت که بازی و اسباب بازی برای کودکان بسیار مهم تلقی می شود به طوری که آنها بیشترین ساعات بیداری خود را به بازی و فعالیت می پردازند. از طرفی کودکان زمان بازی را بسیار دوست دارند و این زمان را بر هر چیز دیگری مقدم می دانند. البته انتخاب اسباب بازی مناسب برای کودکان در هر سنی بسیار حائز اهمیت است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند بهترین و مناسب ترین اسباب بازی برای کودکان به ویژه در سنین پیش دبستانی، اسباب بازی های آموزشی است چرا که این گروه از اسباب بازی ها موجب پرورش تفکر، تخیل، سرگرمی، لذت و مهمتر از همه یادگیری در کودک می شود و او را با مفاهیم و دنیای پیرامون آشنا می کند.

این دسته از بازیها نقش بسیار موثری در رشد بسیاری از مهارتها در دوران کودکی دارند. این بازیها مهارتهای حرکتی بچه ها را افزایش داده و از طرف دیگر هماهنگی بین چشم و دست آنها را می افزاید. روانپزشکان کودک معتقدند این دسته از اسباب بازی ها به علت کیفیت اجتماعی بودن خود دارای ارزش آموزشی بیشتری بوده و نقش بسزایی در رشد کودکان پیش دبستانی ایفا می کند و موجب بالا رفتن هوش، مهارتهای اجتماعی و همچنین رفتارهای احساسی کودکان می شود. در واقع اینگونه اسباب بازی ها طراحی شده اند تا دید وسیع تری در گروه های سنی مختلف ایجاد نمایند. این دسته از اسباب بازیها عمدتا دو هدف عمده دارند: یکی سرگرمی و دیگری توسعه مهارتهای کودکان. اولین هدف کاملا روشن است. کودکان دوست دارند که بازی کنند. بنابراین تمام اسباب بازیها به انضمام اسباب بازیهای بیرونی، برای کودکان جنبه سرگرمی دارند مگر اینکه کودک، خود تمایلی به بازی کردن نداشته باشد.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند بهترین و مناسب ترین اسباب بازی برای کودکان به ویژه در سنین پیش دبستانی، اسباب بازی های آموزشی است چرا که این گروه از اسباب بازی ها موجب پرورش تفکر، تخیل، سرگرمی، لذت و مهمتر از همه یادگیری در کودک می شود و او را با مفاهیم و دنیای پیرامون آشنا می کند.
دومین هدف اسباب بازی های بیرونی توسعه مهارتهای کودکان است اما این هدف برای همگان کاملا واضح و روشن نیست. بیشتر والدین فکر می کنند که تنها هدف اسباب بازی ها تفریح و سرگرمی است. آنها نمی دانند که اسباب بازی های بیرونی برای کمک به آموزش بهتر مهارتهای اجتماعی و ازطرف دیگر ایجاد سطح هیجان مطلوب در کودکان طراحی شده اند.
البته این بازیها تنها شامل یک سری ابزارهای خاص نیستند بلکه می توانند شامل انواع مختلفی از روشهای بازی نیز بشوند. برای مثال فوتبال، بازی با بومرنگ، حلقه زدن و ... نیز همگی جز بازی های بیرونی هستند و هم نوعی ورزش به شمار می روند. این بازیها نه تنها مانند بازیهای دیگر که عنوان کردیم، در افزایش مهارتهای حرکتی موثرند، بلکه مهارتهای اجتماعی کودکان ما را نیز افزایش می دهند؛ چرا که شاخص اصلی این بازی ها آن است که حتماً باید با همراهی و مساعدت همسالان صورت گیرد.
یک نوع دیگر از اسباب بازی های بیرونی برای کودک، فراهم آوردن امکان نگهداری انواع جوجه ها، خرگوش، پرنده هایی

مانند طوطی، کاسکو، فنچ و یا حتی انواع ماهی هاست. استفاده ازاین نوع بازی ها حس مسئولیت پذیری را در کودکان پیش دبستانی بسیار افزایش می دهد چرا که سلامت و حیات یک موجود زنده به دست کودک شما سپرده خواهد شد.
حتی برخی از والدین پا را از این فراتر نهاده و امکان نگهداری انواعی از حشرات مانند پروانه ها را برای کودکشان فراهم می آورند. این امکانات باعث می شود که شما بتوانید خیلی بهتر و راحت تر حیات وحش را به کودکتان معرفی کنید و همچنین امکان مشاهده و بازی بی خطر فرزندتان با برخی از حیوانات را فراهم آورید. این نوع بازی ها هم به کودکتان احترام و توجه به حیات وحش را می آموزد و هم زمینه ای برای کسب اطلاعات علمی از انواع جانوران و موجودات می گردد.
از طرف دیگر والدین باید توجه داشته باشند که تنها مخلوقات روی زمین نیستند که می توانند کودکان را سرگرم کنند، اگر کمی آن طرف تر را هم بنگرید، خواهید دید که آسمان نیز پر از سرگرمی های جالب و دوست داشتنی برای کودکان است. البته وقتی صحبت از سرگرمی های آسمانی می شود، والدین بلافاصله به یاد قیمت و هزینه بالای آن می افتند. اما با کمی حساب و کتاب خواهید فهمید که هزینه هایی که والدین امروزی صرف انواع مختلف اسباب بازی می کنند شاید در طی سال، چند برابر هزینه ی خرید یک تلسکوپ مناسب گردد. قرار نیست کودک شما به فعالیتهای ستاره شناسی یا رصد آسمان بپردازد، صرف اینکه ابزاری ابتدایی در اختیار او قرار گیرد، تا بتواند ستارگان آسمان را بهتر تماشا کند، خود یک سرگرمی بسیار مناسب و البته آموزنده است.
به همین طریق میکروسکوپ نیز یکی دیگر از همین ابزارهای بازی بسیار مفید است. شما والدین عزیز تنها کافی است اطلاعات بسیار محدود و پایه ای در مورد زیست شناسی داشته باشید، خواهید دید که این ابزار چقدر برای فرزندتان جذاب و دوست داشتنی خواهد بود. البته شاید این سوال برای شما پیش آید که چرا میکروسکوپ، جز اسباب بازی های بیرونی طبقه بندی شده است؟ علت این مساله آن است که کودکان برای یافتن نمونه های مناسب، ناچارند در طبیعت چرخی زده و گیاهان و یا حتی حشرات مورد علاقه خود را برای مشاهده زیر میکروسکوپ بیابند و این گردش در طبیعت خود جز فعالیتهای بیرونی کودکان به شمار می رود.
بیشتر والدین فکر می کنند که تنها هدف اسباب بازی ها تفریح و سرگرمی است. آنها نمی دانند که اسباب بازی های بیرونی برای کمک به آموزش بهتر مهارتهای اجتماعی و ازطرف دیگر ایجاد سطح هیجان مطلوب در کودکان طراحی شده اند.
- گچ و تخته معلمی نیز یکی دیگر از پیشنهادات ما به شما والدین عزیز است. اگر دارای یک حیاط کوچک، بالکن و حتی پیاده روی کم ترددی هستید، بخشی از آن را برای کودک و همسالانش مهیا کرده و اجازه دهید آنها بازی معلم و شاگردی را تمرین کنند.
- هر چند که شن و ماسه جز فضای طبیعی مردم ساحل نشین است اما مسلماً همه ی ما به ساحل و دریا دسترسی نداریم اما شما می توانید سطل های بازی با شن و ماسه را برای کودکتان تهیه کنید. البته برخی از پارکها و یا حتی مهدهای کودک نیز مجهز به حوضچه های شن و ماسه کودکان هستند این بازی به بچه ها فرصت می دهد تا سازه های مختلفی را بسازند و یا حتی به طور خیالی به حفاری پرداخته و به کشف گنج بپردازند.
- اسکیت، دوچرخه، اسکوتر و ... از بازیهای بسیار سرگرم کننده ای است که کودکان به خصوص پسران به آن بسیار علاقمند هستند. اما فراموش نکنید در صورتی که چنین وسایلی را برای کودکتان تهیه کردید حتماً در هنگام بازی، او را همراهی کرده و در ضمن از وسایل حمایتی جانبی ( مانند کلاه، ساق بند، مچ بند و ...) حتماً استفاده کنید و در ضمن قبل از استفاده از این وسایل حتماً دوره های آموزشی لازم را ببینید.

یک سری از ابزارهای بازی فراموش شده، فرفره و بادبادک و ... است که در گذشته بسیار مورد توجه بود، به خصوص که خود بچه ها می توانند این ابزارها را درست کرده و خلاقیت خود را بیازمایند.
به طور کلی بازی های بیرونی(بازیهایی که در این مقاله به طور اجمالی به شما معرفی گردید) نوعی بازی های آموزشی هستند و یادگیری از طریق بازی بهترین شیوه آموزش كودک است. از طریق بازی می توان او را آموزش داد و حقایق اسرار آمیز زندگی را برای او روشن ساخت ، تا قادر به مشاهده ، مقایسه و تشخیص شود . هر قدر محیط اطراف كودک بیشتر ذهن و جسم او را به فعالیت تحریک كند ، رشد و تكاملش بهتر پیش می رود . بازی ، مهارت های كودک را بیشتـــر می كند و او را برای انجام وظیفه های اصلی در آینده آماده می سازد .